به گزارش خبرگزاری شبستان از همدان، شهدا ستارگان درخشانی بودند که از همین آب و خاک عروج کردند. نهال نازک وجودشان در پرتو اسلام قد کشید و بارور شد. مردان پاکی که دل از همه دل بستگیها بریدند تا زندگی ابدی را در آغوش کشند و جاودانه شوند. مردان بزرگی چون شهید «مروت قیاسوند» که میخواست در میدان رزم بمیرد و در وصیت نامه خود نوشت: «برخیزید عاشقان که به آسمان برویم هر چند این جهان هم خوب است، اما گذراست و باید به سوی سر منزل نهایی رفته و به خدا برسیم. بارالها من نمیخواهم در بستر بمیرم. بارالها دوست دارم در دل سنگر بمیرم. دوست دارم در میان آتش خون و گلوله جان بدهم.»
بسیجی شهید مروت قیاسوند 4 بهمن 1366 در عملیات بیت المقدس 2 و منطقه عملیاتی ماووت به درجه رفیع شهادت رسید و نامش در دفتر ایثار و شهادت ثبت شد. کتاب «یاران ماووت» داستان زندگی او است به قلم علی محمد قیاسوند که انتشارات حماسه ماندگار در 136 صفحه آن را منتشر کرده است. این کتاب با جلد ساده سبز رنگ که جذابیت چندانی ندارد بدون تصویر شهید در سه فصل به همراه تصاور شهید و مدارک مربوط به او چاپ شده است.
در بخشی از کتاب یاران ماووت آمده است: «او رفت با قلبی خشنود. مروت به همجواری حسین(ع) رسید و شهید شد. حاج هاشم میگوید: در حال بدی به سر میبردم و بسیار ناراحت بودم برای مروت که ناگهان صدای برخورد چند خمپاره به نزدیک محل پست نگهبانی عارف، توجه مرا به خود جلب کرد.
از داخل کانال فوری به آن سمت حرکت کردم. به نزدیکی پست که رسیدم؛ هنگام حرکت دوباره صدای سوت کشیدن خمپاره را شنیدم. خیز برداشتم؛ پس از انفجار، گِل ترکش روی من پاشید. سپس بلند شدم به سمت پست عارف حرکت کردم؛ پست کناری عارف که با او فاصله چندانی نداشت؛ صدا میزد: عارف، عارف.
من گفتم: خاموش باش، دیده بان دشمن محل را شناسایی کرده و خودم را بالای سر عارف رساندم. دیدم محل اصابت خیلی نزدیک بوده و ترکش تمام سینه عارف را برده است و همان طور که آرپی جی در دستانش بوده؛ همان جا شهید شده است. در تاریکی او را بغل کردم به او گفتم: «برادرت و دوستت مروت هم قبل تو شهید شد. شما دو جوان با هم آمدید و با هم رفتید.»
نظر شما