کودتای  1299؛  سیاه ترین دوره در تاریخ  معاصر ایران

برای سید ضیاء مهمترین مسأله فقط برتری بریتانیا بود و تغییرات در سیاست کشور می بایست همه در این چهارجوب صورت می گرفت


خبرگزاری شبستان:در روز سوم اسفند 1299ش،کودتاگران که یا همکاری انگلیسی ها تجهیز شده بودند،با کمک بانک شاهنشاهی و به فرماندهی رضاخان پایتخت را تصرف کردند و بدین ترتیب کودتایی اتفاق افتادکه آغاز سیاه ترین دوره در تاریخ معاصر ایران به شمار می رود.
آیرون ساید روز 29 بهمن1299ش. ایران را ترک گفت و رضاخان با هدایت و راهنمایی کلنل اسمایس که امور قزاقخانه را سرپرستی می کرد، روز شنبه اول اسفند «آتریاد تهران» را به سوی پایتخت حرکت داد.او در شاه آباد کرج ،یعنی 24 کیلومتری تهران بود که سید ضیاء هم به اردو پیوست و پولی نیز بین سربازان تقسیم شد.
مقارن نیمه شب دوم اسفند ، اردو به پشت دروازه تهران رسید،‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍زاندارمری خواست جلوگیری نماید که دستور رسید بر ضد قزاق ها عملی انجام نگیرد و با آنها برادرانه رفتار شود.احمد شهریور می گوید: " این عمل را شاه کرد و او بود که دستور داد زاندارم و بریگارد مرکزی در قبال قزاق دست در نیاورد".(1)
رضاخان عملاً بدون هیچ زد و خوردی وارد شهر شد،چرا که قبلاً در تهران ترتیبات لازم داده شده بود تا از هرگونه مقاومتی که ممکن بود به خونریزی منجر شود ،جلوگیری به عمل بیاید. شاه پریشان احوال خواستار آن شد که سفیر بریتانیا در مورد خط مشی ای که وی باید اتخاذ کند توصیه لازم را بنماید. نورمن به وی اطمینان دادخطری متوجه سلطنت نیست و به شاه توصیه نمود از سید ضیاء و رضاخان پشتیبانی کند. شاه با صدور فرمان نخست وزیری سید ضیاء الدین طباطبایی ،کودتا را تأیید کرد و رضاخان نیز از سوی شاه با لقب سردار سپه به ریاست دیویزیون قزاق و فرماندهی قوا منصوب گردید.(2)
در دهم اسفند،7روزپس از کودتا ،سید ضیاءالدین طباطبایی کابینه خود رابه شاه معرفی کرد.حضور برخی رجال وابسته به سیاست انگلستان در کابینه سیاه آشکار کردکه در پشت صحنه کودتا دستان توطئه گرسیاست انگلستان وچود دارد؛ و این در حالی بود که کودتا گران تلاش می کردندکودتا را امری داخلی وانمود کنند. غیر از سید ضیاء که از حامیان سیاست انگلستان و قرار داد1919بود،برخی از اعضای لژ فراماسونری بیداری ایران و نیز اعضای فرقه ضاله بهاییت
در کابینه حضور داشتند. سید ضیاء 90 روز در ایران حکم راندو عوامل خود را در ادارات و شهر ها به قدرت رساند. رضاخان نیز خیلی زود برای خود در کابینه جایی دست و پا کرد و با کنار زدن وزیر جنگ، پست حساس و تعیین کننده این وزارت را تصرف کرد.وی در این سمت موفق شد تمامی مخالفان خود را سرکوب کند و زمینه های صعود خود را به سلطنت با اتکای به حمایت خارجی و سرنیزه متحدالشکل فراهم آورد.

اختلاف نظر بین دو عامل
برای سید ضیاء مهمترین مسأله فقط برتری بریتانیا بود و تغییرات در سیاست کشور می بایست همه در این چهارجوب صورت می گرفت . تلاش او در ایجاد موازنه در سیاست خارجی کشور در حقیقت به معنی آن بود که بریتانیا کماکان قدرت مسلط در ایران بماند و لقمه ای چند هم به دیگر قدرت ها داده شود.(3)
رضاخان می خواست برای حفظ قدرت خود تمامی قوای نظامی را یک کاسه کند و فرماندهی آنها را به افسران ایرانی بسپارد،و بنا به توافق با آیرون ساید خود دررأس قوای نظامی متشکل و نیرومند قرار گیرد. در چنین شرایطی کابینه سید ضیاء از سه جهت زیر فشار بود:
اول، از طرف شاه؛ گستاخی و جسارت سید ضیاء الدین ، شاه را به وحشت انداخته و مترصد فرصتی بود تا موجبات صقوط کابینه او را فراهم آورد . دوم، از طرف مردم و رجال وطن خواه؛
مردم اعمال فشار کابینه کودتا را نپذیرفتند و زیر بار آن نرفتند. گابینه سید ضیاء بزودی در بین مردم به « کابینه سیاه » مشهور شد و برخی از رجال نیزحاضر نشدند این کابینه را به رسمیت بشناسند. سومین عامل فشار،شخص رضاخان بود؛ او سید ضیاء را رقیب خطرناکی می دانست و در این مورد با پادشاه هم عقیده بودکه هر طورذی شده بایستی کابینه سید ضیاء را ساقط کرد. از سوی دیگر ، دلایلی در دست است که شاه و سید ضیاء هر دو جداً درصدد بودند یکدیگر را از کار بیندازند. سید ضیاء از نیمه های اسفند با ولیعهد در تماس بود. نورمن به کرزن اطلاع داد : «ولیعهد برای جلب دوستی این سفارت می کوشد و مقصودش جانشینی برادرش است ». پس از سقوط سید ضیاء شواهد روشنی به دست آمد که سید ضیاء و ولیعهد محمد حسن میرزا تبانی کرده بودند.(4) شاه ظاهراً از زد و بند برادرش با سید ضیاء خبر ندا شت و سر انجام نیز همین قضیه در برکناری سید ضیاء نقش کلیدی بازی کرد. با افشا شدن این ماجرا ،شاه به او امر کرد که استعفا کندولی وی سرباز زد. وزیر مختار انگلیس با شاه ملاقات کرد تا شاید او را به بقای سید ضیاء راضی کند،اما شاه زیر بار نرفت و ایستادگی نمود. روس ها هم نظر مساعدی در برابر سید ضیاء نداشتند و با شاه در طرد وی همداستات بودند. باری، مجموع عوامل فوق دست به دست هم داد و بالاخره کابینه سید ضیاء بعد از سه ماه و چند روز در روز 4 خرداد ماه 1300ش/ 17 رمضان 1339ق سقوط کردو دستخط شاه دایر بر عزل سید ضیاء الدین طباطبایی به عموم ایالات و حکام مخابره گردید:
« نظر به مصالح مملکتی ، میرزا سید ضیاء الدین را از ریاست وزراء منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هیأت وزراءجدید هستم. باید کمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید و مطالب مهمه را مستقیماً به عرض برسانید».(5)
سید ضیاء همان روز به اتفاق سرگرد کیهان و سرهنگ کاظم خان ایپکچیان ؛ رییس بالفعل بلدیه پایتخت از تهران رفت. روز بعد رجال آزاد شدند. نورمن روز بعد به لرد کرزن نوشت :
« وزیر جنگ که فرمانده دیویزیون قزاق هم هست و شاه پس از کشمکشی طولانی رئیس الوزراء را به زور از کار انداختند... تلاش های من برای منصرف ساختن توطئه گران به جایی نرسید و وزیر جنگ پس از عقب نشینی سپاهیان ما دیگر از ما نمی ترسد. عقب نشینی نیروهای انگلیس 6 روز پیش به انجام رسیده بود. شاه که همیشه از سید ضیاء می هراسید و او را بلشویک خطر ناکی می شمرد به وزیر جنگ اعتماد ورزید.» (6)
پس از سقوط کابینه سید ضیاء در مورد منشأ و توطئه گر اصلی کودتا بحثی جریان یافت و رشاخان که در آن زمان وزارت جنگ را به عهده داشت و از حدس و گمان های جراید به خشم آمده بود ،برای خاتمه دادن به این سئوالات بیانیه ای رسمی صادر کرد . وی با تمسخر به روزنامه هایی که به دنبال طراح واقعی کودتا می گشتند ، فلسفه کودتا را به عنوان اقدامی در جهت پایان دادن به ستم و دخالت اجانب و بی لیاقتی و خیانت رهبران ملت ، تعبیر کرد و گفت:
«بی جهت اشتباه نکنید و از راه غلط مسبب کودتارا تجسس ننمایید،با کمال افتخار و شرف به شما می گویم مسبب حقیقی کودتا منم...».(7)
حال که سید ضیاء از کار برکنار و خارج از کشور بود ،رضاخان منکرآن شد که سید ضیاء در وقایعی که به کودتا منجر شد نقشی داشته است . وی اغلام داشت اگر دو نفر برای مدت محدودی بر صحنه پایدار شدند به خاطر شرایط موجود بود که مانع از آن شد وی در آن زمان آنها را بر کنار سازد . رضاخان در آخرین بیانیه اش نیز مدیران جراید را تهدید کرد که اگر بار دیگر چنین سئوالاتی را مطرح کنند،مورد مجازات قرار خواهند گرفت.(8) حضور رضا خان در دولت هایی که پس از سید ضیاء بر روی کار آمدند به عنوان وزیر جنگ و زیاده طلبی های ا و در این سمت که سکوی پرش ا و برای قبضه کردن قدرت محسو ب می شد امور کشور را مختل کردموجب سقوط دولت یکی پس از دیگری
شد.تا این که د ر آبان 1302ش . وی موفق شد تمامی رقبای خود را از سر راه برداردو برکرسی نخست وزیری تکیه بزند و در رأس کابینه قرار بگیرد.و....

---------------------------
پی نوشت ها:
1- املک الشعراء بهار ،تاریخ مختصر احزاب،ج1،انتشارات امیر کبیر ، چاپ چهارم،ص67.
2- اانجام کودتا و انتصاب یک افسر ایرانی به فرماندهی قزاق ها موقع آن فرا رسید که بریتانیا با مسالمت و آبرومندی نیروی شمال را از ایران بیرون بکشد به علت هوای سرد زمستان و پوشیده بودن راههای کوهستانی از برف و یخ ، این کار با دو ماه تأخیر زیر نظر « سر جرج کاری» جانشین آیرون ساید صورت گرفت. قبل از آن هم واحد های انگلیسی مستقر در خراسان و سیستان در 13 دسامبر 1920 به دستور حکومت هند منحل و نفرات آنها به هندوستان باز گشته بودند.نیروی تفنگداران جنوب نیز در اواسط سال 1300 منحل شد و افراد آن در ارتش تازه ایران ادغام گردیدند.
3- غغنی ،سیروس، برآمدن رضاخان ،ص 238.
4- BALFOUR ; OP. CIT; P.218
5- ممکی،حسین،تاریخ بیست ساله ایران ،ج1،1358،ص377.
6- Fo 371/6404 Norman to Curzon 25 May 1921.
7- پیشین، تاریخ بیست ساله ایران،ج2،1358 ؛ همچنین بهار، ملک الشعراء،تاریخ مختصر احزاب سیاسی ، صص 188-185.
8 ـ همان
عبدالحسین توکلی طرقی
 انتهای پیام/

کد خبر 110325

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha