خبرگزاری شبستان،گروه اندیشه،جلد نخست مشتمل بر سه فصل با عناوین «تحقیقی در مقام مطلق تسبیح خدای سبحان»، «مبدأ تشریع صدیقه کبری(س) فاطمه زهرا(س)»، و «مواقف معینه و مواضع ورود ذکر تسبیح حضرت فاطمه زهرا(س)» منتشر شده است. فصول جلد دوم عبارت از «فضیلت و برکات تسبیح حضرت صدیقه کبری(س) از منظر فقه الاحکام»، «کیفیت و ترتیب اذکار تسبیح حضرت زهرا(س) در میزان فقاهت» و «ذکر تسبیح حضرت زهرا(س) با تربت مطهر سیدالشهدا(ع)» هستند و در جلد سوم نیز به «فقه تسبیح زهرای بتول(س) منطبق بر مبانی فقهالمعارف»، «نُکَت سبوحیه» و «وصایا و نصایح معرفتی» پرداخته شده است.
نویسنده در بخشی از جلد نخست کتاب با طرح بحث در زمینه «تعظیم جلال الهی؛ مقام انحصاری ائمه معصومین(ع)» پرداخته و آورده است: «در موضوع جلال خدای سبحان، قله و عمود بحث در تعظیم و بزرگداشت آن است. طبق ادله شرعیه معتبره، حق تعظیم جلال الهی را منحصراً ذوات قدسی معصومین(ع) ادا نمودهاند؛ چراکه لازمه این کار، داشتن طهارت ذاتیه است.
جهت تبیین این مطلب به فرازی مهم از زیارت صحیحه «جامعه کبیره» استشهاد میشود، آنجا که فرمودند: عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ اَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ». خداوند شما را از لغزشها حفظ کرده و از فتنهها ایمن بخشیده و از پلیدیها طهارت داده و ناپاکی را از شما اهل بیت دور ساخته است و طهارتی ویژه به شما عنایت فرموده است. پس شما نیز جلال الهی را بزرگ داشتید.
این جملات بیانگر صفات سلبیه اهل بیت(ع) است که خدای سبحان آن نواقص و عیوب را از این خاندان سلب کرده است و به بیان دیگر این تعابیر در مقام بیان صفات جلالیه ذوات مقدسه معصومین(ع) بوده است. پس هرگاه به صفات سلبیه خود توجه مینمایند که حق تعالی چگونه آن را از آیینه ذات پاکشان زائل فرموده است، در مقام تعظیم و بزرگداشت صفات سلبیه و جلالیه حق تعالی بر میآیند.
جمله «فعظمتم جلاله» مصدر به «فاء تفریع» شده است. معنای «فاء تفریع» این است که مطالب مذکور بعد از این حرف، متفرع بر مطلب قبل از آن است و در حکم نتیجه جملات قبل است؛ یعنی چون آن ما قبل وجود یافته، لذا این ما بعد نیز باید وجود بیابد و اگر آن ما قبل نبود، این مابعد تحقق نمییافت. بناء علی هذا آنچه از این «فاء تفریع» تفهیم میشود، این است که ائمه هدی(ع) توسط طهارت مطلقه ذاتیهشان، جلال و شکوهمند حق تعالی را تعظیم میکنند».
«تعظیم جلال الهی در مرتبه نورانیت و بشریت ائمه معصومین(ع)» عنوان بحث دیگری است که نویسنده بدان پرداخته و در تبیین آن مینویسد: «چگونگی تعظیم جلال الهی توسط ائمه طهارت(ع) به این بیان تقریر میشود که انوار قدسی معصومین(ع) در مرتبه نورانیت، عین تعظیم جلال الهی است؛ یعنی تعظیم و بزرگداشت در برابر جلال حق تعالی جلب عظمته، در واقع ذاتی مقام نورانیت ایشان است و این به اقتضای کمال طهارت مطلقه و قداست ذاتیه وجودشان است.
به عبارت اخری، کمال طهارت مطلقه مرتبه نورانیت اقتضاء میکند که عظمت جلال حق تعالی در وجودشان متجلی و نمودار گردد. پس به یمن این طهارت کامله در مرتبه نورانیت، حضرات ایشان عین عظمت و تعظیم جلال الهی هستند. شاهد و موید این معنا بیان نورانی امام باقر(ع) است که فرمودند: «مَنْ كَبَّرَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ وَ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَتَبَ الله لَهُ رِضْوَانَهُ الْأَكْبَرَ وَ مَنْ كَتَبَ الله رِضْوَانَهُ الْأَكْبَرَ يَجِبُ أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُحَمَّدٍ ص وَ الْمُرْسَلِينَ ...»، هرکس در برابر امام تکبیر و «لا اله الله وحده لا شریک له» بگوید، خداوند برای او رضوان اکبر مینویسد؛ و آن کس که خداوند رضوان اکبر را برای او نوشته باشد، واجب است که میان او و ابراهیم(ع) و محمد(ص) و سایر فرستادگان در خانه جلال جمع نماید. راوی میگوید پرسیدم خانه جلال چیست؟ حضرت فرمود ما خانه هستیم و این فرمایش خداوند است: «آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند؛ و فرجام (خوش) از آن پرهیزگاران است» و فرمود ما عاقبت و فرجام هستیم ای« سعد» و اما مودت و دوستی ما از آن پرهیزگاران است و این فرمایش خداوند است:«خجسته باد نام پروردگار شکوهمند و بزرگوارت» پس ما جلال خدا و کرامت اوییم که به بندگان به واسطه اطاعات از ما اکرام فرموده است.
اما تعظیم جلال الهی ایشان از لحاظ مرتبه بشریت چنین میشود: مقام امامت کبری مرتبه ظاهری و منصب بشری ایشان است که هدایت آحاد رعیت، قائم و منوط به اوست: «طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ» اطاعت از ما موجب حفظ ملت اسلام و امامت ما، ایمنی از تفرقه و جدایی است.
جان کلام اینکه در این مرتبه، تعظیم جلال الهی به نحو دیگری محقق میشود؛ در این مقام، فعل و کلام و احوال و صفات ایشان در تمام حوزههای فردی، اجتماعی و عبادی و سیاسی، نشانگر تعظیم و تجلیل جلال الهی است. اساساً تجلی امامت در وجود مبارک و نفس مطهر امام به حیث مقام بشریت، بزرگترین مصداق تحقق تعظیم و بزرگداشت جلال خدای جلت عظمته است.
طبق قواعد عقلیه و نصوص معتبره امامت در ائمه دین(ع) امری حقیقی است و اعتباری نخواهد بود؛ به این معنا که امامت در امام بعدی که در عصر امام قبلی خود زندگی میکند، بالقوه نیست که با شهادت او بالفعل شود، بلکه باید گفت امامت در امام لاحق در عصر امامت امام سابق بالفعل است و در نهایت با انتقال امام قبلی به رفیق اعلی، این امامت بالفعل به فاعلیت تامه میرسد؛ که عدهای این دو نوع امامت را به امام ناطق و صامت منقسم کردهاند. با این توصیف، روایات، شروع امامت امام بعدی را با نشانه ادخال و اقبال اجلال الهی به وجود و قلب امام، معرفی و خاطرنشان ساختهاند.
به این روایت نظر درایتی افکنید: روزی حضرت هادی(ع) با مودب خود که «زکریا» نام داشت نشسته بود حضرت جواد(ع) آن زمان در «بغداد» بودند. امام هادی(ع) مشق خود را برای معلم میخواند که ناگهان گریه شدیدی را آغاز نمود. معلم پرسید علت گریه شما چه بود؟ حضرت جواب نداد و فرمود اجازه میدهی به خانه بروم؟ چون اجازه داد و ایشان تشریف بردند ناگهان صدای شیون و گریهزنان از منزل حضرت بلند شد. بعد که بازگشت، علت گریه را پرسیدند و فرمودند: پدر هم اکنون از دنیا رفت. عرض شد «بما علمت؛ از کجا فهمیدید؟ فرمودند: چنان از جلال و شکوه خدا در دلم جای گرفت که برایم سابقه نداشت. فهمیدم پدر از دنیا رفته است» «قارن» از برادر شیری امام جواد(ع) نقل میکند که ما آن تاریخ را یادداشت کردیم و وقتی پس از چندی خبر ارتحال امام رسید، معلوم شد آن حضرت در همان ساعت که امام هادی(ع) فرمودند از دنیا رفته بود.
«امام معصوم(ع) محرک حرکت تسبیحه در ممکنات» نیز بحث دیگری است که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته و نویسنده در این زمینه آورده است: «باری، تناسب ذکر تسبیح و حرکت و شناوری در این نکته است که تسبیح موجب حرکت مسبح از نقص خود به سوی کمال مطلوب ذاتی میشود و قداستی که در نفس مسبح در اثر تسبیح حاصل میآید، در واقع حرکت او از کدورات نفسانیه به سمت انوار ربانیه است.
به حکم محکم قرآن حکیم، همه ذرات عالم دارای حرکت تسبیحیه هستند و بی شک هر متحرکی به محرکی نیازمند است محرک این حرکت کمالی وجود مقدس انسان کامل و نفس قدسی امام معصوم(ع) است که مسبح حقیقی باشد؛ چرا که به او عوالم وجود اعم از غیب و شهود حرکت تسبیحی مییابد. در مقام تسبیح تشریعی موجودات، پیامبر اکرم(ع) فرمودند: هر چیزی که تسبیح، تکبیر و تهلیل خدا میگوید، به واسطه تعلیم من و علی بوده است. و نیز در مقام تسبیح تکوینی به محوریت ایشان در «زیارت مطلقه امام حسین(ع) »میخوانیم: زمین که بدنهای شما را حمل میکند، به واسطه شما خدا را تسبیح میگوید.
نظر تحقیق بر این است که سکون و حرکت تمام موجودات وابسته و قائم به مقام نورانیت امام معصوم (ع) است، چنانکه در یکی از زیارات امام رضا(ع) میخوانیم: به واسطه ایشان بی حرکتها سکون یافتهاند و به سبب ایشان متحرکها حرکت میکنند. محصل کلام اینکه همان طور که آب دریا ماهی را احاطه کرده است، بر همین وزان بحر رحمت واسعه الهی، بندگان شناور را احاطه نموده است.این رحمت همه جانبه، امدادی است تا عباد خدا به آسانی به سوی خدا حرکت کنند و خود را از مراکز اضطرار که سراسر عالم است برهانند حضرت سید الشهداء میفرمایند: خدایا مرا به واسطه تدبیرت برای من از تدبیر خودم و به اختیارت از اختیار خودم بی نیاز کن و مرا بر مواضع اضطرار پریشانیام واقف گردان.
بیتردید هر گاه انسان بصیر به مراکز اضطرار خودش پی ببرد و از همه اسباب منقطع و مضطر واقعی گردد، خدای متعال او را به تدبیر و اختیار الهی مستغنی از تدبیر و اختیار خودش قرار میدهد.
تسبیح؛ مصدر و منشأ خلقت
در قرآن کریم ماده «سبح» با مشتقاتش ۹۲ بار به کار رفته است. در این کتاب آسمانی کلمه تسبیح طبق اصل اولی به معنای تنزیه استعمال شد است. هیئات سه قسم است: ماضی، مضارع، امر عجیب اینکه این ماده به هر سه هیئت در کلام خدا آمده است؛ مضاف بر اینکه صورت مصدر آن نیز در اول سوره اسرار دیده میشود: منزه است ان(خدایی) که بندهاش را شبانگاهی سیر داد صیغه ماضی در سوره «حدید» است که میفرماید: آنچه در آسمانها و زمین است، خدا را به پاکی میستایند و صیغه مضارع در سوره «جمعه» است که میفرماید: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدای را تسبیح میگویند. و نیز صورت امر در سوره «اعلی» است که: نام پروردگار والای خود را به پاکی بستای.
آمدن این ماده در صور اربعه حاکی بر این معناست که تسبیح، مصدر و منشا همه خلقت است و چنانکه علت محدثه عوالم وجود محسوب میشود، علت مبقیه آن نیز هست.فلذا در این بین در کنار آن تسبیح لفظی و تشریعی نیز شده است، تا در نهایت انسانها عن اختیار از طریق ذکر تسبیح به علت غائیه خود نائل آیند: نام پروردگار والای خود را به پاکی بستای. پس به نام پروردگار بزرگ تسبیح گوی.
مسبحات قرآن؛ گنجینههای حکمت و معرفت
در قرآن سوری وجود دارد که به مسبحات مشهور است مهم اینکه همه این سور به تسبیح شروع میشود؛ یعنی در ابتدای آنان بعد از تسمیه، کلمه «یسبح»یا«سبح» یا«سبح» است. در هر یک از این سور مبارکه، ابوابی از حکمت و معرفت و جواهری از عالم معنا و حقیقت مندرج است. همان گونه که امام باقر(ع) فرمودند: هرکس مسبحات را قبل از خواب قرائت نماید، نمیمیرد تا اینکه قائم (عج) را درک کند و اگر هم بمیرد، همسایه پیامبر(ع) خواهد شد و نیز از «عرباض» چنین نقل است که: همانا پیامبر(ع) همیشه قبل از خواب مسبحات را قرائت میکرد و میفرمود: در این سورهها آیهای هست که از هزار آیه برتر است.و نیز «محدث نوری» تتمه روایت را در مستدرک الوسائل این گونه نقل میکند: پرسیدند مسبحات چیست؟ حضرت فرمود: سورههای «حدید»، «حشر»، «صف»، «جمعه» و«تغابن».
بنابر قول «فیض کاشانی» و«علامه مجلسی» مسبحات، خمس است که روایت فوق الذکر موید آن خواهد بود.بنابراین قول مشهور، مسبحات، ست است؛ یعنی سوره «اعلی» را اضافه میدانند مرحوم«مجلسی» در مراة العقول فرمود: در مجمع البحار گفته است: در حدیث آمده است که پیامبر(ع) مسبحات را قرائت میکرد؛ یعنی سورههایی که در ابتدای آن «سبح الله» یا« سبحان» یا«سبح اسم ربک» داشته باشید. اهل معنا را نظر این است که سوره«حدید» راس المسبحات است و قرائت آن برای جلب توفیقات معنویه بسیار مجرب است.
و نیز در بین سوره مسبحات بعد از سوره«حدید» سوره« حشر» حائز خصایصی است و یکی از خصایص منحصره آن این است که بدو و شروع سوره به تسبیح است: آنچه در آسمانها و در زمین است، تسبیح گوی خدای هستند و اوست شکست ناپذیر سنجیده کار. و ختم آن نیز به تسبیح است: آنچه در آسمانها و زمین است جمله تسبیح او میگویند و او عزیز حکیم است. جمع فعل ماضی و مضارع در ابتدا و انتها، این سوره را امتیاز ویژهای بخشیده است؛ تا حدی که چهار آیه آخر این سوره وقتی ضم به ۶ آیه اول سوره« حدید» میشود،اگر لفظ سبحان را در عنوان مسبحات اخذ نماییم، مسبحات سبع میشود چنانکه عدهای را نظر این است: گفته میشود که مسبحات سورههایی است که ابتدای آن «سبح» یا «یسبح» یا «سبحان» باشد.
تسبیح عمومی خلایق
ای عزیز اهل معرفت و فطانت، بدان که در آیات کریمه و روایات شریفه بسیاری به حسب ظهور لفظی، به تسبیح همه موجودات عالم تصریح شده است. به حکم محکم البیان قرآن حکیم در عالم هستی هر موجودی به نوعی به تسبیح حضرت حق سبحانه و تعالی مشغول است حال چه تسبیح دلالی تکوینی و چه تسبیح قولی نطقی باشد که حق تحقیق هر دو نحوه را شامل و اطلاق است.
در پهنه دار وجود، غلغلهای خاموش از ذکر تسبیح عموم موجودات طنین افکنده است که بی خبران، قدرت شنیدن و فهمیدن آن را ندارند اما اصحاب قلوب که جانشان به نور ایمان منور است، این نوای دلنشین را از هر سو به نیکویی با گوش جان میشنوند. «تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی، گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش».
در تحقیق و تبیین این مقام منبع لازم است آیه کریمه ۴۴ سوره «اسراء» مورد مداقه قرار گیرد: آسمانهای هفت گانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح میگویند و هیچ چیز نیست، مگر اینکه در حال ستایش تسبیح او میگوید، ولی شما تسبیح آنها را در نمییابید. مسئله اصلی در این مقام این است که آیا مقصود از تسبیح عمومی موجودات چیزی غیر از مفهوم ظاهری است؟ به تعبیر دیگر آیا نسبت دادن تسبیح به همه موجودات حقیقت است یا مجاز در پاسخ این مسئله دو نظر وجود دارد:
مجازی بودن تسبیح عمومی خلایق در بیان« امین الاسلام طبرسی» جمعی با بعید شمردن شعور و معرفت در همه موجودات، ظاهر این کریمه و آیات دیگر و روایات را تاویل کردهاند و گفتهاند مراد، زبان حال آنهاست، نه زبان قال که آن را مردود میدانند مرحوم «امین الاسلام طبرسی» در تفسیر همین کریمه میگوید: تسبیح در اینجا بر توحید و دادگری خداوند دلالت دارد و اینکه خداوند در الهیت خود شریکی ندارد و این جاری مجرای تسبیح در لفظ قرار داده شده است؛ و چه بسا تسبیح از طریق دلالت قویتر از تسبیح لفظی باشد، چرا که به علم منجر میشود «هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او میگوید» یعنی هیچ موجودی نیست، مگر اینکه خداوند را برای آفرینش خودش تسبیح میکند؛ زیرا هر موجودی جز خداوند قدیم، حادث است و وجودا به تعظیم موجود قدیم دعوت میکند؛ چرا که به آفرینندهای نیاز دارد که خودش آفریده نشده باشد و آن حادث، آفریده او یا مصنوع آفریده او باشد. پس موجود حادث، وجودا موجودی قدیم و بی نیاز به خود از همه چیز را تثبیت میکند که آنچه بر حادثها جایز است، بر او جایز نیست.
نظر شما