خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ روستای جیرسرا در دهستان بلسبنه، زمانی در مسیر راه معروف شاه عباسی بود و کاروانهای تجاری و مسافر از همین راه به سمت شرق گیلان و فرح آباد ساری در مازندران میرفتند. راهی که سوی دیگر آن به آستارا و اردبیل میرسید. این راه سنگفرش به دستور شاه عباس اول صفوی در مسیر راه ابریشم ساخته شد تا این راه تجاری به دریای کاسپین متصل و تجار راحت تر کالاهای تجاری و ابریشم تولید گیلان را به اروپا صادر کنند.
از آن راه قدیمی تنها چند پل خشتی باقی مانده است و از روی همین پل های خشتی می توان جاده قدیم راه شاه عباسی را مسیریابی کرد. یکی از آنها در روستای جیرسراست که تا نابودی کامل راه زیادی ندارد. پلی که ۱۸سال پیش در فهرست آثار ملی ثبت شده است. با آنکه پل های خشتی در تملک هیچ اداره دیگری بجز میراث فرهنگی نیست، ثبت آن هم هیچ کمکی به حفظ و مرمت آن نکرده است.
راه شاه عباسی که از روستای جیرسرا میگذرد، اکنون با آزادراه اصلی رشت به کوچصفهان و شرق گیلان فاصله چندانی ندارد. ۳۰۰ متر که از جاده اصلی به داخل روستای جیرسرا بروید، نزدیک به میدانگاه اصلی روستا، بقایای پل خشتی بر روی رودخانه پیداست. اگرچه مرداد ماه سال ۱۳۹۵، یک بار از این پل بازدید داشتم، ولی هفته پیش پیدا کردن دوباره آن به دلیل شدت فرسایش پل و رشد بیرویه گیاهان در حریم و روی پل، بسیار سخت شده بود.
در میدان روستا- که سبزهزاری وسیع دارد، چندنفر با گاوهای ورزای خود مشغولاند و یک روز تعطیل فرصت یافته اند تا کل ورزاهای خود را برای «ورزا جنگ» تمرین دهند. ورزا جنگ، جنگ میان دو گاو نر است که از گذشتههای بسیار دور یکی از تفریحات مردم گیلان بود و با وجود ممانعتهای اجتماعی، هنوز کم و بیش در روستاهای شهرستانهای کوچصفهان و سنگر پس از برداشت برنج اجرا میشود.
زن میانسالی خسته از کار باغ در امتداد رودخانه به خانه باز میگردد. از او آدرس پل خشتی گیشه دمرده را میپرسم. کمی جلوتر از جایی که ورزاها به تحریک صاحبانشان به جان هم افتادهاند، درخت انجیر بزرگی را نشان میدهد و میگوید: همانجاست.
در زبان گیلکی، «گِیشه» یعنی «عروس» و «دَمَردَه» یعنی مُرده و «گیشه دمرده » یعنی عروس مرده معنا می دهد. از او می پرسم چرا به این پل آجری قدیمی «گیشه دمرده» می گویند. پاسخ میدهد: قدیمها میگفتند در مراسم جشن عروسی، وقتی عروس را سوار بر اسب به خانه بخت میبردند، باید از روی همین پل خشتی عبور میکرد. وسط پل پای اسب لغزید و عروس داخل آب رودخانه افتاد. جسد عروس در آب ناپدید و داماد هم بعد از آنکه از پیدا کردن عروسش ناامید شد، سر به دیوانگی گذاشت و به قول گیلک ها «تور» شد.
نزدیک پل میروم، رشد گیاهان آنقدر زیاد شده که دید پل را بطور کامل گرفته است. ریشههای درخت انجیر تا عمق ساروج و قوس بلند پل ریشه دوانده است. جانپناه پل بطور کامل فروریخته و هر لحظه خطر افتادن از بالای پل حس میود. بخشی از دیواره ضلع شرقی پل نیز فرو ریخته و از حجم زبالههای ریخته شده در حریم پل میتوان فهمید که اهالی نیز به این پل به چشم نفرین شده مینگرند که عروسی را در خود بلعیده است.
نام این پل مرا به یاد منظومه «گیشه دَمَردَه»، یکی از مثنویهای بلند زنده یاد شیون فومنی انداخت. این شاعر فولکوریک گیلان، در پنجمین کاست از مجموعه «گیله اوخان» با صدای خودش این منظومه غم انگیز را اینگونه روایت کرده است. « گیشَه دَمَردَه» نام رودخانه ای در سیاه سَل (سیاه اسطلخ) و « گیشه دمرده» دهکدهای است که در پنج فرسنگی شمال شرقی رشت، بین راه خمام و انزلی و مردم این رودخانه را به یاد این شوربختی آن « گیشه دمرده » میگذارند. در روز جشن، پیش از آنکه عروس به خانه بخت برود، در آب رودخانه غرق میشود. اما مشایعت کنندگان عروس بی خیال از واقعه رخداده، هرکدام براه خود میروند. شیون پس از روایت داستان بلند گیشه دمرده و ذکر تمامی آداب و رسوم گیشه بری، به مردم اعتراض میکند که از تعمیر پل غافلند و تاوان این کاهلی را تازه عروس میدهد.
بخشهایی از این منظومه را با خود زمزمه میکنم و روی پل می روم: « گیشه دَمَـرده ایتا رودخانه یَـه رشت سـیـا ایـستلخ خـانـه یَـه قــدیـمی ایام تـفاق دِکِـفـتَه ا آتش و کهنه رواق دکفته سه چار تا دوکان دینی سیمکاسره گیشه دمرده دو قدم اوشتـره هاتـوکی پـوردا فارسـه فانرسه، عـروسَ پـیـمانه به آخـر رَسَـه گیشه کی نیشسته بی هوا اسب سر واسـرا بـه جولفه جیگا ناخبر اینگار کی سوزن دکفته دریـا مـئن اون آثـار نـمـانه دونیـا مـئن آویـرا بـه هـو پــر پــا مـیـیـانـه هرکی خورا یار گیره شـه بخانه گـیـشه اوخان آب مـره دورابـه زاما واگردان کونه پاک تورا به»
با ناپدید شدن عروس در آب رودخانه، آسمان هم شروع به بارش میکند و انگار که خون میگرید: خَـلـقَ خـیالَـه آسمــانَ کـارهَ وارش واخون فوشوستن بباره»
از میان انبوهی از درختان بهسختی راه باریک پل را پیدا میکنم. جوانکی پشت به درختان سیگار بهدست اطراف را مینگرد و در چشم برهم زدنی ناپدید میشود. تلاش من برای رفتن تا بستر رود نافرجام میماند. بخشی از دیواره پل فروریخته و مسیر مسدود شده است. کمی جلوتر یکی از دهانههای اصلی پل پیداست ولی از رسوبات رودخانه کاملا پر شده و همچون اتاقکی مخفی زیر درختان پنهان مانده است. در تمام اطراف و قوس طاق بلند آن آثاری از دود و ذغال سوخته پیداست و معلوم است که پل گیشه دمرده، مخفیگاهی برای معتادان و اوباش منطقه شده است. انگار نفرین عروسی که در آب این رودخانه غرق شده، سالهای سال است که دامان این پل آجری را گرفته است. پلی که حتی میراث فرهنگی برای زدودن گیاهان رشد کرده در حریم آن هم هزینه نمی کند!
در روستای مجاور جیرسرا یعنی در روستای «لاله دشت»، نظیر همین پل آجری وجود دارد. خوشبختانه سال۹۴ میراث فرهنگی گیلان «مورغانه پورد» لاله دشت را مرمت کرد ولی «پل خشتی گیشه دمرده» هر ثانیه به مرگ نزدیک تر می شود. آنگونه که در پرونده ثبتی پل خشتی گیشه دمرده آمده؛ «پل گِیشه دَمَرده دارای یک دهانه اصلی به طول ۹۱۰ سانتی متر در وسط و دو دهانه کوچک دیگر در طرفین آن میباشد که در فصول پرآبی و مواقع بروز سیلاب به کمک دهانه اصلی آمده و همچنین دارای دو موج شکن نیم دایره به قطر ۱۰۰سانتی متر در دو طرف دهانه اصلی و در کنار دهانههای کوچک در ضلع جنوبی می باشد. طول پل ۲۶ و عرض آن ۵۶/۴ متر بوده و ارتفاع آن از بلندترین نقطه تا سطح بستر رودخانه ۵/۵ متر میباشد. جهت قرار گیری پل شرقی غربی و در ضلع جنوبی آن آثاری از راه پله جهت دسترسی مردم به سطح رودخانه و یا دهانه های کوچک به چشم میخورد. قطر طاق دهانه اصلی ۷۲ سانتی متر و نوع آن جناقی میباشد. طبق گزارش سازمان میراث فرهنگی، این پل هم اکنون نیز در مسیر یکی از راههای روستایی بوده و اهالی روستای بلسبنه نیز از روی آن تردد میکنند و نام آن یادآور حکایت تاریخی برای کسانی است که به نوعی با آن آشنایی دارند.»
از اندک بقایای سنگفرش پل گیشه دمرده و رودخانه عکسی میگیرم درحالیکه آخرین بندهای مثنوی شیون را زمزمه میکنم: «اکول اوکول آب زنه مُوشته مُوشته اینگار نه اینگار کی عروس بُوکُوشتَه بـئس بیدینم می گِیشَه پـا صدایـه روبار ولـی تـام تولا زه به رایـه»
نظر شما