به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ با فرا رسیدن شب های قدر، دغدغه چه کردن و چه خواستن و چگونه بودن، سراغ بسیاری از ما می آید.
بی هیچ مقدمه ای در این باره، سراغ گفتاری از استاد علی صفایی حائری می رویم که گرچه کوتاه اما بسیار قابل تأمل و تفکر است.
آن مرحوم در کتاب اخبات آورده است: « در شب قدر، باید انسان در خود توسعه اى به وجود آورد و محدود فکر نکند که نان و آب و… نداریم. باید به نیروهاى باطنى خود فکر کند. آنها را بررسى کند و ببیند که با آنها چه کرده؟ با ذهنى که خدا به او داده، با قلبى که داده، چه کرده؟ با تخیّل و توهّم و تفکّر و تعقّل خود، چه کرده؟ با اینها چگونه برخورد کرده است؟
تقدیرِ شب قدر، فکر کردن در همین نکته هاى مهم است، ولى اگر همّ و غمّ من این باشد، که خدا خانه و زندگى و کفش و کلاهى به من بدهد و پدر و مادرم را بیامرزد، این زندگى صالحِ مصلح نیست.
ما با نیروهاى خود و مملکت وجودىِ خود چه کرده ایم؟
به مدارس شهرخود، به دبیرستانها، به دانشگاهها نگاه کنیم! چه کسى باید براى اصلاح آنان قدم بردارد؟
چقدر تساهل و سستى به خرج دادهایم و بهانه آوردهایم که فلانى باید این کار را مىکرد و یا به ما ربطى ندارد!
این حرف ها نیست! جامعهاى که در آن، هر کس باید شب قدر و برنامه ریزى داشته باشد، تا «سَلامٌ هِىَ حَتّى مَطْلَع الْفَجْرِ» را داشته باشد، در این جامعه، دیگر نمىتوان نشست و دست روى دست گذاشت. این تقدیر را از تک تک من و شما خواستهاند.
در مملکتى که همه به آن چشم دوختهاند تا ذلیلش کنند و تو اوضاع منطقه را مىبینى که چطور حساب شده پیش مىروند، چطور شکست مىدهند، چگونه نیروهایى را که مىخواهند فردا مزاحم نباشد، از بین مىبرند و وحدتهاى دیگرى به وجود مىآورند، قراردادهایى را مىبندند تا تو را محصور کنند، تا منابع تو را محصور کنند، چه کسى باید شروع کند؟
مگر تو در این عالم، آدم نیستى؟! چرا باید این قدر ذلیل بنشینى؟!
باید در شب، طرحى بریزى تا در طلوع فجر قدم بردارى! به خاطر همین است که «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» مىشود. به خاطر همین است که شب قدر از هشتاد و سه سال بهتر است.»
مرحوم استاد علی صفایی حائری در بخش دیگری از نوشتار خود درباره ماه مبارک رمضان آورده است: « از آنهایی نباشیم که هزار نوع اسارت در وجودمان هست و باز میخواهیم که از این ماه هم نوری بگیریم.
ما را از آنهایی قرار بده که بال زدنهایشان و پروازهایشان بعد از آزادیهای شان است و در نتیجه توانسته اند که اوج بگیرند و برسند.
از آنهایی نباشیم که داریم می خزیم و در لجن فرو میرویم و از آنهایی نباشیم که داریم پَر می زنیم اما با پاهای بسته و مغلول.
از آنهایی نباشیم که هزار نوع اسارت در وجودمان هست و باز می خواهیم از این ماه هم نوری بگیریم.
هزارجور کثافت همراه مان هست و باز می خواهیم از این عطرهایی که به خودمان می پاشیم، بهره بگیریم!»
نظر شما