مدیریت سیاسی زنان درالگوی اسلامی ایرانی پیشرفت

سهیلا صادقی فسایی عضواندیشکده امور اجتماعی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران وسیده آمنه میرخوشخو استادیارعلوم سیاسی دانشگاه اراک در یادداشتی با عنوان "مدیریت سیاسی زنان درالگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" به این مساله پرداختند.

به گزارش خبرگزاری شبستانف سهیلا صادقی فسایی عضو اندیشکده امور اجتماعی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران و سیده آمنه میرخوشخو استادیار علوم سیاسی دانشگاه اراک در یادداشتی با عنوان "مدیریت سیاسی زنان درالگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" به این مساله پرداختند. متن این یادداشت به رشح ذیل است: یکی از مهم‌ترین مولفه‌های پیشرفت در جوامع مختلف، استفاده از ظرفیت‌های مغفولی است که پیش از این مورد توجه قرار نگرفته و یا شرایط بهره مندی از آن فراهم نیامده است.

طی چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علی‌رغم ایجاد زمینه های  مناسب جهت تحصیل دختران ایرانی به ویژه در آموزش‌های تکمیلی، متأسفانه در زمان بهره‌وری از توانمندی آنها، فرصت‌ها و موقعیت‌های اندکی در اختیارشان قرار گرفته است.

استفاده از توانمندی زنان ایرانی در پست‌های مدیریتی بالاخص کشورداری و سیاست بسیار ناچیز و کم است.

 با توجه به تاکید اسناد بالادستی در استفاده از توانمندی زنان در پیشرفت جامعه ایرانی بویژه در متن یکی از تدابیر سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، شناسایی مدل‌های مختلف مدیریت سیاسی زنان و ارزیابی آن از جمله ضرورت های تدوین سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است.

بر اساس نقطه نظرات و دیدگاه‌های بانوان دارای سابقه مدیریتی در سطوح کلان، مدل‌های مدیریت سیاسی زنان، در سه دسته قابل معرفی هستند:

مدل اصلی اصلاح طلبان بر اساس اولویت جنسیتی سامان‌بندی شده است و لذا مسائل و مباحث و نیز اتحادهای جنسیتی را بر موضوعات دیگر ارجح می‌داند. همچنین در این مدل بر کارویژه مذهب و متولیان مذهبی بویژه مفسران دینی تاکید می شود، چرا که تفاسیر رادیکال و انقباضی از دین، ساختارهای موجود را برای کنش و عمل زنان محدودتر می‌کند و در مقابل تفاسیر انبساطی و موسع از اسلام، ظرفیت‌های موجود جهت بهره‌مندی از توانمندی زنان در همه حوزه‌ها از جمله مدیریت سیاسی را افزایش می‌دهد.

از دیگر موارد مهم در این مدل، توجه به تجارب سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی با هدف استفاده از خرد جمعی جهانی در حوزه زنان است. شیوه مدیریتی مورد توجه در این مدل، شامل تغییر قوانین و تدوین سیاست‌گذاری‌های جدید و تحول ساختاری است.  لذا در مدل اصلاح‌طلبان به تاثیر ساختارها اعم از فرهنگی و دینی و اجتماعی بیش از موارد دیگر، توجه می‌شود.

در تک مدل اصول‌گرایی، بر نقش عواملی چون ویژگی‌های فردی و ذهنی تاکید می شود و از این منظر تسهیلات ذهنی در مدیریت سیاسی زنان ارجح بر تسهیلات عملی است.

اگر مدل اصلی اصلاح‌ طلبان بر مدار جنسیت می‌چرخد، تک مدل اصول‌گرایان بر مدار فرد، تصمیم‌گیری‌های فردی و اقتدار فردی است. شیوه‌های مدیریتی در این مدل، مبتنی بر اقدام عینی و ملموس شامل گره‌گشایی از مشکلات است که عمدتاً به صورت انفرادی دنبال می‌شود.

مدل سوم که مدل فرعی اصلاح طلبان نام دارد، اشتراکاتی با دو مدل قبلی دارد، از این رو می‌تواند یک مدل تلفیقی محسوب شود. در این مدل، حمایت متولیان مذهبی از زنان و نیز ویژگی مدیریتی گره‌گشایی و پرداختن به مسائل عینی، دو محور اصلی مدل سوم معرفی می‌شوند. 

با ارزیابی سند الگوی اسلامی‌ایرانی  پیشرفت بررسی مولفه‌های آن در مدل‌های سه گانه مدیریت سیاسی زنان می‌توان دریافت تا انطباق شرایط بر اسناد بالادستی راهی طولانی باقی است.

مشخصات و ویژگی‌های مرتبط با تجربه مدیریت سیاسی زنان چه به لحاظ عوامل درون جنسیتی و چه به لحاظ عوامل برون جنسیتی، در برخی مولفه‌های مطرح در مبانی و تدابیر دیده می‌شود، اما لزوماً منطبق با آن نیست. از این منظر، مدل‌های سه گانه مدیریت سیاسی زنان که با طیف سیاسی دارای اشتراکات ذهنی است، یک نمونه آرمانی از وضعیت موجود نیست بلکه هر یک از این مدل‌ها می‌تواند با توجه به ابعاد مختلف مد نظر در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، تقویت شود و امکان دستیابی به پیشرفت و عدالت در افق و چشم انداز آتی را مهیا سازد.

کد خبر 1179046

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha