خبرگزاری شبستان :بی شک زن و مرد در انسانیت مشترکند اما ایا در تمامی حقوق و وظایف زن و مرد مساوی و مشترک و متشابه می باشند ! صرف نظر از مباحث و چالشهایی که در باب حفظ حقوق زن در حقوق بشر مطرح میشود و انتقاداتی که برخی بر نقض حقوق زن در اسلام مطرح میکنند که در بسیاری موارد ناشی از مغالطات کژ اندیشان است ؛ میتوان حفظ حق مالکیت زن در اسلام را از نقاط قوت تاریخی و مصداقی جایگاه زن در اسلام تلقی کرد .
ایا اسلام برای مرد حق استثمار و بهره کشی قائل است ؟ ایا در ازاء نفقه مرد حق سلب حق مالکیت زن را دارد ؟ اگر اسلام به مرد حق مىداد که زن را در خدمت خود بگمارد و محصول کار و زحمت و بالأخره ثروتى که زن تولید مىکند مال خود بداند، علت و فلسفه نفقه دادن مرد به زن روشن بود اما حقیقت ان است که فلسفه نفقه در اسلام چنین نیست لذا نمیتوان حق مالکیت زن را سلب کرد .
اگر انسان، حیوان یا انسان دیگرى را مورد بهره بردارى اقتصادى قرار دهد ما یحتاج و مخارج زندگى او را نیز تأمین می کند. بهره کشی از حیوانات نیز وظایفی را بر مالک تحمیل میکند .اما در اسلام رابطه زن و مرد چنین غیر انسانی و ابزاری نیست . زن نه شی است و نه حیوان . در اسلام مقام والایی برای زن در نظر گرفته شده است .مرد حق ندارد به صرف پرداخت نفقه زن را از مالک شدن ، تحصیل ثروت سلب کند . در اسلام به مرد حق نداده در ثروتى که به زن تعلق دارد تصرف کند.
علی رغم انکه بر مرد لازم است که بودجه خانواده را تأمین کند، مخارج زن و فرزندان و نوکر و کلفت مسکن و غیره را بپردازد اما زن چنین وطیفه ای را ندارد در عین حال حق ماکیت برای او مطرح است .
در شرح قانون مدنى ایران تألیف دکتر شایگان، صفحه 362 چنین نوشته شده:
«استقلالى که زن در دارایى خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است، در حقوق یونان و رم و ژاپن و تا چندى پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته؛ یعنى زن مثل صغیر و مجنون، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است. در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملًا در شخصیت شوهر محو بود دو قانون، یکى در سال 1870 و دیگرى در سال 1882 میلادى به اسم قانون مالکیت زن شوهردار، از زن رفع حجر نمود. در ایتالیا قانون 1919 میلادى زن را از شمار محجورین خارج کرد. در قانون مدنى آلمان (1900 میلادى) و در قانون مدنى سویس (1907 میلادى) زن مثل شوهر خود اهلیت دارد.ولى زن شوهردار در حقوق پرتغال و فرانسه هنوز در عداد محجورین است، گو که قانون 18 فوریه 1938 در فرانسه در حدودى حجر زن شوهردار را تعدیل کرده است.».
چنانکه ملاحظه مىفرمایید سالیان درازی نمىگذرد از وقتى که اولین قانون استقلال مالى زن در مقابل شوهر (1882 در انگلستان) در اروپا تصویب شد و بهاصطلاح از زن شوهردار رفع محجوریت شد.
حالا چطور شد که در یک قرن چنین حادثه مهمى رخ داد؟ آیا احساسات انسانى مردان اروپایى به غلیان آمد و به ظالمانه بودن کار خود پى بردند؟
شهید مطهری علل تغییر نگرش غرب به حق مالکیت زن را در ابعاد و اهداف اقتصادی غرب دنبال میکند .
ویل دورانت در کتاب معروف خود این واقعه تاریخی را چنین تحلیل میکنند . وى در لذات فلسفه علل آزادى زن را در اروپا نه اقدامی بشر دوستانه و تلاش برای احیاء حقوق پایمال شده زن بلکه اقدامی در جهت اهداف اقتصادی صاحبان قدرت و ثروت میدانند .
«زن اروپایى براى آزادى و حق مالکیت خود، از ماشین باید تشکر کند نه از آدم، و در مقابل چرخهاى عظیم ماشین باید سر تعظیم فرود آورد نه در مقابل مردان اروپایى. آزمندى و حرص صاحبان کارخانه بود که براى اینکه سود بیشترى ببرند ومزد کمترى بدهند قانون استقلال اقتصادى را در مجلس انگلستان گذراند.»
ویل دورانت مىگوید: «این واژگونى سریع عادات و رسوم محترم و قدیمتر از تاریخ مسیحیت را چگونه تعلیل کنیم؟ علت عمومى این تغییر، فراوانى و تعدد ماشین آلات است. «آزادى» زن از عوارض انقلاب صنعتى است ... نخستین قدم براى آزادى مادران بزرگ ما قانون 1882 بود. به موجب این قانون، زنان بریتانیاى کبیر از آن پس از امتیاز بىسابقهاى برخوردار مىشدند و آن اینکه پولى را که به دست مىآوردند حق داشتند براى خود نگه دارند. این قانون اخلاقى عالى و مسیحى را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند. از آن سال تا به امسال سودجویى مقاومت ناپذیرى آنان را از بندگى و جان کندن در خانه رهانیده، گرفتار بندگى و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است.».
چنانکه ملاحظه مىفرمایید سرمایه داران و کارخانه داران انگلستان بودند که به خاطر منافع مادى این قدم را به نفع زن برداشتند.
اسلام در هزاروچهارصد سال پیش این قانون را گذراند و گفت: «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» « نساء/ 32.» مردان را از آنچه کسب مىکنند و به دست مىآورند بهرهاى است و زنان را از آنچه کسب مىکنند و به دست مىآورند بهرهاى است.
موقعیت طبیعى هر یک از زن و مرد و اعمال هر یک از آنها موجب اختصاص هر یک به حقی است.
کلمه (اکتساب) در بدست آوردن فایدهاى استعمال مىشود که انسان خودش از آن استفاده کند، و معناى کلمه (کسب) از معناى اکتساب عمومى تر است، هم آن را شامل مىشود و هم آنچه را که براى غیر بدست مىآورد.
مراد از اکتساب در آیه نوعى حیازت و اختصاص دادن به خویش است، اعم از این که این اختصاص دادن به وسیله عمل اختیارى باشد، نظیر اکتساب از راه صنعت، و یا حرفه و یا به غیر عمل اختیارى، لیکن بالآخره منتهى شود به صفتى که داشتن آن صفت باعث این اختصاص شده باشد، مانند مرد بودن مرد، و زن بودن زن.
مفاد ایه ان است که آرزو مکنید که شما نیز آن برتریها و مزایاى مالى و غیر مالى که دیگران دارند و خداى تعالى یکى از دو طایفه شما مردان و زنان را به آن اختصاص داده به شما نیز بدهد، و خلاصه مردان آرزو نکنند اى کاش مزایاى زنان را مىداشتند، و زنان نیز آرزو نکنند اى کاش مزایاى مردان را مىداشتند.
قرآن مجید در آیه کریمه همان طورى که مردان را در نتایج کار و فعالیتشان ذى حق دانست، زنان را نیز در نتیجه کار و فعالیتشان ذى حق شمرد.
صرف نظر از انکه قران 13 قرن قبل حق مالکیت زن را محترم شمرده است علل حفظ حقوق مالکیت زن در اسلام در مقایسه با غرب نیز برتری اسلام را بازگو میسازد .
« انگیزهاى که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادى بدهد جز جنبههاى انسانى و عدالت دوستى و الهى اسلام نبوده. در آنجا مطالبى از قبیل مطامع کارخانه داران انگلستان وجود نداشت که به خاطر پرکردن شکم خود این قانون را گذراندند.
ثانیاً اسلام به زن استقلال اقتصادى داد، اما به قول ویل دورانت خانه براندازى نکرد، اساس خانوادهها را متزلزل نکرد، زنان را علیه شوهران و دختران را علیه پدران به تمرد و عصیان وادار نکرد. اسلام با این دو آیه انقلاب عظیم اجتماعى به وجود آورد، اما آرام و بىضرر و بىخطر.
ثالثاً آنچه دنیاى غرب کرد این بود که به قول ویل دورانت زن را از بندگى و جان کندن در خانه رهانید و گرفتار بندگى و جان کندن در مغازه و کارخانه کرد؛ یعنى اروپا غل و زنجیرى از دست و پاى زن باز کرد و غل و زنجیر دیگرى که کمتر از اولى نبود به دست و پاى او بست. اما اسلام زن را از بندگى و بردگى مرد در خانه و مزارع و غیره رهانید و با الزام مرد به تأمین بودجه اجتماع خانوادگى، هر نوع اجبار و الزامى را از دوش زن براى تأمین مخارج خود و خانواده برداشت. زن از نظر اسلام در عین اینکه حق دارد طبق غریزه انسانى به تحصیل ثروت و حفظ و افزایش آن بپردازد، طورى نیست که جبر زندگى، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زیبایى را از او بگیرد».
پینوشت :
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19
ر. دارائی
پایان پیام/
نظر شما