خبرگزاری شبستان-خراسان جنوبی؛ 31 شهريور 1359 رژيم بعثي عراق با تصميم و طرح قبلي و با هدف برانداختن نظام نوپاي جمهوري اسلامي جنگي تمام عيار را عليه ايران اسلامي آغاز کرد. در آن زمان رييس جمهور وقت عراق با حضور در تلویزیون قرارداد 1975 الجزایر را پاره و آغاز تجاوز رژيم بعثي به خاک ايران را اعلام کرد. جنگ بین ایران و عراق شروع و به مدت 8 سال ادامه داشت. به همین مناسبت از 31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شد.
با توجه به قرار داشتن در سالروز دفاع مقدس به سراغ یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس می رویم. «رضا معتمدی» که توفیق حضور در 11 عملیات در دوران دفاع مقدس دارد، در گفتگو با خبرنگار شبستان در بیرجند با اشاره به نقش مهم رزمندگان خراسان جنوبی در عملیات عاشورا از برنامه های هفته دفاع مقدس به ساخت فیلم مستند عملیات عاشورا (میمک) اشاره می کند و می گوید: ساخت این مستند با همکاری تیپ مردم پایه سپاه انصارالرضا(ع) در دستور کار قرار دارد.
مدیرعامل موسسه آیه های استقامت خراسان جنوبی در ادامه به بیان خاطراتش در دوران دفاع مقدس می پردازد و می گوید: در سال 1362 در سن 14 سالگی به همراه تعدادی از دوستانم از محل زادگاهم (آسیابان درخش) با تراکتور به بیرجند آمدیم و با توجه به پایین بودن سن، همگی شناسنامه ها را دست کاری نموده و سن خود را افزایش دادیم و فتو گرفته و برای اعزام به ناحیه بسیج رفتیم. اما متأسفانه با وجود کوتاهی قد و پایین بودن سن و سال از اعزام ما خودداری شد. از محل ناحیه بسیج واقع در خیابان منتظری تا میدان امام خمینی(ره) با گریه به دنبال مسئول اعزام رفتم و بالاخره دل مسئول اعزام به رحم آمد و من هم با دیگر نیروها برای اعزام سوار اتوبوس شدم و به این ترتیب به عنوان بسیجی وارد مناطق جنگی شدم.
معتمدی که در عملیات های والفجر 3، عاشورا، کربلای یک، والفجر 9، کربلای 4، 5، 10، نصر 4، بیت المقدس 2 و 3، غدیر و... شرکت کرده است، می افزاید: در سال 1362 برای اولین بار توفیق حضور در عملیات والفجر 3 را به عنوان بسیجی داشتم.
وی که به سفارش شهید جمال معتمدی و پدر مرحومش بعدها جذب سپاه شد، می افزاید: در سال 1363 قبل از عملیات عاشورا به همراه تعدادی از دوستان در جبهه های میانی غرب کشور به صورت شیفتی اقدام به نگهبانی کردیم شیفت اول نگهبانی با شهیدجلال فطرتی بود وقتی فرمانده متوجه خواب شهید فطرتی در زمان نگهبانی می شود اقدام به بیرون آوردن سوزن از اسلحه می کند بعد از اتمام نگهبانی وقتی اسلحه تحویل واحد تسلیحات می شود مسئول واحد متوجه این مشکل شده و به این ترتیب گردان و مجموعه واحد 60 به عنوان تنبیه مجبور به سینه خیز، کلاغ پر و... شدند.
وی یادآور می شود: قبل از شروع یکی از عملیات ها پس از اعزام به غرب کشور به همراه شهید فطرتی، یکی ار دوستان و هم ولایتی هایم به بازار رفته و پیراهن دو جیب مانند هم خریدیم و برای گرفتن عکس به عکاسی رفتیم از آنجا که حاضر شدن عکس ساعاتی زمان می برد به اتفاق شهید فطرتی به سینما صحرای اهواز که در نزدیکی عکاسخانه قرار داشت رفتیم. در حال تماشای فیلم مدرسه موش ها بودیم که صدای انفجار با شکافته شدن سقف سینما همزمان شد با توجه به کم بودن سن و سال به همراه شهید فطرتی تا پایان فیلم در سینما ماندیم بعد از بیرون آمدن از سینما تازه متوجه حمله هوایی عراق، تعداد آمبولانس و جابه جایی زخمی ها شدیم. بعد از گرفتن عکس به با کمک تعدادی اتوبوس از جنوب به سمت غرب برای شرکت در عملیات حرکت کردیم.
معتمدی گریزی به خاطراتش با شهید جمال معتمدی یکی از دوستان همرزمش می زند و می گوید: پدر شهید معتمدی از پزشکان ساواک بود و بعد از انقلاب از ایران خارج شد اما پسرش در خراسان رضوی ماند. شهید معتمدی شب ها در پایگاه های بسیج نگهبانی داده و روزها برای امرار معاش به کارگری می رفت. شهید معتمدی کم کم جذب سپاه شد و به عنوان فرمانده ادوات 21 امام رضا(ع) و لشکر 5 نصر معرفی شد.
قبل از عملیات مراسم سینه زنی توسط بانیان شهید حمامیان و مداحی جواد امنیان در نمازخانه برگزار شد روز بعد ساعت 10 صبح جمال معتمدی فرمانده ادوات همه رزمندگان را در محل نمازخانه پادگان ثامن الائمه جمع کرد و بعد از ذکر صلوات که عادت همیشگی او برای شروع کارها بود با اشاره به در پیش بودن عملیات از رزمندگان حاضر خواست چنانچه مایل به حضور در عملیات نیستند توسط اتوبوسی که برای انتقال در نظر گرفته شده بود به پشت جبهه منتقل شوند و به این ترتیب تعدادی از رزمندگان از نمازخانه خارج شدند.
پس از انتقال تعدادی از رزمندگان به پشت جبهه، برای شرکت در عملیات ساماندهی و سوار اتوبوس ها شدیم. روی اتوبوس جوانان پرچمی با مضمون جوانان بازدید کننده از جبهه، اتوبوس اقشار میانسال پیرمردان و بازاریان و اصناف بازدید کننده از جبهه و روی خودروهای حامل ادوات نیز پرچم اهدای امت حزب الله به جبهه ها نوشته و نصب شده بود.
در زمان اعزام به غرب در منطقه ایلام جلوی پادگان ظفر زمین گندمی توسط شهید معتمدی برای سازماندهی رزمندگان به عنوان مقر خریداری شد ابتدا با کمک رزمندگان گندم ها درو شده و به کشاورزان تحویل شد. با توجه به قرار داشتن در ایام عاشورا در این زمین رزمندگان به سینه زنی و مداحی می پرداختند در این حین اعلام شد شهید معتمدی فرمانده ادوات در هنگام شناسایی منطقه عملیات به شهادت رسیده است این خبر ناگوار همه رزمندگان مقر را ناراحت کرد. قبل از عملیات کاغذهای وصیت نامه بین همه توزیع شد و من هم اولین وصیت نامه خود را در این مقر نوشتم.
معتمدی می گوید: قبل از شروع عملیات عاشورا با تعدادی از دوستان در کنار رودخانه در کنار تپه ای برای نگهبانی و استراحت ساماندهی شدیم. هنوز استراحت نکرده بودیم که اعلام شد آب سیل، آب سیل فرار کنید در این هنگام به سرعت ادوات و وسایل را برداشته و جابه جا شدیم اگر این جابه جایی انجام نمی شد همه دوستان در سیل جان خود را از دست داده بودند.
این رزمنده دفاع مقدس می افزاید: با توجه به جثه کوچک در عملیات عاشورا ادوات زیادی شامل 9 گلوله خمپاره 60، چهار نارنجک، کیسه امداد، کلاش و... را حمل می کردم و متأسفانه هنگام دویدن کمربند فانوسقه ام باز شد و با توجه به کثرت وسایل همراه هنگام دویدن سروصدای زیادی ایجاد می کرد، وارد خط شدم با توجه به آرام بودن خط در حال آماده سازی کیسه خواب بودم که در نزدیکی من خمپاره ای به یک دستگاه تویوتا حامل نیروهای خودی برخورد کرد و سرنشینان خودرو همگی شهید و زخمی شدند. صحنه بسیار دردناکی را با وجود سن کم تجربه کردم در این بین ترکشی به یکی از دوستان اصابت کرد و من فقط امدادگر را صدا می زدم چرا که ترکش به کلاه آهنی و سر دوستم اصابت کرده بود و از سر او خون جاری بود متأسفانه امدادگر خط شهید شده بود و امدادگری برای کمک نبود برای کمک یک گروهبان ارتشی به کمک ما آمد و با انبردست ترکش را از سر دوستم و کلاه بیرون کشید و در این بین گلوله دیگری سر یکی دیگر از دوستان را مجروح کرد.
نظر شما