خبرگزاری شبستان؛ گروه اندیشه: یکی از امتحانهای بسیار دشوار الهی برای حضرت ابراهیم(ع) این است که خداوند او را دستور میدهد جوان دلبندت اسماعیل(ع) را که پس از عمری انتظار به تو دادیم،[1] پس بده و قربانی کن. قرآن کریم داستان پس دادن امانتی که به ابراهیم داده شده بود را این گونه روایت میکند: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ؛ هنگامی که با او به [مقام] سعی رسید، گفت: پسرکم! همانا من در خواب میبینم که تو را ذبح میکنم، پس با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شدهای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت.»[2]
هنگامی که پدر و پسر دست و گردن به انجام امر الهی بردند؛ پدر را ندا دادند که سلام بر تو که فرمان پروردگارت را گردن نهادی و آزمایش روشنی را سربلند پشت سر گذاشتی؛ پس دست پسر برگیر و بلندش کن که در میان آیندگان برایش نام نیک به جای گذاشتیم.[3]
در آزمایش قربان، حضرت ابراهیم را تنها با فرزندش نمیآزمایند؛ بلکه او را همزمان با مهر پدری خودش، حق حیات فرزندش، مهر مادری زنش و رابطهی همسریاش محک میزنند. ابراهیم پیوسته در قالب خانوادهاش امتحان میشود و اینها آزمونهای خانوادهی پیغامبر خداوند هستند؛ نه فقط خود فرستاده...
قربان داستان آزمون بزرگ ایثار یک خانواده است - نه یک و نه دو تن - که با تمام وجود به میدان امتحانهای سخت و جانکاه الهی قدم گذاشتند و چه سرفراز و روسفید بیرون آمدند. آنان تابلوی درخشان خانوادهای نیکوکار، از خودگذشته و فانیِ در حق تعالی هستند برای همیشهی بشریت و این رمز ماندگاری ست...
ابراهیم، اسماعیل و هاجر؛ شما چرا چنین از هر سو مورد آزمایش الهی قرار گرفتهاید و پاداش موفقیتهای بیمانندتان چه خواهد بود؟
ابراهیم بتها را شکستی و قهرمان یگانگی حضرت حق لقب گرفتی؛ اما بت بزرگ و مصیبت اصلی، خود انسان است که برای شکستنش باید پارهی تنت را قربانی کنی. آتش حقد و حقارت نمرود و نمرودیان را نفس مطمئنت گلستانی خنک و عطرآگین نمود؛ ولی آتش نفس، زیر خاکسترِ اطمینان همچنان به سان خورشیدی زوالناپذیر گداخته و منتظر است و برایش باید ایثاری عظیم کرد.
ابراهیم ای رسول و خلیل خدا که با اندیشهی متصل به وحی، به امر الهی رضایت دادی و تمام دلبستگیهای خویش را قربانی کردی؛ چه نیکو عقلی داری و چه پاک دلی...
اسماعیل دستی که خانه ی امن و پاکیزهی خدا را بنا میکند باید بریده از غیرخدا باشد و پای لطیفی که برهوت بیکشت و زرع حجاز را سقایی میکند باید در راه حق مستحکم باشد همچون سرو. خنجر بر حنجرت گذاشته شد؛ اما بسیار زمان بُرد تا امامی از نسلت را گلو ببرند.
اسماعیل عجب صادق الوعد، بردبار و سالک واصلی هستی که در برابر عظمت خدایت، خود هیچ نمیبینی و تسلیم محضی و مجسمهی کامل «إنّا لله»ی و مستانه در پی «الیه راجعون»...
هاجر اینجا پروردگار برای طواف فرزندت که بهترین خلق خداست و اشرفِ اشرفِ آفریدگان خداست، فرشتگانش را نازل میکند و بر او وحی میفرستد و کتاب و حکمتش میآموزد؛ پس بر خود ببال که مادر چنین کودکی هستی و ناامید و خسته مشو، برو صفا مروه صفا مروه... دست از احساسات و عواطف زلال و درخشان مادرانهات بکش و مطیع باش... هاجر، جانی که محمدزا ست باید چشم از اسماعیلش بکَند.
هاجر هروله ی تو صفا و مروه را سکهی رایج کرد و از اشک چشمان تو زمزم جوشید و آب حیات شد و خضر هم به تو مدیون است. هاجر تو و عظمتت را نمیتوان با واژگان توصیف نمود...
کنیزی! که پا به پای ابراهیم امتحان میشوی و هجرت الی اللهات مسیر تاریخ را رقم میزند؛ بدان که مصر فقط عزیزی چون یوسف ندارد؛ مصر عزیزان فراوانی دارد از تو تا آسیه...
ابراهیم، اسماعیل و هاجر نماد بندگان مؤمن و خانوادهای نورانی هستند که پیوسته در عقل و دلمان نجوا میکنند: ای انسانها، خانوادهها و جوامع چنانچه قصد طی مسیر حقیقت، تعالی و عروج را دارید؛ ایثار و گذشت از خویشتن و تمام تعلقات و وابستگیها لازم است.
پس قربانی شوید نه قربانی...
حسام الدین مؤمنی
[1]. ابراهیم: 39
[2]. صافات: ۱۰۲
[3]. صافات: 103-107
نظر شما