خبرگزاری شبستان: برگزاری جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور توسط شورای نویسندگان مسجدجوادالائمه(ع) این پرسش را در اذهان اهل قلم و علاقمندان به این امور پیش میکشد که شهید حبیب غنیپور کیست و در ادبیات داستانی معاصر چه جایگاهی دارد که چنین جشنوارهای به نام او بر پا میشود و رسانههای گوناگون به تناسب سلایق و گرایش خود به این جشنواره متفاوت که با نام یک نویسنده شهید و در یک مسجد بسیار معمولی شکل میگیرد، میپردازند؟ و دیگر این که شورای نویسندگان مسجدجوادالائمه(ع) متشکل از کدام نویسندگان است و ریشههای این شورا به کدام زمان، مکان و شرایطی وصل است؟
به طور کلی میتوان گفت شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) محصول دو آزمون بزرگ ملت ایران، یعنی انقلاب و جنگ است. زمینههای شکلگیری شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) به اوائل دهه پنجاه بر میگردد. در آن سالها هیئت امنای مسجد و امامان جماعت به این نتیجه رسیده بودند که باید در کنار شبستان مسجد کتابخانه و صندوق قرضالحسنهای هم تأسیس کرد تا دامنه حضور مردم در مساجد محدود به نماز و برنامههای منبر نشود. کتابخانههای مساجد، محل اعتماد مردم مسلمان ایران بود.
آنها با رضایتمندی و اشتیاق فرزندان خود را تشویق میکردند تا عضو کتابخانههای مساجد شوند و در برنامههای آن شرکت کنند؛ چرا که فضای فرهنگی و کتابخانههای متعلق به نظام شاهنشاهی را مناسب نمیدانستند و به اهداف و برنامههایشان اعتمادی نداشتند. آنان علاقمند بودند به بهانه کتابخانه و برنامههای آن پای فرزندانشان به مساجد باز شود، صدای اذان را بشوند، در شبستان مساجد حاضر بشوند و همراه با دیگران نماز جماعت بخوانند و پایههای ایمانشان به اسلام و قرآن قوی شود. به همین دلیل جذب کودکان و نوجوانان از این جهت چندان مشکل نبود. مسأله مهم محدودیت فضای کتابخانه، عناوین کتابها و فقر مالی و سایر امکانات لازم بود.
مسجد جوادالائمه(ع) نیز که در منطقه نسبتاً محروم تهران- سی متری جی، سیزده متری حاجیان- واقع شده بود از مساجد محروم محسوب میشد. با این حال دو عامل بسیار مهم در آنجا دست به دست هم داد تا این مسجد در این زمینه موفقیتهایی داشته باشد.
یکی از مهمترین عوامل این موفقیت وجود مرحوم حجتالاسلام غلامرضا مطلبی امام جماعت وارسته، بلند نظر و معتقد به نهضت اسلامی و امام خمینی بود. آن مرحوم حضور کودکان، نوجوانان و جوانان را در مسجد مغتنم میدانست و با روی باز از آن استقبال میکرد. اگر چه وی تعلق به طیف روحانیون سنتی داشت و باید به سختی خود را با مقتضیات زمان و روحیه جوانان هماهنگ میکرد اما خوشبختانه این عالم متقی و پدر مهربان به گونه شگفتانگیزی فضای مسجد را برای حضور کودکان، نوجوانان و جوانان آماده کرده بود.
وی در تفویض اختیار به جوانان متعهد و با انگیزه از موضع اطمینان و اعتماد عمل میکرد و پس از آن از کوچک ترین دخالتی ابا داشت. تنها دغدغه او، خلاف شرع نبودن فعالیتهای هنری بود که در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی در مساجد متنوع و گسترده تر شده بود. با وجود چنین روحانی بلند نظر و انقلابی بود که جوانان مؤمن و هنرمند توانستند در مسجدالائمه(ع) گردهم بیایند و آنجا را تبدیل به یک پایگاه هنری و فرهنگی مهم کنند.
بیشتر اعضای شورای نویسندگان مسجد از میان اعضای کتابخانه سر بر آوردند و استعداد خود را نشان دادند. کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) تقریباً از اواسط دهه پنجاه تلاش جدی و برنامهریزی شده خود را شروع کرد. پیش از آن محل کتابخانه اتاقک کوچکی در جنب شبستان بود که چند قفسه فلزی کهنه و تعدادی کتابهای پراکنده مذهبی داشت. این مکان کوچک و این تعداد کتاب اندک هسته اولیه کتابخانهای شد که تعداد اعضای آن در سال 1360 به هفت هزار عضو رسید و نیز تعداد عناوین موجود در آن، به صدها عنوان سر کشید. بنیانگذار این کتابخانه کوچک هادی علی اکبری بود. او برای تأسیس این کتابخانه، کتابخانه شخصیاش را به این امکان منتقل کرد، سپس به طرق گوناگون و با کمک دیگران تعداد و عناوین آن را بالا برد.
وقتی که طبقات بالای مسجد ساخته شد یکی از سالنهای آن را به کتابخانه اختصاص دادند و طی مراسمی در عید فطر کتابخانه جدید افتتاح و مورد علاقه و استقبال کودکان و نوجوانان واقع شد. اولین تابستان فعالیت کتابخانه با استقبال پرشور علاقه مندان مواجه شد، به طوری که غیر از هادی علیاکبر چند نفر دیگر از جوانان مسئولیت اداره کتابخانه را عهدهدار شدند و به ایجاد ارتباط و راهنمایی کودکان و نوجوانان در زمینه کتاب های موجود و سایر مسائل مربوط به کتاب و مطالعه اقدام کردند. برای یک مراجعه کننده تازه وارد، آن چه که در نگاه اول جلب توجه میکرد فضای صمیمی کتابخانه و ارتباط گرم اعضا و مسؤولین آن بود. چنین فضا و چنین ارتباطی از عوامل مهم و تأثیرگذار موفقیت کتابخانه بود.
زمانی که تعداد مراجعه کنندگان به کتابخانه افزایش یافت مسئولین کتابخانه به این فکر افتادند که تنوعی در برنامههای کتابخانه به وجود بیاورند و به امانت دادن و پس گرفتن خشک و خالی کتاب بسنده نکنند. به همین منظور جلساتی با شرکت اعضای فعال کتابخانه تشکیل شد که در آن کتابی که بیشترین خواننده را داشت توسط یکی از مسؤولین کتابخانه مطرح میشد و هر کدام از حاضرین از زاویه سلیقه و برداشت خود در مورد آن صحبت میکرد. از نتایج مهم این جلسات شرکت خوانندگان کتاب در آن بود که در نوع خود برای آنها جذاب و تازه به نظر می رسید؛ چرا که نظیر آن در مدرسه و جاهای دیگر ندیده بودند.
این فعالیتها دراواسط دهه پنجاه انجام شد؛ در اوج اختناق و سرمستی ابلهانه رژیم پهلوی که تصمیم داشت بنیانهای دینی و اعتقادی مردم را سست کند. بنابراین هر نوع تجمع و فعالیت مذهبی از نظر آن رژیم در جهت خلاف مصالح و امنیت ملی محسوب میشد، به خصوص که اگر این فعالیتها، متفاوت از اشکال سنتی هیئتها و دستهجات بود و بن مایهای از تفکرات انقلابی نیز داشت. دیگر این که این تشکیلات در مکانی به نام مسجد شکل گرفته بود؛ پایگاهی که نماد مقاومت ملت در برابر هجوم فرهنگ بیگانه بود و در برابر ایلغار غرب و دریار شاه ایستادگی میکرد. بنابراین طبیعی بود که همه فعالیتهای پراکنده و ا شکال گوناگون آن حول مقاومت، تقویت و باورهای دینی و افشای نقشههای شوم حکومت شاه باشد، بنابراین زبان سمبل، رمز و نماد به عنوان زبانی رایج و قراردادی پذیرفته شده بود؛ چه در متن کتابهای قصه و چه در صحبتها و مراودات سیاسی.
دامنه فعالیت کتابخانه تنها به کتاب و کتابخوانی و بحثهای پیرامونی آن محدود نبود، بلکه آنجا محل بروز خلاقیتهای گوناگون اعضا نظیر قرائت قرآن، تئاتر و سرود هم بود که در این شاخهها نیز سعی میشد زبدهترین استادها به کتابخانه دعوت شوند و گروههای مورد نظر خود را تشکیل دهند. این کارشناسان و اساتید همگی براساس تعهدی که به اسلام و امیدی که به انقلاب داشتند، بدون دریافت کمترین دستمزد و کوچک ترین چشمداشت مالی خالصانه توان خود را در طبق اخلاص میگذاشتند و به آموزش کودکان و نوجوانان مستعد همت میگماشتند.
برای جذب بیشتر اعضا و نیز تعمیق روابط در کنار برنامه های کتابخانه، برنامه اردوهای مختلف کوهنوردی و تشکیل تیم فوتبال نیز قرار داده شد. شرکت در یک برنامه گروهی جذاب خارج شدن از شهر و رفتن به کوهستان، مقاومت در برابر دشواریهای صعود، مشاهده شگفتیهای طبیعت، لذت حضور در قلهها و اعتماد به تواناییهای بالقوه و نیز رعایت اصول نظم و انضباط از ابتدای شروع حرکت تا خاتمه روز از نکات مهم این برنامه بود. حضور در دامنه طبیعت سرکش، اشاره مسئولان اردو بر جایگاه طبیعت در فرهنگ قرآنی و نیز دقت و تدبر در برابر آن آیههای الهی، ایمان، تخیل و انس با طبیعت را نزد اعضا تفویت میکرد. بعد از هر برنامه اردویی و حضور در کوهستان از شرکت کنندگان خواسته میشد خاطره حضور خود را بنویسند تا در میان جمع خوانده شود. این گونه برنامهها افزایش وسعت دید، تعمیق دوستیها، تمرین تحمل دشواریها و نیز انضباط پذیری را در پی داشت. بدون تردید این مشاهدات و تجربیات در باروری حس هنرمندانه اعضا تأثیر مثبتی میگذاشت و با تشویق و ترغیب مسؤلین کتابخانه جهت درج خاطرات و سفرنامهها توان نویسندگی آنها تقویت میشد.
ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان قبل از انقلاب به طور کلی ادبیات سیاسی بود. بیشتر نویسندگان با گرایش های سیاسی متفاوت سعی میکردند از طریق این نوع ادبیات به افشاگری علیه رژیم شاه بپردازند و از سویی نیز خوانندگان خود را به یکپارچگی و اتحاد جهت مبارزه دعوت کنند. تب سیاسی نویسی در فضای ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان به قدری بالا بود که حتی رژیم شاه نیز با مأمور کردن برخی از نویسندگان وابسته به خود از آنان میخواست که برای کمرنگ کردن نقش نویسندگان متعهد، آن ها هم ادای چنین نویسندگانی را در آورند و به ادبیات سیاسی دامن بزنند.
در کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) نیز بحث این نوع ادبیات داغ بود و رویکرد مسؤولین برای مطالعه اعضاء بیشتر معطوف به این ادبیات البته از نوع قابلیت قبول و دینی آن بود. آنها با دلیل و منطق مانع از در غلتیدن خوانندگان علاقمند کتابخانه به ورطه ادبیات مارکسیستی و هنر الحادی میشدند.
دور تازه فعالیت های مسجد جواد الائمه(ع)
عاقبت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی تحقق یافت و مبارزه دیرین مردم علیه شاه مثل یک داستان پر ماجرا و جذاب با پیروزی مردم به پایان رسید. ثمره این مبارزه، آزادی بود. کودکان و نوجوانانی که در نیمههای دهه پنجاه به کتابخانه پا گذاشته بودند در پایان این دهه و پس از پیروزی انقلاب نوجوانان و جوانانی بودند که از آزمون بزرگ انقلاب سرفراز بیرون آمده و تجربه گرانبهایی اندوخته بودند. سالها حضور در محیط کتابخانه، مطالعه، معاشرت با اهل فکر و فرهنگ، نشستن در مجلس وعاظ و شرکت در برنامههای مسجدی، از آنها جوانانی فرهیخته، آگاه و هنرمند ساخته بود که میتوانستند در معادلات نظام نوپای جمهوری اسلامی ایفای نقش کنند و عناصر کارآمدی باشند.
دور تازه فعالیت ادبی مسجد جوادالائمه(ع) از تابستان سال 1358 شروع شد. در این مرحله باتوجه به شرایط سنی شرکت کنندگان و تحولات سیاسی، نگاه به ادبیات داستانی با آنچه که پیش از پیروزی انقلاب بود فرق داشت. در این دوره هدف آموزش داستاننویسی و پرداختن به مؤلفهها و ساز و کارهای یک داستان بود. تعدادی از علاقمندان سالهای قبل بار دیگر به این جلسات آمدند و چند نفری هم که در این مدت علایق و گرایش های هنری و فرهنگی دیگری پیدا کرده بودند جذب شاخههای دیگر شدند.
این دوره از فعالیت جلسات داستاننویسی مسجد جوادالائمه(ع) طولانیترین و اصلیترین دوره این جلسات بود. این جریان بیش از پانزده سال ادامه داشت که تقریباً بدون وقفه هر دوشنبه شب در اتاقک کوچکی که روی بام شبستان مسجد ساخته شده بود و حکم انباری و مخزن کتابخانه را داشت تشکیل میشد. در طی این سال ها اعضا ثابت نماندند. برخی با توجه به توان و کشش خود مدتی ادامه دادند و برخی دیگر در جلسات شرکت نکردند و به جای آنها اعضای جدیدی جایگزین شدند؛ اما همیشه تعدادی پای ثابت این جلسات بودند که به آن دوام و قوام میبخشیدند. این اعضا عبارت بودند از شهید حبیب غنیپور، شهید حسن جعفربیگلو، شهید رضا بیژن فققازی زاده، علیرضا متولی، نبیاله بابایی، مجید قلیچخانی، محمدحسن حسینی و علی اصغر جعفریان.
تاسیس حوزه هنری و سوره بچه های مسجد
همزمان با دور تازه فعالیت داستاننویسی مسجد، حوزه اندیشه و هنر اسلامی تأسیس شد که چند نفر از مسؤلین کتابخانه مسئوولیت آن را برعهده گرفتند. با تشکیل این نهاد هنری نوپا، شور و شوق خاصی در میان هنرمندان متعهد و مسلمان به وجود آمد. آنها احساس میکردند که دیگر صاحب پایگاهی شدهاند که میتوانند باگرد آمدن در آنجا در کنار دیگر هنرمندان هم فکر خود رشد کنند و از طریق هنر خود به یاری انقلاب بشتابند. تشکیل حوزه اندیشه و هنر اسلامی که بعدها حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نامگذاری شد تأثیر زیادی بر هنرمندان مسلمان گذاشت. آنها با امید و انگیزه مضاعفی شروع به کار کردند. این تأثیر در جمع نویسندگان جلسات داستان نویسی مسجد جواالائمه(ع) نیز مشهود بود، چرا که یک سال بعد نخستین داستان منتخب آن جلسه با عنوان سوره بچههای مسجد با سرمایهگذاری حوزه اندیشه و هنر اسلامی منتشر ش که شوق نوشتن و مطالعه را در میان اعضای جلسه بیش از پیش افزایش داد.
شرایط ادبی و هنری سالهای نخستین انقلاب شرایط خاصی بود. بدینمعنا که هنرمندان متعهد و مسلمان جوانانی بودند که از اوائل دهه پنجاه به هنر انقلابی روی آورده بودند. تعداد آنها به نسبت نیازی که یک انقلاب بزرگ به هنر وزبان هنری دارد بسیار کم بود. از آن گذشته این جوانان وراث هیچگونه هنری نبودند که جوابگوی انقلابی با ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران باشد.
تجربهای نیز در پیش رو نداشتند؛ نه در سطح ملی و نه در سطح منطقهای و جهانی. از آنجایی که انقلاب اسلامی پدیده ای منحصر به فرد بود هنر خاص خود را میطلبید و این زبان هنری باید خلق میشد. در حالی که گروه های مارکسیستی فعال در عرصه سیاست کشور که از نظر فکری مخالف انقلاب اسلامی بودند بر انبوهی از میراث هنری چه در سطح داخلی و چه منطقهای و جهانی تکیه داشتند و به راحتی میتوانستند عقاید خود را از این طریق بیان کنند.
سوره بچههای مسجد در مقابل نشریاتی که جریان چپ با همین سبک و سیاق منتشر می کرد انتشار پیدا کرد. دستاندرکاران این مجموعه هنری با آگاهی بر اوضاع فرهنگی و هنری کشور آگاه نیازها و کمبودها را شناسایی کرده بودند. چاپ دفترهای دوم و سوم بچههای مسجد توسط علاقه مندان به فعالیتهای فرهنگی در شهرها و روستاهای کشور توزیع میشد و تیراژ بالایی داشت.
با انتشار بچههای مسجد که در واقع حاصل زحمات و تلاش چندین ساله شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) بود این گروه هویت تازهای پیدا کرد و محل توجه نویسندگان و علاقمندان به ادبیات شد. در شمارههای بعدی بچههای مسجد از آثار نویسندگان مسجد کمتر استفاده میشد و بیشتر داستان نویسندگان گمنام و تازه کار به چاپ میرسید و این کار، طیفی از نویسندگان نوجوان و جوان را جذب بچههای مسجد میکرد.
سالها بعد، نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) به مطبوعات و نشریات دیگر روی آوردند و فعالیت خود را گسترش دادند. در این جا باید روی تداوم و پایداری چندین ساله جلسات این مسجد اشاره کرد که در نوع خود بیهمتاست. یکی از علتهای استمرار جلسات، انگیزه و تعهد انقلابی و دینی اعضا بود. آنها با حضور در این جلسات، مطالعه و ممارست و نوشتنهای زیاد، خود را در یکی از سنگرهای حساس انقلاب و نظام احساس میکردند؛ انقلابی که خودشان در شکلگیری و پیروزی آن سهیم بودند و اکنون برای تثبیت و تداوم آن نیز میکوشیدند. به همین دلیل آن را کاری تفننی تلقی نمیکردند. دیگر این که اعضای مزبور که از میان صدها نفر برگزیده شده بودند به این عرصه علاقه داشتند و از حضور در جلسات و نقد و نظرها لذت میبردند.
رفاقت دیرین اعضا و روابط عمیق آنها و زمان ثابت از رازهای ماندگاری آن جلسات بود. از همان روزهای آغاز دور تازه فعالیت جلسات قرار شد این جلسات هر هفته در بعدازظهر روزدوشنبه در کتابخانه مسجد تشکیل شود. روزی که در اثر حمله هواپیماهای رژیم صدام به فرودگاه مهرآباد، صدای مهیبی برخاست و شیشههای پنجره کتابخانه به شدت لرزید یکی از اعضا سر کنجکاوی برخاست و یک لت پنجره را باز کرد و به سرو صداها گوش داد و گفت: هواپیماهای صدام فرودگاه را زدهاند. در مقابل او یکی دیگر با اعتراض گفت: پنجره را ببند و بیا بنشین، آنها کار خودشان را کردند، ما هم کار خودمان را میکنیم.
اما در آن فضای کوچک با سقفی کوتاه و کتابهایی که در چهار طرف اتاقک در قفسهها چیده شده بود صدای غلغل سماور میپیچید و شهید حبیب غنیپور پای آن مینشست و با استکانهای تمیز برای از راه رسیدگان خسته چای میریخت و همراه آن قند و لبخند تقدیم میکرد. لواین کوچکی بود که هر کس به تناسب مالی خود، هر هفته در آن پول میریخت تا صرف خرید کتابهای تازه و قند و چای جلسه بشود.
جلسات با صوت قرآن محمد ناصری آغاز میشد و با چایهای خوش طعم شهید حبیبت غنیپور ادامه پیدا می کرد. دوستان تنگاتنگ هم مینشستند، قصه میخواندند و گپ میزدند.
جلسات تعطیل بردار نبود. حتی در شبهای سرد و یخبندان زمستان و خاموشی های خوفناک موشکباران دشمن. با قطع شدن برق ها چراغ گردسوز کوچکی روشن میشد که اعضا گرد آن جمع می شدند و تا پاسی از شب گذشته وگاهی تا نیمههای آن داستان میخواندند. در همان موقع نیز اعضای جلسه به تناوب به جبهه میرفتند و در کسوت بسیجی علیه متجاوزان میجنگیدند و در اولین فرصت خود را به مسجد میرساندند. اما از اعضای جلسه کسانی هم بودند که به جبههها رفتند و دیگر به جلسه برنگشتند مثل شهید حبیب غنیپور، شهید رضاکیانی و شهید حسن جعفر بیگلو که جایشان برای همیشه در آن اتاقک کوچک روی بام شبستان مسجد جواالائمه(ع) خالی مانده...
اکنون دیگر جلسههای دوشنبه به دلایل گوناگون تشکیل نمیشود و فعالیت آن جمع که با نام شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) شناخته شدهاند به شکل انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور همچنان ادامه دارد.
پایان پیام/
نظر شما