به گزارش خبرگزاری شبستان ، بیش از یک دهه از جنگ آمریکا در افغانستان می گذرد و در این مدت سناریوهای مختلف از سوی دولتمردان آمریکا برای آنکه نشان دهند به اهدافشان در افغانستان نزدیک شده اند ، پیاده شده است اما آخرین سناریوی آنها مذاکره با شورشیان طالبان است که بسیار عجیب به نظر می رسد.
چگونه ممکن است آمریکایی ها که در آغاز جنگ در افغانستان نابودی افراط گریان و تروریست ها در این کشور را علت اصلی حمله خود به این کشور می دانستند اکنون از در مذاکره و سازش با آنها وارد شوند؟
به طور کلی می تواندو تحلیل در مور رویکرد مذاکره آمریکا با طالبان ارائه کرد.
در تحلیل اول فرض می کنیم که ادعای دولت آمریکا برای مبارزه با گرو های افراط گرا مانند طالبان و القاعده در افغانستان درست بوده است.
اگر آمریکایی ها بر اساس ادعای خود به دنبال ریشه کن کردن تروریسم و نابودی افراط گرایان در این کشور بودند سناریوی کنونی آنها برای مذاکره با طالبان نشان می دهد که خودشان به شکست و دست نیافتن به هدف ادعایی خود در این زمینه پی برده اند اما از آنجا که نمی خواهند به شکست خود اعتراف کنند طرح مذاکره با طالبان را ارائه داده اند که نشان دهند هنوز هم سر حرف خود برای حل مشکل این افراط گرایان در افغانستان هستند.
در حقیقت ایالات متحده امریکا به دلیل بحران مالی، کشته شدن سربازان آمریکایی در افغانستان و اعتراضات گسترده مردمی در آن کشور مبنی بر ادامه جنگ بی حاصل در افغانستان به این نتیجه رسیده است که حضورش در افغانستان را به شکل آبرومندانه خاتمه دهد.
با این رویکرد طرح مذاکره با طالبان به دو دلیل برای آمریکا سودمند است ؛ یکی اینکه آنها با این اقدام در واقع به مردم اینگونه القا می کنند که تلاش خود را برای حفظ امنیت مردم افغانستان ادامه می دهند و از سوی دیگر با این تفکر که طالبان مناسب ترین گزینه ای است که پس از خروج آمریکا و غرب از افغانستان می تواند حافظ منافع آنها در منطقه باشد مذاکره با طالبان را میان بری برای برآورده کردن این منافع قرار می دهند.
اما تحلیل دیگری نیز در مورد اجرای سناریوی مذاکره با طالبان از سوی آمریکا وجود دارد : در این رویکرد باید این خوش بینی را که ادعای مقامات آمریکایی در مورد ریشه کن کردن تروریسم در افغانستان صحت داشته است را کنار بگذاریم؛ در این صورت مذاکره با طالبان معنایی جز این نمی تواند داشته باشد که حمله آمریکا به افغانستان از همان ابتدا برای نزدیک شدن این کشور به طالبان و استفاده از آنها برای برآورده کردن منافع خود در افغانستان و منطقه در زمان مقتضی بوده است.
در سالهای اشغال افغانستان از سوی شوری سابق ، ایالات متحده آمریکا به واسطه تغییر معادلات بین المللی در جهان دو قطبی و جلوگیری از ورود افغانستان به اردوگاه کمونیسم به حمایت از گروههای بنیادگرا پرداخت و به تدریج شرایط ظهور و قدرت گیری طالبان را در افغانستان مهیا کرد.
در حال حاضر نیز هدف اصلی مذاکره آمریکا با طالبان این است که در صورت موافقت این گروه با استقرار پایگاه های دائمی آمریکا در افغانستان، کنترل بخش های جوب شرقی و جنوب غربی کشور را در اختیار آنها قرار دهد و سپس با کمک طالبان و با سوء استفاده از اختلافات قومی در افغانستان این اختلافات را تشدید کند و زمینه جنگ داخلی در افغانستان را فراهم سازد.
آمریکایی ها می دانند که تعصبات قومی و مذهبی همواره سد راه ایجاد صلح در افغانستان و موجب عقب ماندگی و ویرانی این کشور بوده است بنابراین سعی می کنند تا با ایجاد یک صلح ظاهری با طالبان ضربه خود را از طریق دامن زدن به این اختلافات به افغانستان وارد کرده، در این کشور ناامنی ایجاد کنند و سپس به بهانه ایجاد امنیت حضور نیروهای نظامی خود را در افغانستان تمدید کنند.
درست به همین دلیل است که جان مک کین ، سناتور آمریکایی در اثنای جدی شدن مبارزه آمریکا با طالبان ضمن تاکید بر لزوم ادامه حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان هشدار داد : « این تصور که ما درحال خارج شدن از افغانستان هستیم ممکن است مانع از موفقیت این مذاکرات شود.»
وی افزود :ما باید ابتدا به موافقتنامه ای راهبردی با افغانستان درخصوص حضور طولانی مدت آمریکا در این کشور دست یابیم.
مک کین تصریح کرد : فکر می کنم بهترین راه برای دستیابی به راه حلی مسالمت آمیز برای افغانستان اطمینان از حضور نیروهای آمریکایی در این کشور و حمایت از دولت و مردم افغانستان است.
در حقیقت می توان گفت هدف اصلی آمریکا از اجرای استراتژی مذاکره با طالبان تسلط هرچه بیشتر بر اوضاع و شرایط این کشور و سپس بی ثبات کردن کل منطقه با گسترده کردن جنگ های قومی افغانستان به کشورهای همسایه است.
پایان پیام/
نظر شما