خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم: وقتی به روزهای انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم، گروه های مختلف مردم به انتظار می نشینند تا دغدغه های خود را از زبان کاندیداها بشنوند. مثلا طبقات مختلف اجتماعی یا صنوف فعال در اقتصاد کشور هر یک پرسش هایی درباره آینده خود دارند که می کوشند پاسخ آن را در برنامه نامزدها جستجو کنند.
انتخابات ریاست جمهوری ایران اما امسال با گذشته تفاوتی جدی دارد و آن شرایط اقتصادی کشور است. شاید در سال های پس از انقلاب هیچ گاه نگرانی های اقتصادی تا این اندازه در نگاه اقشار مختلف جامعه نقشی پررنگ نداشته است. امروز، وضعیت اقتصادی در سال های پیش رو، مساله بخش بزرگی از جامعه ایران است. تحریم های خارجی در کنار ضعف های مدیریتی در داخل، اقشار آسیب پذیر کشور را تحت فشار قرار داده و بخش عمده ای از طبقه متوسط اقتصادی را به سوی طبقه فرودست رانده است. در این شرایط سخن گفتن از دغدغه هایی غیر از اقتصاد نه تنها غیرموجه که غیرممکن می نماید.
با این وجود توجه به رابطه شئون مختلف حاکم بر زندگی جامعه با مساله فرهنگ، این حقیقت را برملا می سازد که نمی توان مثلا از تحول اقتصاد سخن گفت اما تاثیر فرهنگ بر آن را نادیده گرفت. چگونه می توان تصور کرد اقتصاد یک کشور متحول شود در حالی که فرهنگ کار و مشارکت اجتماعی در میان مردم و مبارزه با رانت، فساد و سوءاستفاده از قدرت در میان سیاستگذران آن تغییری نکرده باشد. ناگفته پیداست دستیابی به این هدف در گرو هم آهنگی و هم دلی میان مردم و سیاست مداران است و این مهم آن گاه اتفاق می افتد که مردم و مسئولان برای یکدیگر غریبه نباشند. در این جا مسئولان همان مردمی هستند که به واسطه تخصص در امور و انتخاب مردمی، سکاندار مسئولیت خطیر پیشبرد جامعه شده اند. حال پرسش این است که می توان فرهنگ را از معادله سیاست حذف کرد یا این که باید آن را به عنوان پیش فرضی برای اقتصاد، سیاست و ... در نظر گرفت؟
اما چرا؟ چرا فرهنگ حاکم بر جامعه تاثیری تا این اندازه قدرتمند بر سایر شئون زندگی اجتماعی دارد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند شناخت فرهنگ است. مقوله ای که نه محصول ده سال و صد سال که برساخته هزاران هزار سال است. تحولاتی که ذره ذره در ناخودآگاه یک ملتِ فرهنگی ته نشین و ماندگار شده است. البته این بدان معنا نیست که تحولات دهه های اخیر، هیچ تاثیری بر روحیه امروز یک ملت ندارد اما باید دانست که ریشه های عمیق فرهنگی همواره چون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه می دهد و در مقاطع حساس تاریخ خودنمایی می کند.
در روزها و هفته های گذشته، کشور ما شاهد بحث های انتخاباتی است؛ بحث هایی که بیشتر حول افراد می چرخد تا برنامه ها. وقتی هم سخن به برنامه می رسد منظور از آن تورم و مسکن و موضوعاتی از این دست است که گاهی دستخوش وعده های تبلیغاتی غیرممکن می شود.
به هر روی انتخابات پیش رو همچون سایر انتخابات به انجام می رسد، اما آن چه باقی می ماند غفلت از فرهنگی است که اصلاح آن می تواند مردم و سیاستمداران را در جایگاه منطقی و متناسب خود قرار دهد و کشور عزیزمان را آباد کند.
نظر شما