خبرگزاری شبستان:یکی از روایات گوهرباری که حضرت امام حسن عسکرى (ع) بیان نموده اند این حدیث شریف است که: الوصول إلى اللَّه سفر لا یدرک، إلا بامتطاء اللیل. یعنى، رسیدن به لقاء خداوند سفرى است که تنها مرکوب راهوار آن شب زندهدارى است...
استاد جوادی آملی نکاتی بسایر مفید از این حدیث استفاده نموده اند و چنین اشاره می کنند:
...نکاتى که از این حدیث شریف، که از غرر روایات اهل بیت وحى است، استفاده مىشود عبارت است از:
* وصول به لقاى حق ممکن است نه ممتنع.
* وصول به لقاى خدا با حرکت و سلوک است نه با سکون و تحجر.
* راه وصول طولانى است و مرکب راهوار مىطلبد.
* چون خدا همه جاست و با همه چیز است، وصول به لقاى او هجرت از همه جا و ترک همه چیز است.
* نماز شب نیرومندتر از نماز روز بوده و جهش آن در این سیر دراز میسور مىباشد.
* «سرّ صلاة» همانا وصول به معبود است، چنانکه بعضى از بزرگان فرمودهاند که «صلاة مشعر به وصل است».
* گرچه اخذ رفیق قبل از طى طریق است (الرفیق، ثم الطریق) لیکن خود اخذ رفیق سفرى است بىرفیق، چون مقدمه سفر راستین است نه سفر اصلى. و نماز ظاهرى همان سیر ابتدایى است براى اخذ رفیق تا سفرهاى بعدى در صحابت آن رفیق آغاز گردد؛ البته بعد از رسیدن به رفیق، معلوم مىشود که حضرت دوست همراه با نمازگزار بود و او را همواره همراهى مىکند، ولى نمازگزار «نمىدیدش و از دور خدایا مىگرد.» چنانکه در همه موارد استدلال بر وجود حق این چنین است، که بعد از رسیدن به هستى مطلق، معلوم مىشود آنکه مستدل را راهنمایى مىکرد و رابطه دلیل و مدلول را برقرار مىنمود و به همه امور یاد شده از همه نزدیکتر بوده، همان هستى مطلق بوده و هست. بنا بر این، در تمام سفرهاى معنوى، اعم از سیر ابتدایى یا انتهایى، همسفر خداست: «مرا همراه و هم راهست یارم».
چون جز خدا هر چه باشد ضلالت است: ما ذا بعد الحق إلا الضلال. کسى که اهل نماز نیست سیر صعودى نداشته، بلکه هماره مبتلا به تیه و حیرت است: یتیهون فی الارض.
* سیر در خدا، که سفر دوم از «اسفار چهارگانه» سالکان الهى است، مهمتر از سیر به سوى خداست، لذا واصلان به حق که با زمزمه ما کنت أعبد رباً لم أره او را دیده و مىپرستند، از کمى زادْ ناله و از طول راه لابه و از دورى سفر و بزرگى منزل هراسناکاند:
آه، من قلة الزاد، و طول الطریق، و بُعد السفر، و عظیم المورد.
* نماز اسرارى دارد که برخى از آنها «مَطِیّه» رهوار سفر اول است تا لقاء اللَّه حاصل گردد؛ و بعضى دیگر از آنها مرکب راهوارى است که با استمداد از سایر مراتب، پیمودن سفر دوم تا چهارم انجام شود.
مرحوم علامه طهرانی در امام شناسی خود آورده اند که :
حقیر در شهر شوّال 1413 هجریّه قمریّه مبتلا به سکته قلبى شدم و چهار شب در بخش سى سى یو و نه شب در بخش عمومى بیمارستان قائم مشهد بسترى بودم تا بحمدالله مرخّص کردند و به منزل آمدم و فعلًا کم و بیش به کارهاى علمى دست به کار گردیده ام.
روزى یکى از علماء بزرگ (مرحوم آیت الله بهجت) به دیدن حقیر آمدند فقط با یک نفر از طلّاب که همراهشان بود، و در بنده منزل هم غیر از خود حقیر و بنده زاده بزرگ: حاج سید محمّد صادق کسى نبود.
قبل از ابتلاى به بیمارى خداوند توفیق داده بود که: شبها به تهجّد و قیام لیل اشتغال داشتم؛ در بیمارى این توفیق نبود؛ و پس از رجعت به منزل، با وجود بیدارى قهرى ساعات متوالى در شبها، گویا به واسطه عدم همّت و نقصان اهتمام، این امر مهمّ مدّتى طبعاً ترک شده بود.
جناب معظّم له که به دیدن حقیر آمدند پس از مدّتى احوال پرسى و تعارفات معموله بدون مقدّمه فرمودند:
در «بحارالانوار» دیده ام که: از امام روایت است که: قِیَامُ اللَّیْلِ یا صَلَوةُ اللَّیْل (فرمودند: من تردید دارم و اینک درست به خاطر ندارم) مَطِیَّةُ اللَّیْلِ. «قیام در شبها- یا نماز در شبها- مرکب راهوار شب براى حرکت و وصول به مقصود است.» *
بنده سکوت کردم و فقط گوش مى دادم، و گویا این را ارشاد براى خود نگرفتم و تصمیمى براى ادامه نماز شب براى من پیدا نشد.
وچون باز از این طرف و آن طرف سخن به میان آمد فرمودند: در «بحارالانوار» دیده ام که: قِیَامُ اللَّیْلِ یا صَلَوةُ اللَّیْلِ مَطِیَّةُ اللَّیْلِ.
وخداوند هم در قرآن مى فرماید: إنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِىَ أشَدُّ وَطْأً وَ أقْوَمُ قِیلًا. «تحقیقاً شب زنده دارى، گامى استوارتر و گفتارى محکمتر را براى تو اى پیغمبر به وجود مى آورد!»
وچون حقیر مى دانستم که: بنده زاده اهل تهجّد است، این مطالب ایشان بدون مقدّمه و سخن قبلى که ابتداءً انشاء کردند براى تنبّه و بیدارى حقیر است که حتّى در حال مرض و کسالت هم نباید از این امر مهمّ دست برداشت و آن را با دیده سُست و کم أهمّیتى نظر نمود.
* اصل حدیث چنین است: قال الإمام أبومحمّدٍ الحسنُ العسکرىّ علیه السّلام: إنّ الوصولَ إلى اللهِ عزّوجلّ سفرٌ لایُدرَکُ إلّا بِامْتِطاءِ اللیل، مَن لَم یُحسِن أن یَمنَع لَم یُحسن أن یُعطى. «وصول به خداوند عزّوجلّ مسافرتى است که به دست نمى آید مگر آنکه انسان شب را همچون مرکب راهوارى اتّخاذ نماید. کسى که نمى تواند از خود بزداید (خورد و خوراک و خواب را) نمى تواند از خود برون بدهد (ثمرات شب زنده دارى را)!» ( «بحار الانوار» طبع حروفى إسلامیّه، ج 78، ص 380)
مقدمة آیة الله جوادى آملى بر سر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفین (از حضرت امام)
امام شناسی ، ج14،ص280 و 281(از مرحوم علامه طهرانی)
م.ه.توکلی
پایان پیام/
نظر شما