خبرگزاری شبستان: لارنس فون تریر کارگردان فیلم ملانکولیا شباهت های فراوان ایدئولوژیکی با استنلی کوبریک دارد، او گام به گام با ساختن فیلمهای متعدد به سمت کوبریک شدن پیش می رود. اما رفتار و اظهار نظرهایش به هیچ وجه شبیه کوبریک نیست. اظهار نظرهای این کارگردانی دانمارکی در مورد یهودیان و هیتلر در جلسه نشست پرسش و پاسخ جشنواره کن سال گذشته حاشیه های فراوانی برایش به ارمغان آورد. این اظهار نظر ها عامل اخراجش از این جشنواره شد و گفته هایش آفتی شد که آخرین ساخته اش آنچنان جدی گرفته نشود و عملا فیلم در قالب مهجوری در سراسر جهان به نمایش در آید.
فون تریر از آن دسته کارگردان هایی به حساب می آید که بازیگران سرشناس هالیوودی آرزوی حضور در آثار او را دارند. در فیلم ملانکولیا بازیگران سرشناسی حضور دارند و بعضا در این فیلم نقش های کوچکی را ایفا می کنند. بازیگر نقش اول فیلم کریستین دانست است که اغلب با سه گانه مرد عنکبوتی و حضور در نقش مری جین واتسون نامزد پیتر پارکر (مرد عنکبوتی) شناخته می شود.
«دانست» از هنرپیشه های سرشناس هالیوود است که نخستین بار در فیلم مصاحبه با خون آشام (نیل جوردن) نقش کلودیا را در هفت سالگی در این فیلم ،مقابل تامر کروز بازی کرد. شارلوت گینس بورگ بازیگر سرشناس دیگر این فیلم است که نقش کلر خواهر جاستین (کریستین دانست) را ایفا می کند در پیش از این در فیلمهایی مثل بیست و یک گرم(آلخاندرو ایناریتو) حضور پیدا کرده است، گینس بورگ در فیلم قبلی این کارگردان – ضد مسیح – ایفای یکی از نقش های اصلی را به عهده داشت .از دیگر بازیگران سرشناس این فیلم می توان به الکساندر سارسگارد (سریال خون واقعی) جان هارت (بازیگر فیلم 1984) و کیفر ساتر لند (جک بویر سریال 24) اشاره کرد.
مالیخولیا تصویری شوم از جهان و انسان در آستانه ویرانی است و در بخش ابتدایی این داستان خانواده ثروتمندی را نشان می شود که به خوشی غمبار مرموز وآشفته ای گرفتارند. و تمام این ناخوشی ها با در آخر الزمان تصویر شده کارگردان، در برخورد سیاره ملانکولیا با زمین پایان می یابد. آخرین ساخته کارگردان تمثیل گر لارنس فون تریر با صحنه عروسی آغاز می شود و محور این هشدار شخصیت روان پریش جاستین (کریستین دانست) است او نقش عروس سودا زده (مالیخولیایی) و آشفته حال را بازی می کند تاب و توان زندگی کردن ندارد. کم دیالوگ بودن این فیلم نیز صحه بر نداشتن تمنای زنده بودن می گذارد.
جذابیت آثار فون تریر برای علاقمندان خاص سینما منحصر می شود ،در بازیگوشی های تصویری کارگردان در اشاره به نقاشی های و موسیقی که سر نخ های اصلی فیلم را تشکیل می دهد و بیشتر بار فیلم را شخصیت های خلق شده در این فیلمنامه به دوش می کشند، شخصیتهایی که از طریق درونی خلق شده اند و همچون واژگانی هستند که برای توضیح در سناریو آمده اند ،این سبک کارکردن با بازیگر مثل جلسه روان درمانی می ماند ،چرا این نوع شخصیت پردازی و خلق کاراکتر – با توجه به حجم کم دیالوگ ها – به ناگفته دامن می زند. در سفری که تماشاگر با عوامل همراه می شود در سلوک سودازده شخصیت ها گم می شود.
در فصل های پایانی فیلم تنش در مورد امکان برخورد آخرالزمانی سیاره مالیخولیا با کره زمین بالا می گیرد و انتظار پایان جهان با تصویر گری خیره کننده فون تریر به کلیت فیلم در فضای روستایی سوئد به بخش پایانی فیلم شکوه و ابهمت می بخشد. اما نکته اینجاست که از پایان شگفت زده می شوید، برای اینکه نمی دانید سیاره مالیخولیا چه شکلی خواهد داشت. این داستان در ابتدا از روان و دورن آدمها آغاز می شود و به آخرالزمانی تمثیلی خلاصه می شود. اما جنجالی هایی که در کن براه افتاده بود اصلا به خود فیلم ارتباطی ندارد. هر چند مثل فون تریر همانند سایر فیلمهایش این زبان تمثیلی و استعاری را کماکان حفظ کرده است اما در این فیلم به زبان بصری شکوهمندی رسیده است به خصوص در فصل آغازین فیلم با آن موسیقی واگنر و برخی صحنه های اسلوموشن و اسلاید شوهای ابهت آوری که در ابتدای فیلم قرار داده شده است که به نوعی بقیه فیلم را را زائد می کند و عاشق همین کلاژهای تصویری کارگردان می شوید هر چند برخی منتقدان را لارنس فون تریر ، را به خاطر بلاهت روشنفکرانه اش اطواری، انتقادهای بچه گانه اش از دنیاهایی که برای او قابل شناخت نیست و فرصت امکان و شناختن انها را نداشته ملامت کرده اند.
اما باید پذیرفت مالیخولیا یک فیلم تخیلی علمی نیست، بلکه یک درام روانی است که مایه های آخر الزمانی استعاری فیلم وجوه تمثیل گری برای القائات روانکاوانه فیلم است، ملانکولیا ( مالیخولیا) سیاره ناشناسی که تا حالا پشت خورشید پنهان بوده و یکدفعه می آید زمین را نابود کند را کارشناسان فضایی محتمل نمی دانند،اما به عنوان تمثیل در این فیلم جا می افتد به خصوص اینکه اسم این سیاره هم مالیخولیا(سودازدگی )است. فیلمی است درباره دو مصیب که در نیمه اول فیلم صحنه عروسی در خانه مجلل درروستاهای سوئد که به خاطر برخورد های عاطفی میان میهمانان و اقوام پایان مصیبت باری دارد و ماجرای خانواده ای در هم شکسته و شخصیت عروس(جاستین) بر ملا می شود. اما این مصیبت پایان عروسی است اما پایان دنیا و آخر الزمان نیست، لارنس فون درقسمت دوم فیلم می خواهد تجربه آخرالزمان را برای تماشاگر زنده کند و این روایت چنان میخکوب کننده است که از بسیاری فیلم های آخرالزمانی پیش می افتد.
فارغ از هر نظری در مورد این کارگردان جنجالی داشته باشیم ،ملانکولیا فیلمی نیست که به سادگی از آن بتوان عبور کرد .فون تریر کارگردان این اثر در زمان ساخت دو فیلم آخر ش به یاس روانی شدیدی دچار شده بود اما منشا فیلم از یاس های اگزیستانسیالیستی کارگردان نشات گرفته است اما ماحصل این یاس، حاصلش شاهکار تکان دهنده ای است که از عمق بینش برآمده است .فیلمی که درباره یاس و نومامیدی است اما تماشایش به شدت شعف انگیز است .
یادداشتی از :علی ستاریان
نظر شما