به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، آیت الله «سید محمد غروی»، عضو مدرسین حوزه علمیه قم و مدیر پژوهشکده علوم رفتاری حوزه و دانشگاه در بخش دوم از دومین دوره تخصصی تفسیر موضوعی و معارف قرآن در خصوص اصالت روح از منظر قرآن کریم گفت: یکی از مباحث انسان شناسی قرآن کریم مسئله اصالت روح است. در کلام و فلسفه بحثی تحت عنوان اینکه آیا در انسان روح وجود دارد یا خیر به تعبیر دیگر آیا انسان دارای روح است، داریم.
در ادامه بخش دوم از متن سخنرانی آیت الله غروی در این نشست آورده شده است:
خداوند در آیه 23 سوره مومنون می فرماید: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» (تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، می گوید: پروردگارا مرا بازگردانید) «لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (شايد من در آنچه وانهاده ام كار نيكى انجام دهم نه چنين است اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند) هُوَ قَائِلُهَا، هرگز چنین نیست، چون آنها حتی به دنیا هم بازگردانده شوند، همین کار خود را تکرار خواهند کرد. در واقع این آیات شامل یک روشنگری برای افراد است که باید متوجه آن شوند، یعنی بعد از اینکه این مرحله را سپری کردم به عالم برزخ وارد می شوم؛ به همین دلیل از فاصله بین مرگ و قیامت به عنوان عالم برزخ یاد می شود؛ این طور نیست که وقتی انسان از دنیا رفت همه چیز تمام شود.حتی فرد می داند که با اعمال بد و ناپسند وارد عالم برزخ شده است لذا می گوید: خداوندا من را به دنیا برگردان تا جبران مافات کنم، اعمال خوب انجام دهم که برای آینده هم مفید باشد. در پاسخ به او گفته می شود خیر وضعیت، وضعیتی نیست که تو بتوانی از این عالم به دنیا برگردی.
حال آیاتی در خصوص شهدا را مرور می کنیم. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شود) «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (آنان بخاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده، شادمانند و به كسانى كه به دنبال ايشانند، ولى هنوز به آنها ملحق نشده اند، مژده مى دهند كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت) البته حیاتی که شهدا دارند، متفاوت از حیات دیگر انسان ها است و آنها ازحیاتی بهتر و بالاتر برخوردار می شوند لذا آیات خداوند بیانگر این مسئله است که اینطور نیست که روح انسان با مردن یا کشته شدن از بین برود و هیچ حقیقتی از آن باقی نماند، خیر این گونه نیست بلکه به عالم دیگری منتقل شده و از حیات دیگری برخوردار می شوند.این آیه علاوه بر این که مربوط به شهدا است اصالت روح را هم به خوبی نشان می دهند. اصالت روح یعنی اینکه روح انسان یک امر تبعی نیست که با تلاشی بدن از بین برود بلکه حقیقت روح باقی می ماند؛ در واقع ملائکه روح انسان را به طور کامل می گیرند و انسان را به عالم دیگری انتقال می دهند.
بنابراین انسان موجودی دو ساحتی است (بعد جسمانی و بعد روحی روانی) برای اثبات تجرد روح هم آیاتی در قرآن کریم وجود دارد. یکی از آیاتی که به آن تمسک شده است آیه 58 سوره اسراء می باشد که می فرماید: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (و تو را از حقیقت روح میپرسند، جواب ده که روح از (عالم) امر خداست (و بیواسطه جسمانیات به امر الهی به بدنها تعلق میگیرد) و (شما پی به حقیقت آن نمیبرید زیرا) آنچه از علم به شما دادند بسیار اندک است.) اینجا در مورد روح از پیامبر اکرم (ص) سوال می کنند: ای پیامبر بگو روح از امر پروردگار من است. وقتی کلمه «امر روح» در قرآن کریم در برابر خلق قرار می گیرد، اشاره به حقایق دفعی دارد، در این آیه هم به نظر این طور می رسد و آیه هم پاسخ می دهد «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» سوال می شود روح چیست و پاسخ داده می شود او از امر است البته این مسئله برای عموم مردم قابل درک و فهم نیست بلکه نیازمند تمرین است. او از امر است، یعنی مربوط به شئون «امر» است و یک امر غیر تدریجی می باشد. این آیه بیانگر تجرد روح است، ضمن اینکه برخی مفسران هم این طور از آیه برداشت کردند که عده ای در مورد روح سوال کردند و خداوند فرموده: این مربوط به ما می شود و شما نمی توانید آن را درک کنید.
دوم اینکه گاهی گفته شده این روح مربوط به ملائکه است یا «الروح» است که بارها از آن سخن به میان آمده است و در جاهای مختلف قرآن کریم به مناسبت های مختلف از آن بحث شده است. درباره روح سوال می شود، پاسخ داده می شود این امر از چهارچوب ذهنی عموم شما خارج است. «من الامر ربی» مربوط به ماست «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» ، این طور نیست که شما به همه حقایق علمی که مربوط به جهان هستی است، دست یافته باشید لذا برخی از این آیات این گونه برداشت کردند، اما برخی از بزرگان مانند علامه طباطبایی از آیات برای اثبات تجرد روح هم استفاده کردند؛ وی با استدلالهای مزجی، هم وجود نفس و هم تجرد آن را به اثبات میرساند. ایشان نفس را موجودی مجرد میداند که موطنی غیر از عالم طبیعت دارد. نفس مجرد در نگاه ایشان با ابزار مادی قابل درک نیست و با تجربۀ آزمایشگاهی نمیتوان به بررسی آن پرداخت. خودآگاهی، شهود باطنی و درک بساطت نفس از جمله دلایلی است که علامه برای اثبات وجود نفس و مادی نبودن نفس به آنها استناد میکند.
غیر از این آیه که آیه بسیار مهمی است، در سوره مومنون مطرح کردیم «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ 12 ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ 13 (وهمانا ما انسان را از عصارهاى از گِل آفريديم. سپس او را به صورت نطفه در جايگاهى استوار قرار داديم). ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ (سپس از نطفه، لخته خونى آفريديم، آن گاه لخته خون را پارهگوشتى ساختيم وپاره گوشت را به صورت استخوانهايى در آورديم، و استخوانها را با گوشت پوشانديم، سپس آن را آفرينش تازهاى داديم، پس شايستهى تكريم و تعظيم است خداوندى كه بهترين آفرينندگان است.) بحث در مورد مرحله «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر»َ سوره مبارکه مومنون و «نفخ من روحی» سوره مبارکه سجده می باشد. در این آیه مراحل مختلف خلقت مورد اشاره قرار گرفته است. می فرماید:«ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر»،خلقت و انشاء دیگر را در او ایجاد کردیم در واقع این همان مرحله نفخ روح است. با توجه به آیاتی که در اوایل بحث مورد اشاره قرار دادیم، وقتی از آن به عنوان مراحل مختلف خلقت انسان یاد می شود از «نفخ روح» به عنوان آخرین مرحله یاد می شود، همان مرحله در اینجا «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر» تعبیر می شود، «خلقت دیگری ایست» که اگر بنا بود این خلقت همان خلقت مادی باشد دیگر«ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر» تعبیر جالبی نبود.
لذا از آیات نفخ روح هم می توان برای تجرد روح استفاده کرد؛ بنابراین تعبیر نفخ روحی که در آیات به کار رفته، برای عموم مردم قابل درک نیست، در واقع غیر از تعبیر کلمه روح که قرآن به کار برده از آن به عنوان نفخ روح هم یاد می کند. وقتی انسان فوت می کند تا هوایی ایجاد شود. بر حسب نظر بدوی یا عمومی این امری جسمانی نیست بلکه روح چیزی است که درحقیقت انسان نفخ شده و دمیده شده است و می خواهد به ما بگوید که ما در یک مقطع خاصی نفخ روح کردیم لذا در اینجا از آن به عنوان «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر» یاد شده است.
جمع بندی ما این است که آیات قرآن می خواهد به ما بگوید که انسان خلقت مادی دارد و مبدا این خلقت مادی انسان را هم بیان کرده است که مورد بحث ما نیست اما آنچه که ما در حال بیان آن هستیم، این است که روح یک امر عرضی نیست بلکه یک امر جوهری است. حقیقت و هویت انسان به روح وابسته است که با ارتباط بدن انسان در این دنیا استکمال و تکامل می یابد و با وجود اینکه یک حقیقت غیر مادی است ولی وقتی در ارتباط با ماده قرار می گیرد، تکامل پیدا می کند لذا همه آیات بیانگر این هستند که روح انسان اصالت دارد و بهترین جایی که اصالت و حقیقت روح را نشان می دهد، همان مسئله مرگ است که انسان زنده خواهد شد لذا آیات خداوند کریم نه تنها اصالت روح بلکه تجرد روح را هم بیان می کنند؛ بنابراین هم آیات توفی بر تجرد روح دلالت دارد و هم آیاتی که به عنوان«ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر» یاد شده است.
بنابراین گزارش؛ موسسه بینالمللی حکمت در فصل تابستان، هر چهارشنبه بعدازظهر «دومین دوره تخصصی تفسیر موضوعی و معارف قرآن» را برگزار می کند. تا کنون سه جلسه از این دوره تخصصی برگزار شده است و علاقه مندان برای شرکت در این دوره می توانند به سایت موسسه بین المللی حکمت به نشانی https://hikmat-ins.ir/ مراجعه نمایند. لازم به ذکر است این دوره ها به صورت رایگان برگزار و در پایان به شرکت کنندگان گواهی نامه اعطا می شود.
نظر شما