تا آخر عمر بر عهد و پیمان خود با شهدا می مانیم

خاطرات اردوی جنوب با بچه های دانشگاه محال است از یادم برود مخصوصاً برگزاری محفل قرآنی در یکی از کوپه های قطار که به سادگی تمام برگزار شد به یادماندنی ترین خاطره اردوی جنوب بود.

خبرگزاری شبستان: وقتی اعلام شد که دانشجویان برای ثبت نام در اردوی زیارتی جنوب به دفتر بسیج دانشگاه مراجعه کنند هزار دلیل برای نرفتن بر سر راهم قد علم کرد اما هر چه به تاریخ اعزام نزدیک می شدم یک یک این مشکلات رفع می شد گویی کسی دیگر میخواست تا بروم.

ساعت حرکت قطار از تهران راس ساعت 19 و 15 دقیقه بود و من تا دو ساعت قبل هنوز مطمئن نبودم که بروم یا نه. بالاخره صاحب دلها، گویی دل من را با رفتن اجین کرد و خواست تا به کربلای ایران بروم.

هر چه سریعتر ساک خود را بستم و با عجله خودم را به ایستگاه راه آهن رساندم بچه های دانشگاه در کنار وسایل ایستاده بودند و بعضی دیگر در مسجد راه آهن مشغول خواندن نماز مغرب و عشا بودند. من هم در بدو ورود به مسجد ایستگاه راه آهن رفتم تا با بقیه بچه ها مشغول خواندن نماز شوم. کم کم موعدحرکت قطار رسید بچه های دانشکده علوم و دانشکده برق در یک واگن اسکان داده شدند که در یکی از کوپه های این واگن تعدادی از بچه های دانشگاه علم و صنعت که از قطارشان جامانده بودند حضور داشتند.

 

 دوکوهه السلام ای خانه عشق

در حال بالا رفتن از پله های قطار بودم که ناگهان یک نفر از پشت به سرم زد. برگشتم دیدم بله داداش نداشته ام محمد جواد است آخه توی دانشگاه چون شباهت من به محمد جواد زیاد است همه فکر می کنند که او برادر بزرگتر من است.

بعد از 12 ساعت راه به شهر اندیمشک رسیدیم بعد با اتوبوس وارد دوکوهه مقر اسکان رزمندگان اسلام در طی جنگ تحمیلی شدیم.

ساعت 9 و 30 دقیقه صبح بود که بعد از اسکان یافتن بچه ها در دو کوهه وضو گرفتیم و بالافاصله راهی بازدید مناطق عملیاتی شدیم که اولین جا دشت عباس (ع) بود. جایی که به خاطر اینکه قدم گاه حضرت عباس (ع) است، دشت عباس نام گرفته است.

ظهر بود راوی دلاور ما حمید پارسا از دلاوری مردان خدایی گفت و بعد نماز ظهر و عصر را در امامزاده ای که در آن محل بود اقامه کردیم و بعد شب برای استراحت به دوکوهه برگشتیم ساعت 9 و 30 دقیقه شب با 2 تن از دوستانم با پای پیاده راهی محل راز و نیاز گردان تخریب شدیم. راهی تقریباً طولانی که زیر نور مهتاب روشن تر از روز بود.

 

هنوز صدای گریه بچه های گردان تخریب به گوش می رسد

در حین اینکه راه را طی می کردیم تا به محل مورد نظر برسیم قرآن جیبی ام را بیرون آوردم و از دوستم که حافظ کل قرآن بود سوال کردم. وقتی رسیدیم با سوله ای مواجه شدیم که تعدادی از کاروانها در آن جمع شده بودند و مداح در حال اجرای مداحی بود.

اطراف سوله توسط فانوس هایی کنار هم چراغانی شده بود کمی آن طرف تر قبرهایی که بچه های گردان تخریب آن را کنده بودند به چشم می خورد گویی محل عروج رزمندگان همین جا بود صدای گریه و ناله بچه های گردان تخریب که شبها در درون این قبرها می رفتند و راز و نیاز می کردند هنوز به گوش می رسید.

فردا صبح دیگر باید از دو کوهه خداحدافظی می کردیم و راهی هویزه می شدیم در هویزه یادمان شهدایی بود که از هر لحاظ یادآور سن و سال من بود.

یادواره شهید علم الهدی و یاران باوفایش که جانانه در مقابل دشمن ایستادند و با مظلومیت تمام شربت شهادت نوشیدند.شهدایی که دانشجو بودند و درس خود را رها و به تکلیف خود به حق به درستی ادا کردند.

 

برگزاری محفل انس با قرآن در قطار بیادماندنی ترین خاطره اردوی جنوب

فردای آن روز صبح برای نماز به مسجد هویزه رفتیم و صدای گنجکش ها فضای مسجد را پر کرده بود گویی گنجشک ها به شهدا سلام می دادند.

بعد از نماز صبح در گوشه ای از مسجد نشستم و با صدای بلند شروع به قرائت قرآن کردم همان آیاتی را که در شان شهدای بود که می فرماید: برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفا کردند پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا در راه خدا شهید شدند را خواندم. در همین بین با یکی از بچه های دانشگاه کرج آشنا شدم که او هم قاری قرآن بود و در جلسات قرآنی شهر کرج شرکت می کرد.

کم کم روزها می گذشت و اردو به پایان می رسید که غروب روز آخر وصف شدنی نبود چون شلمچه جایی بود که برای بازدید از آخرین یادمان به زیارت خاک پاکش رفتیم شلمچه جایی بود که بیشترین شهدای جنگ تحمیلی مان بر خاکش بوسه زدند و رفتند.

بعد از آن ساعت 15 پنجمین روز سفر به ایستگاه راه آهن اندیشمک برگشتیم شب در قطار در یکی از کوپه ها با تعدادی از بچه ها محفل انس با قرآن برگزار کردیم جایی که من و تعدادی از بچه ها در کوپه قرائت قرآن کردیم و یکی از بچه ها که حافظ کل قرآن بود به سوالات قرآنی پاسخ می داد.

در آخر سفر فهمیدم که هیچ یک از بچه ها به خواست خود نیامده بودند و حجت بر همه تمام شد که تا آخر عمر بر عهد و پیمان با شهدا بمانیم.

پایان پیام/
 

کد خبر 117556

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha