به گزارش خبرگزاری شبستان، حسین رمضانی به نقد و ارزیابی عملکرد مرکز الگوی پیشرفت طی یک دهه گذشته پرداخت و گفت: معتقدم اشکالات و نقایص سند الگوی پیشرفت باید از طریق گفت و گو با نخبگان سیاسی و علمی کشور در مسیر نقادی و اصلاح و تکمیل، پیوسته مورد پایش قرار بگیرد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
*با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم میدانستند چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اسلامی بر ایرانی مقدم نوشته شده است. آیا دوگانهای در این زمینه وجود دارد یا اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف ملاک بوده است؟
مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در امتداد تجربه استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران است. در نامگذاری مرکز و جمهوری اسلامی که نام نظام سیاسی آن در قانون اساسی مصوب است، تفاوت نمیبینم.
مفهوم اسلام هم در نامگذاری مرکز الگو و هم نظام سیاسی کشور، اشاره به بنیادی معرفتی و دینی است که خداوند متعال آن را به نبی مکرم (ص) ابلاغ نمود. دین اسلام آن گونه که در قرآن کریم و سنت قولی و فعلی نبیاکرم (ص) و اهل بیت (علیهم السلام)، متجلی است، میراث و حقیقتی فرازمانی، فرامکانی، فراتمدنی و فراملیتی برای همۀ ابنای بشر است و همۀ مردم از این ظرفیت معرفتی، علمی، معنوی، اخلاقی، هنجاری و رفتاری باید استفاده کنند.
در روایات اسلامی علم که منظور از آن همان علم دین است، به سه قسمت تقسیم شده است.
معارف، اخلاق و ارزشها
فقه و سننی که نظامات اجتماعی بر پایۀ آنها استقرار مییابد. این، همان میراث اسلامی است.
این میراث در هر ظرف زمانی و جغرافیایی، متناسب با نیازها و ظرفیتهای انسانی و فکری، و فرهنگ حاکم بر آن جغرافیا، گویا میشود.
در ایران هم از صدر ورود اسلام به این فرهنگ و جغرافیا شاهد چنین مسئلهای هستیم.
ایران موحد که در طول تاریخ به این صفت شهره بوده است، اسلام را با شمشیر نپذیرفت بلکه به عنوان یک فرهنگ الهی و روحانی که در درون آن فرۀ الهی و ایزدی را میدید، با جان و دل پذیرفت و آن را متناسب با فهم فرهنگی و نیازهای جغرافیایی خودش مورد استفاده قرار داد؛ و فرهنگ ایرانی را بر اساس موازین و معیارهای اسلامی بازسازی کرده و شکل داد. به همین دلیل در تاریخ بعد از اسلام، ایران حایز تاریخ و فرهنگ خاصی است که با هیچ یک از دیگر اقالیم اسلامی قابل مقایسه نیست.
تجلیایی که اسلام در ایران داشت، تجلی منحصر به فرد ایرانی است که حاصل تضارب میان ظرفیتهای انسانی و فرهنگ و جغرافیای ایران با اسلام به عنوان کلام الهی و میراث نبوی و ولایی است.
در تمام دوران تاریخ بعد از اسلام، در ایران تضارب میان اسلام و فرهنگ ایرانی قابل مشاهده است.
اکنون نیز که درباره مفهوم پیشرفت صحبت میکنیم، در حقیقت دربارۀ حرکت تکاملی جامعه مبتنی بر مبانی معرفتی دین اسلام و در چارچوب مسائل، نیازها، ظرفیتها و توانمندیهای ایرانی سخن میگوییم؛ و درصدد شناسایی الگویی هستیم که مبتنی بر چارچوب معرفتی، ارزشی، هنجاری و رفتاری اسلام، بهترین راهبرد عملیاتی را برای استفاده از ظرفیتهای ایرانی فرادست جامعه قرار دهد. به نحوی که آرمانها و مطلوبیتهایی که برای جامعه ایرانی مطرح است، در بلندمدت در نگاهی تمدنی محقق شوند. این اهداف در بلندمدت البته از طریق تحقق اهداف مقطعی و میانی در میان مدت و کوتاه مدت تحقق پیدا میکنند.
وقتی از بلند مدت سخن میگوییم، با نگاه راهبردی سخن میگوییم. به بیان روشنتر، سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در افقی بلندمدت، مسیر شکوفایی و رشد جامعۀ مسلمان ایران را مبتنی بر دلالتهای معرفتی، ارزشی و هنجاری اسلام و در بستر ظرفیتها و نیازهای این جامعه ترسیم میکند و درصدد است مطلوبیتهای اسلامی ایرانی را از طریق برنامههای میانمدت و کوتاهمدت تحقق ببخشد.
*اسلامی ایرانی یا ایرانی اسلامی، تفاوت در چیست؟
تقدم اسلامی ایرانی یا ایرانی اسلامی براساس یک منطق معرفتشناختی قابل تحلیل است. به این معنا که اسلام چارچوبها و زیربناهای فرازمانی، فرامکانی، فراتمدنی، فراقومی و فراملیتی در حوزههای بنیادی، معرفتی، ارزشی، هنجاری، اخلاقی و رفتاری را به عنوان الگو در اختیار اساتید و نخبگان حوزه و دانشگاه در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قرار داده است.
به عنوان مثال، درک مسلمانان شرق آسیا از اسلام در فرهنگ مالایی به تمدن اسلامی مالایی منجر شد، یا ظهور اسلام در شمال آفریقا، تمدن اسلامی در شمال قاره آفریقا را ساخت.
اسلام در ایران یا شبهجزیره حجاز هم همین کارکرد را داشت، بنیادها را تعیین کرد. در حقیقت، ما از میراث و ذخایر الهی اسلام برای تعمیق و تکمیل هویت و فرهنگ ایرانی خودمان بهره میگیریم.
اینکه عموماً اسلام را در فرهنگ رایج کشورمان مقدم میدانیم به دلیل منطق معرفتیایی هست که میان زیربنا و روبنا وجود دارد. اسلام زیربنایی فراتاریخی، فراتمدنی، فراقومیتی و فراملیتی است؛ و ایران، روبنای تاریخی، تمدنی و اقلیمی و جغرافیایی است؛ و البته امر فراتاریخی، فراتمدنی، فراقومیتی و فراملیتی بر امر تاریخی، تمدنی و اقلیمی و جغرافیایی تقدم و شرافت معرفتی دارد.
لذا تقدم اسلام بر ایران به خاطر تقدم زیربنا بر روبناست. منتها این طور نیست که این دو مفهوم ناظر به دو حقیقت متمایز از یکدیگر باشند. تمایز اسلام و ایران تفکیکی ذهنی است؛ وگرنه، در واقعیت، اسلام در بافت فرهنگ ایران رسوخ کرده و ترکیب واقعی میان این دو در واقعیت تاریخی ایران اسلامی، خودنمایی میکند. تدوین سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز با ملاحظه تقدم زیربنا بر روبنا نامگذاری شده است.
*آیا سند الگوی پیشرفت منطبق بر شرایط ایران تدوین شده است یا سندی اسلامی است و مناسب برای تمامی کشورهای اسلامی است؟
کلیت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به عنوان یک دست آوررد معرفتی و دانشی میتواند مورد بهرهبرداری همۀ نخبگان در اقصا نقاط جهان و البته جهان اسلام قرار گیرد. با این حال، سند الگوی پیشرفت حاوی هفت بخش مقدمه، مبانی نظری و عملی، آرمان، رسالت، افق، تدابیر و سازوکار اجرا، نظارت و بهروزرسانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که این بخشها به دو بخش کلیتر قابل تفکیک هستند.
بخش مبانی نظری و عملی و آرمان شامل مضامین زیربنایی اسلامی هستند که این بخش مختص به جغرافیای ایران نیست، بلکه محدوده و مختصات مضمونی آن میتواند مورد استفاده همۀ کشورهای اسلامی باشد.
سایر بخش ها شامل مقدمه، رسالت، افق، تدابیر و سازوکار اجرا، نظارت و بهروزرسانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، معطوف به مختصات فرهنگی و جغرافیایی و محیطی و براساس ظرفیتهای ایران طی 50 سال آینده ترسیم شده است.
*«پیشرفت» در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چه تفاوتی با مفهوم بدیلی مثل توسعه دارد؟
برای اشاره به روند و حرکت تکاملی جوامع بشری از دانش، واژههای تخصصی مختلفی استفاده میشود. از واژۀ تکامل و رشد گرفته تا توسعه و پیشرفت. بسیاری از توسعهپژوهان میگویند:: بعد از جنگ جهانی دوم و به خصوص پس از سخنرانی معروف هری ترومن سی و سومین رییسجمهور آمریکا در سال 1948، فصل جدیدی از نگاه استعمار نوین تحت عنوان مفهوم خوش رنگ و لعاب «توسعه» تجلی یافت.
توسعه بعد از جنگ جهانی دوم، تبدیل به یک مفهوم پارادایمیک شد؛ مفهومی که در درون خودش یک پارادایم نظری، ارزشی و راهبردی داشت. کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم برای گسترش دادن هیمنه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خودشان در جهان و این که بتوانند نخستین گامهای جهانیسازی را طبق الگوهای مورد تجویز مدرنیته بردارند، نیازمند یک ابزار مفهومی-نظری محوری و کانونی بودند. دانشواژۀ توسعه به دلایل مختلفی برای این منظور برگزیده شد.
مفهوم پارادایمیک توسعه، اهرمی شد برای آن که کشورهای بلوک غرب بتوانند الگوهای مدرنیستی مورد نظر خودشان را به مبانی فکری، ارزشی، تصمیمگیری و حکمرانی جوامع مختلف رسوخ دهند. به همین سان، سازمان ملل متحد نیز تحت نفوذ کشورهای پیروز به ابزاری نهادی در چارچوب منافع کشورهای صنعتی تأسیس کرد و در قالب برنامۀ توسعۀ ملل متحد (UNDP) در این راستا اقدام کرد.
به دنبال سخنرانی ترومن، در سازمان ملل یک برنامه محوری تحت عنوان برنامه توسعه ملل متحد شکل گرفت.
این برنامۀ محوری بعد از پروژۀ حقوق بشر، دومین پروژه بسیار مهم و محوری این سازمان است. بنابراین توسعه به ابزار نوینی برای طرحهای استعماری کشورهای صنعتی بدل شد. ترومن در سخنرانی معروف خود در سال 1948 به صراحت از کنار گذاشتن ابزارهای استعمار کهن که مشتمل بر لشکرکشی و حضور نظامی به کشورها بود، سخن گفت و بر جایگزین کردن پارادایم و گفتمان نوین «توسعه» بهمثابه ابزاری برای کنترل و نفوذ راهبردی در کشورهای کمتر توسعه یافته تاکید کرد. در حقیقت، پارادایم "توسعه"جایگزین "استعمار کهن" شد.
ترومن با این سخنرانی به آغاز فصل جدیدی از نظام روابط بینالملل با محوریت اقتصاد سیاسی و با تکیه بر پارادایم نظری، ارزشی و هنجاری توسعه اشاره کرد.
در این فصل جدید، در لوای پارادایم توسعه، همسانسازی و همگنسازی کشورهای جهان مبتنی بر مبانی فلسفی مدرنیستی و الگوهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غرب در دستور کار قرار گرفت.
دستورکاری که با رهبری کشورهای به اصطلاح توسعهیافته و صنعتی، و در دامنۀ هژمون سیاسی و اقتصادی آنها تعریف شده و در سطح بینالمللی تعیّن اجتماعی یافته است.
بر اساس این، وقتی کشورها، ایدۀ فرهنگی و بومیشان برای پیشرفت و حرکت تکاملی را در چارچوب مفهومی، نظری، ارزشی، هنجاری و راهبردیِ توسعه تعریف میکنند ، بدان معناست که عقل متفکرشان را برای تکامل و پیشرفت، در چارچوب نظامات علمی و عملیِ غربی تعریف کردهاند.
یعنی خودشان را در دامن حکمرانی کشورهای توسعهیافته انداختهاند و این آنها هستند که به این کشورها جهت و فرمان میدهند.
رهبری کشورهای توسعه یافته از جمله واژگان پر تکرار و مهم اسناد و الگوهای بینالمللی از جمله الگوی موردنظر، دستورکار 2030 برای توسعه پایدار است. چندان پوشیده نیست که نه این دستورکار 2030 برای توسعۀ پایدار و نه سایر اسناد و الگوهای غربی با فرهنگ بومی ایران اسلامی تناسب ندارد.
اگر میخواستیم از مفهوم توسعه به عنوان مفهوم محوری در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت استفاده کنیم، خواه ناخواه درگیر سیطره و هژمون مفهومی، ارزشی، هنجاری، راهبردی و نظری الگوهای غربی میشدیم. به همین دلیل تاکید مقام معظم رهبری این بود که از ادبیات اسلامی ایرانی، برای تکامل و تعالی کشور استفاده کنیم؛ و البته امیدوارم واژۀ پیشرفت در ادبیات نظری حوزۀ فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد کشورمان به دانشواژۀ اصلی تبدیل شود ،تا ناظر به حرکت تکاملی اسلامی ایرانی شود.
*نسبت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سند الگوی توسعۀ پایدار چیست؟
دستورکار 2030 برای توسعۀ پایدار، سه حوزه از اهداف اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی را در بر میگیرد. چنان که اشاره شد، مبانی توسعۀ پایدار که به یک پارادایم برای نوع خاصی از تغییر و تکامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است، همان مبانی فلسفی، ارزشی و راهبردی مدرنیستی است.
توسعۀ پایدار ایده و مفهومی غربی است که در چارچوب و امتداد تجربه تاریخی و تمدنی غرب مدرن شکل گرفته و اهداف و راهبردهایش نیز در چارچوب بینش و درکی مدرنیستی از تغییر و تکامل و در قالب تجربۀ معرفتی و تاریخی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی شکل گرفته است. در مقابل، سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت براساس درکی اسلامی ایرانی از نحوۀ حرکت تکاملی جامعه در ابعاد فکر، علم، معنویت و ساحتهای متعدد زندگی فردی و اجتماعی پدید آمده است.
پیشرفت چه در بُعد فکری و معرفتی و چه در بُعد علمی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی و... از ذخائر معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی اسلام برون تراویده است. این سخن البته به این معنا نیست که در این مسیر از تجربه تاریخی سایر کشورهای جهان استفاده نکرده باشیم. کارشناسان و اساتید محترم کلیه برنامههای توسعهای کشور خودمان را از سال 1327 تا امروز و الگوها و اسناد توسعهای کشورهای غربی و غیرغربی را با دقت بالایی مورد بررسی دقیق قرار دادهاند و از تجربیات به دست آمده در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت استفاده کردهاند.
*مبانی معرفت شناختی در سند چگونه تبیین شده است؟
خاطرنشان میکنم که در پیشنویسهای ابتدایی بخش مبانی نظری ، سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، مبانی معرفتشناختی به صورت مستقل ارائه شده بود، لکن در اثر نقدهای برخی نخبگان و فرزانگان علمی کشور تصمیم بر آن شد، مضامین معرفتشناختی متناسب با محتوای بخشهای دیگر مبانی نظری در آنها اشراب شود. از این رو، مبانی معرفتشناختی مرتبط با وجود خدا، جهان، انسان، جامعه، ارزش، دین و هویت فرهنگی و سرزمینی ایران، در مبانی خداشناختی، جهانشناختی، انسانشناختی، جامعهشناختی، ارزششناختی، دینشناختی و ایرانشناختی مورد تذکر و توجه قرار گرفته است. به بیان دیگر، مبانی معرفتشناختی به مثابه یک سپهر مضمونی منتشر در تمامی حوزههای مبانی نظری مورد توجه کامل بوده است.
به طور مثال بند دوم مبانی ارزششناختی اشعار دارد که «اصول ارزشها از طریق عقل و فطرت درک میشود و تفصیل آنها از رهگذر کتاب و سنت کشف میشود» این جمله دربردارنده معرفتشناختی ارزش است. همچنین در مبانی دینشناختی اصول اساسی مبانی معرفتشناسی دینی مورد تذکر قرار گرفته است؛ ازجمله این که «اسلام در چارچوب مبانی و اصولی ثابت و پایدار و بر مبنای اجتهاد در عرصههای اعتقادی، اخلاقی و شریعت و توجه به عناصر انعطافپذیر فقه اسلامی، توان پاسخگویی به نیازهای نوشونده زمانی و مکانی را دارد». یا این که اسلام بر خردورزی و بهرهمندی از دانش و تجارب انسانی تأکید میکند. وحی، مایه شکوفایی عقل به شمار میآید.
از این رو، تمدنسازی و پیشرفت اسلامی، بر اصول و ارزشها و آموزههای اسلامی و عقل و دانش بشری تکیه دارد».
در مبانی ایرانشناختی نیز بیان شده است که «زبان و ادبیات فارسی گنجینهای از عرفان، حکمت، اخلاق، حماسه و برخوردار از ظرفیت تمدنسازی و مرجعیت علمی و پشتوانه هویت ایران است». در اینجا به بعد معرفتی زبان و ادبیات فارسی توجه کردیم.
*ماهیت و حیات دوگانۀ مادی و انسانی یا مادی و معنوی انسان، چگونه در سند الگو دیده شده است؟
انسان در نگاه معرفت و حکمت اسلامی، توأمان یک موجود مادی و معنوی است. بدن و جسم انسان در این دنیا مَرکبِ روح و نفس اوست. همچون عقل که حقیقی مجرد و فرامادی دارد، هویت حقیقی انسان که همان بُعد روحی اوست، حقیقتی فرامادی و جاودانه دارد. به تناسب هویت وجودی انسان، فرهنگ و تمدن انسانی نیز چنین حالتی دارد. فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی، هم به ابعاد مادی و هم به ابعاد معنوی به صورت همزمان توجه دارد و هیچ کدام را به خاطر دیگری مغفول نمیگذارد. به بیان روشنتر نه مادیگرایی را میپذیرد و معنویت را رد میکند و نه معنویتگرایی صِرف را میپذیرد و بُعد مادی انسان را مغفول میگذارد. راه و رسم اسلام و قرآن و سنت و اهل بیت (علیهم السلام) راه میانه بین مادیگرای و معنویتگرایی صِرف است.
قرآن کریم نیز با تعبیر «وجعلناکم أمة وسطا» (البقرة: 143) به این آموزه اشاره دارد.
انسان چه به صورت طبیعی و با موت اخترامی از این دنیا برود و چه به مرگ اختیاری همچون اولیای الهی و با رضایت خود از تعلقات دنیوی بگذرد، دیر یا زود این جهان را ترک میکند ، اما آن چیزی که از انسان باقی میماند ، نفس و حقیقت روحانی انسان است. این مسئله در فرهنگ و تمدن اسلامی ریشۀ بسیاری از معارف است. جسم و کالبد دانشمندان و بزرگان اسلام و ایران از بین رفته است، اما آثار و تالیفات فکری و تمدنی و میراث به جا مانده از آنان عمری به قدمت تاریخ دارند.
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سعی دارد انسانی بسازد که در عین اینکه در رفاه مادی زندگی میکند ، به تعالی و رشد معنوی میرسد. این ایده در کلیت سند الگو و تمام بخشهای آن قابل رؤیت است.
*نظام حاکمیت یا حکمرانی اسلامی در سند الگو چگونه تصویر شده است؟
بخشهای رسالت، افق، تدابیر و سازوکار اجرا و نظارت و بهروزرسانی سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بنمایههای اسلامی ایرانی حکمرانی معطوف به پیشرفت را مشخص کرده است. حکمرانی در فضای تعاملیِ شبکهای و اطلاعاتی بین دولت، بخش عمومی و مردم باید بتواند رسالت سند الگوی پیشرفت را اجرایی کند.
حکمرانی پیشرفت حتماً باید هدف داشته باشد، اهداف حکمرانی پیشرفت در بخش افق مشخص شده است. این بخش رئوس اهداف 50 سال آیندۀ حکمرانی اسلامی ایرانی پیشرفت را ترسیم کرده است.
تدابیر 60 گانه نیز هر کدام یک راهبرد و مسیر حکمرانی در یک بخش اجرایی را تعیین کرده است. هر کدام از تدابیر در نظام حکمرانی در تعامل بین دولت و بخش عمومی و مردم، باید ساختار، فرایند و ساز و کارهای تفصیلی اجرایی داشته باشد.
ملزومات ساختاری، فرایندی و ساز و کارهای اجرایی برای انجام و تحقق تدابیر باید به دست متولیان و مجریان سند الگو نوشته و اجرا شود.
مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هم موظف به پایش و ارائه گزارشهای دورهای از روند اجرا و ایرادات و نقایص احتمالی است.
*چرا به برخی صفات الهی در بخش مبانی اشاره شده اما به بسیاری از این صفات هیچ توجهی نشده است؟
در دعای جوشن کبیر به 1000 اسم و صفت الهی اشاره شده اما سند الگوی پیشرفت نمیتواند همۀ این اسماء و صفات را که خلق نظام هستی بر اساس آنها است ، مورد تذکر قرار دهد. سند الگو آن اسماء و صفاتی که دلالتهای روشنی برای مسیر پیشرفت فرد و جامعه ایرانی دارد در خود جای داده است.
الله که جامع اسماء و صفات الهی است، در کنار اسامیایی چون معبود یکتا، حی، علیم، قدرت، حکیم، غنی و رب العالمین در سند الگوی پیشرفت نام برده شده است.
*رویکرد سند الگوی پیشرفت ملی-سرزمینی است یا امتی-تمدنی؟
هم ملی-سرزمینی و هم امتی- تمدنی است. مبانی نظری و عملی و آرمانها رویکردی امتی-تمدنی دارد و رسالت، افق، تدابیر و سازوکار اجرا و نظارت و بهروزرسانی رویکردی ملی ـ سرزمینی دارد.
*فلسفه وجودی، ضرورت یا عدم ضرورت تهیه سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خصوصا در آغاز دهۀ پنجم انقلاب اسلامی چیست؟
این ضرورت را بایستی همۀ محققان، اندیشمندان و اساتیدی که جریان برنامهنویسی سند الگوی پیشرفت را درک کردند ،به رشته تحریر درآوردند.
شوربختانه در بحث الگوهای راهبردی و سیاستها و جهتگیریهای مبانی اسناد توسعهای در کشور ، گرفتار رفتارها و عملکردهای متعارض هستیم. به اسناد توسعهای قبل از انقلاب کاری ندارم. مبانی و راهبردهای برنامههای پنج ساله توسعه بعد از انقلاب، در مقطعی از مبانی و راهبردهای سوسیالیستی تأثیر پذیرفتهاند و در مقطعی دیگر تأثیرپذیری از مبانی و راهبردهای نئولیبرالیستی و الگوهای عمومیتیافتۀ توسعه را تجربه کردهاند.
رفتارهای متعارض در این اسناد تمام ارکان سیاستگذاری کشور را از خود متاثر کرده است. چنین تفاوتهای فاحشی در رفتارها و جهتگیریهای راهبردی موجب هدر رفت توانهای مادی و اجرایی کشور شده است.
برای حل کردن این آسیب لازم است با نگاهی تمدنی به مسئلۀ هدایت راهبردی جریان بلندمدت پیشرفت کشور توجه کنیم. همچنین لازم است، در فضایی نخبگانی، به ایجاد گفت و گوی سازنده میان اندیشمندان، سیاستمداران و کارگزاران نظام اهتمام ورزیده شود؛ و درنتیجه، به یک دستورکار تمدنیـراهبردی برای مدیریت جریان بلندمدت پیشرفت کشور که مورد توافق در سطح کلان است برسیم تا تمام سیاستهای کلان و اسناد برنامهای کشور بعد از آن بر پایۀ چنین دستورکاری نوشته یا بازنویسی یا اجرا شوند.
*جایگاه مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در ساختار مدیریتی کشور کجا است؟
مقام معظم رهبری در جمع اعضای شورای عالی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به این مسئله اشاره داشته اند. ایشان از استمرار کار مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سخن گفتند.
به نظر بنده بعد از ابلاغ سند الگو تازه کار مرکز الگو آغاز میشود. معتقدم اشکالات و نقایص سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید از طریق گفت و گو با نخبگان علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور در مسیر نقادی و اصلاح و تکمیل، پیوسته مورد پایش قرار بگیرد. برای اجرایی شدن سند الگو باید فرهنگسازی و گفتمانسازی شود و این مهمترین وظیفهای است که مرکز الگو بعد از ابلاغ سند بر عهده خواهد داشت.
جمع نخبگانی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در مسیر تولید دانش معطوف به ابعاد معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی پیشرفت، دانشافزایی کردند. این دانش باید به صورت مشاوره به بدنه نظام کارگزاری انتقال داده شود.
یکی دیگر از وظایف مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پایش مسیر دولتها در نحوۀ اجرای تدابیر شصتگانۀ سند الگوست.
انجام این وظایف برای استمرار مسیر پیشرفت کشور لازم و ضروری است.
*ضمانت اجرای سند الگو چیست؟ چه اقداماتی پیشبینی شده تا سند الگو به سرنوشت دیگر اسناد برنامهای کشور دچار نشود؟
یکی از مهمترین دغدغهها اجرای موفق و درست سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به دست متولیان و مجریان است. نگارندگان سند هم به این مسئله توجه داشتند. به همین دلیل بخش پایانی سند را که معطوف به ساز و کار اجرایی، نظارت و بهروزرسانی سند الگو است تدوین نمودند. وقتی سند الگو به توشیح مقام معظم رهبری برسد ، اجرای آن بر همۀ کارگزاران نظام اسلامی تکلیف میشود.
بعد از ابلاغ سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، لازم است، برنامههای پنجساله، بودجههای سالانه، سیاستهای کلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، و عملکرد دولت، قوه قضاییه، قوه مقننه، شورای عالی امنیت ملی، صدا و سیما، دانشگاهها و حوزههای علمیه و... در راستای دلالت معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی سند الگوی پیشرفت باشد.
مرکر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید میزان تطابق و همسویی عملکردها را با چشماندازها و اهداف، مرتباً رصد کند و به مقام معظم رهبری گزارش دهد. همچنین اگر ویراست یا اصلاح سند لازم شد باید در بازههای 10 ساله این مهم را اجرایی کند.
نظر شما