خبرگزاری شبستان:جعفر بن محمد (ع)،ابو عبدالله جعفر،ملقب به صادق،فرزند محمد بن علی بن حسین(ع)،مدینه 83-همانجا148ق،امام ششم و هشتمین معصوم شیعه است. از دیگر القاب او،فاضل،قائم،کلمة الحق،لسان الصدق، طاهر،منجی و صابر است.مادرش ام فروه و دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود.درباره تاریخ تولد وی اختلاف کرده اند و آن را 80 ، 82 و 83 ق گفته اند،اما در این باره بیشتر به سخن شیخ مفید (-413ق) در الارشاد ،یعنی 83 ق،استناد می کنند.
امام جعفر صادق (ع) در سایه تربیت جدش امام زین العابدین (ع)وپدرش امام باقر(ع) بالید. در کودکی در جلسات درس پدرش در مسجد مدینه شرکت می جست و علوم دینی وعلوم طبیعی،چون هیئت و جغرافیا،را فراگرفت.پیش از آن که باقر(ع) به روایت بیشتر منابع شیعی،در114ق در خلافت هشام بن عبدالملک (105-125 ق) شربت شهادت نوشید،امامت به صادق (ع) انتقال یافت.
بر چیده شدن بساط حکومت امویان،و روی کارآمدن عباسیان در دوره امامت وی رخ داد. ازاین روی، روزگار امامت جعفر صادق (ع) یکی از دوره های پرآشوب تاریخ اسلام بود؛ چنان که در 122ق زید بن علی بن حسین ظهور کرد و به قتل رسید،در132ق خلافت بنی امیه فروپاشید،در 137ق ابو مسلم خراسانی کشته شد،در145ق عبدالله بن حسن بن حسن بن علی و دو فرزندش محمد بن عبدالله،ملقب به نفس زکیه،که جمعی او را با امام مهدی می دانستند و ابراهیم بن عبدالله،معروف به قتیل با حمزی،قیام
کردند وبه دست منصور عباسی کشته شدند و در 145ق شهر بغداد بنیان گذاشته شد. در این حوادث مهم سیاسی گروهی از مسلمانان خواهان آن بودند که امام (ع) عهده دار خلافت شود. اما امام (ع) خود را ازفتنه های زمانه دور نگاه داشت وتا پا یا ن زندگی اش علم و امامت را برگزید.
فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است به امام صادق (ع) منسوب است،چرا که در مذهب شیعه امامیه ،بیشتر احکام فقه اسلامی و احادیث از این امام است.در دوره امامت باقر(ع) که دوره شکوفایی فقه و حدیث بود،دانش و معرفت امام باقر(ع)و فرزند او صادق(ع)برهمگان آشکار شدو اصول ومبانی کلام و فقه و دیگر معارف دینی شیعه که این دو امام بیش از همه مبین آن بودند،تدوین و به دست راویان و شاگردان ایشان فراگیر شد.
در نیمه نخست سده دوم هجری،با پشتیبانی عمر بن عبدالعزیز(99-101ق) بر سرعت رشد علوم دینی بیفزود و راویان و محدثان برجسته پدید آمدند وفقه اسلامی به معنی امروزی آن شکل گرفت.در منابع اسلامی،از شیعه و سنی ، به برتری علمی و روحانی امام صادق (ع) اذعان شده است؛ چنا ن که ابوحنیفه(-150ق)گفته است.« هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و در خاطر هیچ کس خطور نکرده که در فضل و علم و ورع و عبادت، کسی بر جعفر بن محمد مقدم باش».
گفتنی است که کسانی چون ابوحنیفه نعمان بن ثابت (-150ق)،محمد بن ادریس شافعی (-240ق) و احمد بن حنبل (-241ق ) که هر یک خود بنیا د گذار مذهبی فقهی بودند از شاگردان امام صادق (ع) یا راوی احادیث او بوده اند و هر کدام در عباراتی ،علم امام (ع) را برتر از دیگران دانسته اند. امام صادق (ع) اگر چه به مذاهب کلامی که در این روزگار رواج یافته بود، و علم قیاس اعتقاد نداشت ،اما هرگز هواداران آنها را رد نمی کرد و به آنها خشم نمی گرفت،بلکه با ایشان به بحث و مناظره می پرداخت. از ویژگی های فرهنگ شیعی جعفر صادق(ع)، همین قضای آزاد بحث و ابراز عقیده بود. و از این روی ، این فرهنگ زود توسعه یافت و پیش رفت.
یکی از بهترین نمونه های مباحثات علمی و رواداری عقاید دیگران گفت و گوی امام صادق(ع)با ابن ابی العوجاء (-155ق)،از زندیقان بلند آوازه اوایل دوره اسلامی است. این ابن ابی العوجاءکه وجود خداوند را ردمی کرد و می گفت که هر چیزی به اقتضای طبیعت خود پیدا شده است،رستاخیز وبهشت و دوزخ را انکار می کرد،اجکام دین را بی اعتبار می دانست و حج گزاران را به ریشخند می گرفت ،در بحث با مفضل بن عمر جعفی از یاران امام صادق(ع) ازاوسخنان تند و ناسزا شنید. چون سخنان مفضل را برای امام باز گفتند ایشان چنین پاسخ گویی را فراخور بحث علمی ندانستند و خود در چهار مجلس با متانت ،خونسردی به خرده گیری های ا بن ابی العوحاء درکاردین پاسخ گفتند.در پایان سده نخستین از هجرت و آغاز سده دوم بحث قضا و قدر، وحدوث وقدم عالم و ...درمجلس های علمی رونق یافته بود و از امام صادق (ع) در این باره پرسش ها شده است.
ابن ابی العوجاء نیز پیرامون حدوث یا قدم عالم با امام صادق (ع) کفت و گویی چنین دارد: به چه دلیل جهان حادث است ؟
- هر چیزی خرد یا بزرگ چون مانند آن را بدان بیفزایی بزرگتر می شود و معنی آن این است که آن چیزحالت نخستین خود را از دست داده است . اگر قدیم بود همچنان می بود و در آن تغییری پدید نمی آمد. و آن چه زوال می یابد و دگرگونی می پذیرد رواست که باشد و یا نباشد . پس وجود آن ،آن را حادث نشان می دهد.
- گیریم چنین است ،اگر آن چه هست بر همان حالت باقی می ماند ( درآن تغییری پدید نمی آمد)چگونه حدوث آن را ثابت می کردی؟
- ما از این جهان که در آن هستیم سخن می گوییم . اگر این جهان را برداریم و جهانی دیگر جای آن بگذاریم ،این برداشتن و گذاشتن خود دلیل حدوث است ولی پاسخ تو را به گونه ای دیگر می دهم. اگر آن چه هست همچنان می بود که بوده و تغییری در آن پدید نمی آمد ، باز می توانستیم بیند یشم، اگر چیزی بر آنها افزوده می شد بزرگتر می بودند در این صورت در آنها پدید می آمد و با پدید آمدن دگرگونی در آنان ، نمی شد قدیمشان خواند.(1)
نوشته اند این ابی العوجاء مقتول به سال 155ق و ابن طالوت از مانویه که به اسلام تظاهر می کرد و ابن اعمی و ابن مقفع با تنی چند از زندیقان هنگام حج در مسجدالحرام بودند. ابوعبدالله جعفربن محمد نیز در آن جا بود و فتوا می داد و قرآن تفسیر می کرد و پرسش ها را با دلیل پاسخ می فرمود. آنان که با ابن ابی العوجاء بودند،وی را گفتند نمی خواهی او را نزد کسانی که گرد او را گرفته اند رسوا کنی و از او چیزی پرسی که پاسخ آن را نداند؟ می بینی مردم فریفته او شده اند واوعلامه زمان خویش شده است؟
ابن ابی العوجاء گفت: چنین می کنم . پس نزد او رفت وگفت: رخصت پرسش می دهی؟
- اگر می خواهی بپرس.
- تا کی این بیدر(2) را به پای می کوبید؟ و به این سنگ پناه می برید؟ و این خانه بالا برده با آجر و کلوخ را می پرستید؟ و چون شتر گریزان گرداگرد او هروله می کنید؟ تو این (دین) را رئیس و بزرگی، پدرت مؤسس آن بود.
امام پاسخ داد: آن که خدا گمراهش کند و دل او را کور سازد،حق را گوارا تشمارد، و بدان پناه نیارد. شیطان دوست او گرد د و او را به آبشخور هلاکت در آورد و برون شدن از آن نتواند. این خانه ای است که خدابندگانش را به پرستش خود در آن واداشته تا با آمدن به سوی آن، طاعتشان را بیازماید. آنان را به تغظیم این خانه واداشته و آن را قبله نمازگزارانش کرده . وسیلتی است برای رضوان او و راهی است به سوی غفران او. بر پا و استوار است به کمال فراهم آمدنگاه عظمت و جلال. پیش از گستردن زمین آن را آفرید به دو هزار سال (3) سزاوارتر کس به اطاغت در آن چه فرموده و از آن چه نهی نموده،اوست که روح و جسم را آفرید.
- سخن گفتی و کار را بدان که غایب است واگذاردی.
- وای بر تو .ا چگونه نهان است آن که با بندگان خویش است؟ و آنان را نگران است ،و از رگگردن نزدیکتر به آنان است . سخنان را می شنود و نهانشان را می داند.جایی از او خالی نیست و جایی را فراگیرنه، و به جایی از جایی نزدیکتر نه .ا آثار او بدین گواه است و کردار او بدان دلیل و آن که خدا او را با آیات محکم و برهان های روشن فرستاده، ما را بدین عادت گمارده . اگر در کار او اندک شک داری بپرس تا آن را برایت روشن کنم.
ابن ابی العوجاء درسخن درماند و شرمنده نزد یاران خود بازگشت؟ (4)
به گفته ذهبی در سیر اعلام النبلاء ،از 143ق در مکه و مد ینه علمایی چون ابن جریج/جریح(- 149ق)،محمد بن اسحاق(-151ق) و مالک بن انس(-179ق) دست یه کار تدوین احادیث شدند. شیخ مفید،طبرسی و ابن شهر آشوب تصریح کرده اندکه شاگردان امام و روایت کنندگان اوچهار هزارتن بوده اند.جمیل بن دراج،عبدالله بن مسکان،عبدالله بکیر،حما د بن عیسی،حما د بن عثمان ،ابان بن عثمان که هما نابان بن تغلب است، شش تن از یاران امام صادق(ع) هستند که به اصحا ب سته مشهورند و همه حدیث شناسان و رجال شناسان شیعه به گفته های ایشان استناد کرده و مقامشان را بزرگ داشته اند.امام صادق(ع) به دست منصور عباسی (136-158ق) مسموم شد و به شهادت رسید و پیگرش را در قبرستان بقیعبه خاک سپردند. امام صادق(ع) هفت پسر و سه دختر داشت که پسر مهترش اسماعیل و پس از او عبدالله و موسی کاظم (ع) بودند. امام (ع) اسماعیل را بسیار دوست می داشت ، اما وی در زمان حیات امام (ع) از دنیا رفت . با این همه، پس از وفات امام صادق (ع) گروهی همچنان اسماعیل را امام می دانستند و فرقه اسماعیلیه از این گروه هستند. عبدالله بن جعفر پس از اسماعیل بزرگترین فرزند امام(ع) یود و اگر چه صفات امامت در او جمع نبود، با این همه،گروهی که آنها را افطحیه می خوانند او را امام دانستند. اما به اجماع شیعه امامیه و به دلایلی که در کتاب های فراوان آمده است امامت پس از امام صادق(ع) به امام موسی کاظم (ع) رسید. در کتب گوناگون از آثاری از امام صادق(ع) رفته که بیشتر آنها از امام(ع) نیستند و فقط به خط او ،یا باز نوشت بعدی مجالس وی و یا منسوب به او است . برخیاز عرفا سلسله طریقت خود را به امام صادق(ع)رسانیده اند.از بزرگان صوفیه پارسای سده دوم هجری کسانی چون ابراهیم بن ادهم،مالک بن دینار،سفیان ثوری و فضیل بن عیاض،به آرا و اندیشه های امام گرایش داشته اند. عطار نیشابوری ،شاعر صوفی مشرب ایرانی (-618ق) ، نیز تذکرة الاولیاء خود را به نام این امام آغاز کرده است.
این نو شته را با قطره ای از دریای فضایل و مذاهب امام همام ، روشنگر حقایق حضرت جعفر بن محمد صادق صلوات الله علیه به پایان می بریم:
مرد با ایمان را سزاست که در او هشت خصلت بود:در غوغا ها بردبار باشد و در بلا شکیبا و هنگام فراخی سپاسدار .بدانچه خدایش روزی داده خرسند بود، بر دشمنان ستم نکند و بار خود را بر دوستان ننهد ، تن او از وی در رنج باشد و مردم از اودر آسودگی(5). #
گر همی مؤمن شماری خویشتن را بایدت
مهر زر جعفری بر دین جعفر داشتن
« ناصر خسرو قبادیانی»
پی نوشت ها:
1- اصول کافی ،ج1،ص 77.
2- بیدر خرمنگاه است. و او به طعنه گرداگرد خانه را خرمنگاه و طواف کنندگان را گاو خوانده است.
3- نهج البلاغه،خطبه 192.
4- ارشاد،ج2،صص 184-192.
5- تحف العقول،ص243.
عبدالحسین توکلی طرقی
-------------------------------------------------------------------------------
نظر شما