الهی، الهی بود

براستى گفتار بلند جناب شیخ الرئیس تغمّده الله تعالى برحمته که در مقامات‏ العارفین اشارات فرمود: «العارف هشّ بشّ بسّام و کیف لا یهشّ و هو فرحان بالحق» در مرحوم آقاى استاد الهى قمشه‏اى برایم بنحو کامل تجلّى کرده

خبرگزاری شبستان:میرزا مهدی الهی قمشه ای از عرفا و حکمای متاخر مکتب تهران است.الهی قمشه از حکیمان الهی معاصر بود که شاگردان بسیاری در محضرش رشحات علم و عرفان را برگرفتند.اجداد حکیم میرزا مهدی الهی قمشه‏ای از سادات بحرین و از بزرگان علم و معرفت و حافظان قرآن به شمار می‏رفته‏اندپدر بزرگ حکیم الهی از افراد خوشنام شهرستان قمشه به شمار می‏رفت که در انجام امور خیر شهرتی به سزا داشت. آب انبار و پل حاج عبدالحمید و مدرسه علمیه حاج عبدالحمید از باقیات صالحات ایشان در شهر قمشه است.وی قبل از آنکه میرزا مهدی الهی دیده به جهان گشاید طی رؤیایی صادق مشاهده کرده بود که ملامحمد مهدی ابن ابی الفتوح قمشه‏ای( از دانشوران در گذشته این دیار) از هودجی از آسمان بر زمین فرود می‏آید و به اتاق ایشان وارد می‏شود. از آن پس ایشان بارها نزد پدر میرزا مهدی آمده، از عیال وی که در انتظار مولود تازه‏ای بود عیادت می‏نمود و بی‏صبرانه در انتظار میلاد آن فرزند لحظه‏شماری می‏کرد و پیوسته می‏گفت: « این نوزاد نامش محمد مهدی است و در زمره علمای بزرگ خواهد گردید».

سرانجام انتظارها به سر رسید و در سال 1319قمری و بنا به نقلی به سال 1320ستاره پرفروغ این خانواده هویدا گردید. و دوستداران وارستگی را در موجی از شعف و سرور فرو برد. نامش را مهدی نهادند و بعدها که در خرد و حکمت و تدریس معارف دینی و فرهنگ تشیع سرآمد اقران گشت و فروغ ایمانش تابیدن گرفت به محی الدین ( زنده کننده معارف دینی) ملقب گردید و در شرع و ادب تخلص الهی برای خود برگزید. چنانچه خود در بیتی بدین الفاظ اشاره دارد:

« الهی» طبع و « مهدی» نام و در عشق

لقب گردید « محی الدین» منوّر
 

بیاناتی از استاد حسن زاده آملی در رسای استاد:

آن بزرگوار به نام مهدى و به لقب محیى الدین بود و در اشعارش الهى تخلص مى‏کرد در تحت مراقبت پدرى عالم بیدار بنام ملّا ابو الحسن تربیت شد. اصلا از سادات بحرین و از بیت علم و عرفان و زهد و تقوى بود نیاکانش در زمان نادر شاه از بحرین به قمشه (شهرضاى فعلى) آمدند و در آنجا مقیم شدند. لذا به الهى قمشه‏اى شهرت داشت....
پس از طىّ مراحل مقدماتى با درک محاضر و مجالس درس و بحث اساتید بزرگى چون مرحوم آقا بزرگ حکیم خراسانى، و مرحوم عارف آقا شیخ اسد الله یزدى، و مرحوم برسى و مرحوم آقا حسین فقیه خراسانى و مرحوم ملا محمد على معروف به حاجى فاضل، و مرحوم محمد هادى فرزانه قمشه‏اى و غیرهم قدس الله تعالى اسرارهم توفیق یافت و از آن خرمنهاى فیض الهى توشه برداشت و سرمایه علمى گرد آورد. و بر اثر استعداد فطرى از سرمایه علمى خود کسب بسزا و تجارت شایانى کرد که تفسیر و ترجمه قرآن کریم و نیز ترجمه و تفسیر صحیفه سجادیّه، و ترجمه مفاتیح الجنان، و ترجمه و تفسیر چند خطبه و کلمات قصار سیّد الوصیین و برهان الموحّدین و امام العارفین على امیر المؤمنین (ع) به نظم و نثر و نیز تفسیر ابو الفتوح رازى و تعلیقات بر آن، و نیز ترجمه و شرح فصوص معلم ثانى فارابى، و نیز حکمت الهى عام و خاص، و نیز نغمه الهى و نغمه حسینى و نغمه عشاق که هریک از این مؤلّفات عشر مکرر به طبع رسیده است، و نیز شاگردانى که تربیت کرده است از برکات آن تجارت است.
شبهاى جمعه جلسه تفسیر داشت جمعى از خصّیصین از آن محضر مبارک خصوصى بهره مى‏گرفتند، و این بنده نیز افتخار شرکت داشت.
در احیاى معارف حقّه کوشا بود گاه به تفسیر و گاه به تحریر و گاه به تدریس.
سبحان الله از اول تا آخر کلیّات دیوانش و در همه تألیفاتش یک کلمه لغو نمى‏یابى. دیوانش از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است خدا گواه است که محضرش نیز همچنین بود. بیش از ده سال با او حشر داشتم یک کلمه ناروا و یک حرف ناسزا و یک جمله بیهوده از او نشنیدم چه گریه‏ها و زاریها از او دیده‏ام، و چه اندرزها از او به یادگار دارم. و چه خاطرات و چه حالات و چه و چه و ...
طبعش بسیار لطیف بود. از طلعت دیوانش فروغ إنّ من الشعر لحکمة ساطع است؛ و از طلاقت بیانش شروق إنّ من البیان لسحرا طالع. نازکى اشعارش خود برهان ناطق است، و تقریظ مرحوم ملک الشعراى بهار که در ابتداى نغمه عشاق ثبت است شاهدى صادق.
این بنده گوید کسى را از معاصرین نمى‏شناسند که آنهمه مضامین رفیع حکمت و معانى منیع عرفان را به این سبک روان به رشته نظم کشیده باشد لذا با هیچ‏یک از دواوین معاصرین جز به دیوان درج درر حقائق الهى خو نکرده است. به خلوت شب و بیدارى سحر و گفتگوى با ماه و ستارگان بسیار انس داشت و قسمت اعظم غزلیاتش در این موضوع است:
بیا تا ساعتى در شام تاریک‏                 ز اشک دیده پیماییم ساغر
بیا تا در دل شب با دل خویش‏             سخن گوییم از آن پرناز دلبر

در نغمه الهى چهل و چهار بیت درباره شب آورده که چشم شب‏نشینان بساط قرب دوست بدان روشن مى‏گردد. مطلعش این است:
شب آمد شب رفیق دردمندان‏               شب آمد شب حریف مستمندان‏
شب آمد شب که نالد عاشق زار            گهى از دست دل گاهى ز دلدار
در این اواخر به قم مشرف شده بودند، و به بنده افتخار خدمت دادند، قضا را یکى از دوستان نیز مهمان بنده بود چون صبح فرا رسید آن دوست چه قدر از سحر الهى سخن گفت. ...
به این بنده مى‏فرمود شما خیر مى‏بینید که به اساتید خود اینهمه فروتنى و مهربانى دارید.
درس ما را بعد از نماز مغرب و عشا مى‏فرمود که بتعبیر لطیفشان تدریس ما بجاى تعقیبات نماز ما باشد. ما نیز نماز را با ایشان در منزلش مى‏خواندیم و بآن بزرگوار اقتدا مى‏کردیم. امّا نماز مى‏خواند. در قنوت گریه‏ها مى‏کرد. گویا الآن آن نغمه الهیش را در حال قنوت مى‏شنوم که با گردن کج و صوت حزین و آهنگى جانفزا و دلربا همراه با درر غلطان قطرات اشک مى‏گوید: الهى و ربّى من لى غیرک أسأله کشف ضرّى و النظر فى أمرى. سبحان الله این روح فرشته خوى، این عالم ربّانى، این عارف صمدانى، این مفسّر قرآن، این صاحب آنهمه بیانات عرشى، این داراى آنهمه اشک و آه و سوز و گداز، این چشم از زخارف دنیا پوشیده و دیده به دیدار لقاء الله دوخته؛ محسود شیخ بیمایه‏اى شده بود فقط به دنیازدگى و براى گرمى معرکه در میان تنى چند اشباه الرجال و لا رجال زخم زبان به مانند الهى مى‏زد. ...
براستى گفتار بلند جناب شیخ الرئیس تغمّده الله تعالى برحمته که در مقامات‏ العارفین اشارات فرمود: «العارف هشّ بشّ بسّام و کیف لا یهشّ و هو فرحان بالحق» در مرحوم آقاى استاد الهى قمشه‏اى برایم بنحو کامل تجلّى کرده است.
دخانیات استعمال نمى‏کرد و مى‏فرمود مشق خط من قلیان کشیدن من است هر وقت بخواهم قلیان بکشم مشق خط مى‏کنم و به همین جهت خطّش زیبا شده بود و خوش مى‏نوشت و از آقاى میرخانى تعلیم خط مى‏گرفت.
در میان اساتیدش از مرحوم آقا بزرگ حکیم قدس سرّه بسیار سخن به میان مى‏آورد و بسیار نام آن بزرگوار را مى‏برد و از او کشف و کرامت نقل مى‏کرد برخى از فرمایشاتش را درباره آن مرد عالیشأن علیحده نوشته دارم
...میفرمود که انفاس قدسى استاد بزرگوار ما مرحوم آقا بزرگ رضوان الله تعالى علیه آنچنان در ما اثر گذاشته بود که وقتى غنچه گلى را مشاهده مى‏کردیم بطورى تجلیّات حق جلّ و علا را در آن متجلى مى‏دیدیم که مى‏خواستیم آنرا سجده کنیم.
کتاب و کتابخانه‏اى نداشت و بسیارى از کتابهایش را در زمان حیاتش بفروخت و خود کتاب و کتابخانه متحرک بود، گفتار از خودش مى‏جوشید.
نسخه‏اى از حکمت ابن کمونه داشت که مرحوم میرزا طاهر تنکابنى از ایشان ابتیاع کرد و اکنون در کتابخانه مجلس تهران است و نسخه عکسى آن در تصرف راقم است. بسیار قانع بود ملبسش عادى، و مسکنش عادى‏تر...
وقتى در جلسه درس کف پایش را بوسیدم و خودش در ابتدا توجه نداشت، بنده در کنارش دو زانو نشسته بودم و ایشان چهار زانو لذا توفیق بوسیدن کف پایش را یافتم، بعد از بوسیدنم ناراحت شد و با من مواجه شد و فرمود: آقا چرا اینطور مى‏کنى؟ عرض کردم آقا حق شما بر من بسیار عظیم است نمى‏دانم چه کنم مگر به این تقبیل دلم تشفى یابد و آرام گیرد، و خودم را لایق نمى‏بینم که دست مبارک شما را ببوسم.و چون بدن مبارکش را به خاک مى‏سپردیم پاهایش را این بنده در بغل گرفته بود و به یاد آن شب افتادم که کف پایش را بوسیدم خواستم در کنار تربتش تجدید عهد کنم ولى حضور مردم مانعم شد.
چون بدن مرحوم الهى بخاک سپرده شد و هنوز لحد نچیده بودند جناب استاد علّامه طباطبایى تشریف آوردند و در کنار قبرش نشستند و دستمال در دست گرفتند و بسیار گریستند. در شب پنجشنبه 27 اردیبهشت 1352 که دو شب از وفات آن بزرگوار گذشته بود در محضر پر فیض جناب استاد علامه طباطبایى بودیم که دوره‏اى داشتیم جناب آقاى طباطبایى فرمودند: در این سال دو فرد روحانى که خیلى به روحانیت آنها ایمان داشتم از دست ایران بدر رفت یکى مرحوم آقاى آملى (آیة الله حاج شیخ محمد تقى آملى رضوان الله علیه) و دیگر مرحوم آقاى قمشه‏اى.
مرحوم آقاى قمشه‏اى بارها در عظمت شأن نهج البلاغه مى‏فرمود: برویم بهشت نهج البلاغه را خدمت امیر المؤمنین (ع) درس بخوانیم تا بفهمیم آن حضرت چه فرموده است. همین فرمایشش را فرزندش آقا نظام الدین سابق الذکر که بعد از مراسم روز هفت مرحوم الهى از کنار تربتش در وادى السلام قم بیرون مى‏آمدیم و خداحافظى مى‏کردیم به ما فرمود: آقایم رفت خدمت امیر المؤمنین علیه السلام نهج البلاغه بخواند.
مرحوم الهى در روز آخر عمرش تدریس فرمود، و درسش تا آخرین روز زندگیش ترک نشده بود و در آن روز سرحال بود و هیچ آثار بیمارى نداشت و چون شب فرا رسید که خیلى به شب و سحر انس و علاقه داشت داعى حق را لبیک گفت. یعنى در شب سه‏شنبه دوازدهم ربیع الآخر 1393 هزار و سیصد و نود و سه هجرى قمرى مطابق 25/ 2/ 1352 هجرى شمسى مخاطب به خطاب‏ یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‏ شده است و در فرداى آن شب از تهران به قم جنازه‏اش حمل و در وادى السلام به خاک سپرده شد. وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ. لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ‏. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏.
برگرفته از هزار و یک کلمه، ج‏2، صص 95-85

م.ه.توکلی

انتهای پیام/

 

کد خبر 114404

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha