امام؛ مشعلدار مرجعیت و سیاست

آخرین فصل مبارزه امام ، بر ضد رژیم ، از اوایل 56 تا 22 بهمن 57، سر شار از حوادث و وقایع بود که در همه آنها امام راهگشای راه بود و به زیبا ترین وجه ممکن ، ملت را رهبری می نمود.

 

خبرگزاری شبستان: با درگذشت آیت الله بروجردی، رفت وآمد های بین تهران و قم، فزونی گرفت. شاه می خواست در روند انتخاب مرجع آینده، اثر بگذارد.

حاصل حرکت های پشت پرده شاه و دار و دسته او، تلگرام وی به نحف بود. در این تلگرام ، آرزوی دیرینه ای نهفته بود و آن، دور شدن مرجعیت تامه شیعیان ، از ایران و کم اهمیت شدن علمیه قم بود.

در این ایام، برای اولین بار، روزنامه ها نام مبارک امام خمینی را نوشتند و آن چه شاه از آن خوف داشت اتقاق می افتاد.

هنگامی که امینی به نخست وزیری رسید ، در هر فرصتی به قم می رفت و با مراجع دیدار می کرد. در یکی از سفرها، به منزل امام خمینی راه یافت و نصایح امام را،که عمل به قوانین اسلام و شریعت بود، شنید. در بازگشت به تهران در ملاقاتی با شاه ، او را از در افتادن با شاه برحذر داست : " در صورت یک اشتباه کوچک و به زندان انداختن این فرد ، حتی برای یک روز ، دیگر هیچ عاملی قادر نخواهد بود رژیم را حفظ کند.". با روی کار آمدن دولت غلم، که خود را سپر بلای اعلیحضر ت می دانست ، طرح ها و لالیحه های ضد مردمی و ضد اسلامی تصویب و اغلام می شد.

 

انقلاب سفید ، که در حقیقت انقلاب سیاه و شوم بود ، بر سر زبان ها افتاد . لایحه کاپیتو لاسیون و مسأله انجمن های ایالتی و و لایتی مطرح شد.

در این شرایط بود که مراجع تقلید ، به میدان آمده، و در برابر شاه و دولت او موضع گرفتند . آن که از همه بیشتر و صریح تر اعلامیه می داد و افشاگری می کرد، امام خمینی بود. او،که سینه خود را برای گلوله ها آ ماده کرده بود؛ اما برای زور گویی ها، نه. با کمال قاطعیت در برابر دستگاه ایستاد. در آغاز ، با نصایح و مواعظ، که روشی است پیا مبرانه،با شاه برخورد کرد.خطر آمریکا و اسراییل را گوشزد نمود. روحانیت و حوزه ها را بیدار کرد و نسبت به وظایفشان هشدار داد. اما افسوس که سخنان آن فقیه حکیم و عالم آگاه در قلب سخت تر از سنگ شاه و اطرافیانش اثر نکرد و این شیر مرد دلاور را در نیمه شب دستگیر و پیش از طلوع آفتاب ، به تهران بردند و زندانی کردند.

مردم وقتی آگاه شدند به خیابان ها آمدند و فریاد آزادی مرجع تقلیدشان را سر دادند. رژیم سفاک و بی منطق ، آنان را به گلوله بست و حادثه 15 خرداد 42 را به وجود آورد. این جا بود که مبارزه امام خمینی وارد مرحله جدیدی شد و پا یه های انقلاب اسلامی در آن سال ها پی ریزی گردید. امام به ترکیه و عراق تبعید شد. حوزه نجف را آرام آرام به تحرک واداشت .. نه تنها در آن حوزه هضم نشد که آن جا را مرکز و کانون رهبری و هدایت مجاهدان و مبارزان قرار داد و هسته های مقاومت و نیروهای فداکار را به بهترین صورت ، به سوی اهداف و آرمان ها ی اسلامی رهنمون می گشت.

 

امام فریاد رسا و پر طنینی بود که نقاب ظلم را درید و آزادی را بشارت داد. انقلابی را که از سال ها پیش آغاز کرده بود ، به برگ و بار آورد . فرهنگ تسلیم و حصار ترس را فر و ریخت و ملتی را به سر چشمه ارزش ها و فضیلت ها رهنمون شد. او، که فقیه اسلامی و مظهر ایمان و اعتماد مردم بود، غبار یأس را از چهره زدود و در میان ملت ، شور و خروشی دیگر آفرید و آثار دلمردگی و نا امیدی را زدود. کلام و پیام او، که کلامی آشنا و همسو با فطرت بود، دیوار سکوت قرن ها را شکست و مرگ را در نظرکسانی که به او امید بسته بودند، حقیر و بی مقذار ساخت . آخرین فصل مبارزه امام ، بر ضد رژیم ، از اوایل 56 تا 22 بهمن 57، سرشار از حوادث و وقایع بود که در همه آنها امام راهگشای راه بود و به زیبا ترین وجه ممکن ، ملت را رهبری می نمود. امام، دین وسیاست را عجین می دید . دوگانه اش نمی انگاشت که به تقارب نیازمندش ببیند، بلکه روح سیاست را در پیکره دیانت، مجسم می دید. این باور را ، را امام بارها وبارها عرضه می کرد. دهها اصل فکری – عملی امام از این موضع بر می خاست . نظریه ولایت فقیه ، ضرورت مبارزه با جکام جائر ، لزوم مبارزه با استعمار و صهیونیسم ، ضرورت آیین برائت در حج و دهها مقوله دیگر از این تلقی نشأت می گرفت. با این دیدگاه ، امام مرجعیت دینی را در احساس وظیفه سیاسی مسئول می دانست.

 

کناره گیری از صحنه سیاست و تکالیف اجتماعی را ازآنان بر نمی تابید . این نکته، از اهم مسایلی بود که دیدگاه ایشان را از پاره ای دیگر، متمایز می ساخت. از آن جمله می توان سخنان ذیل را نمونه آورد: " این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بی دین ها می گویند. مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره ، عده ای روحانی بودند و عده دیگر سیاستمدار و زمامدار ؟...این حرف ها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و تنظیم جامعه مسلمانان بر کنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزات راه آزادی و استقلال جدا کنند . در این صورت ، می توانند بر مردم مسلط شد و ثروت های ما را غارت کنند.(ولایت فقیه،امام خمینی/192، انتشارات آزادی )تأکیدات حضرت امام ، موجب شد که نسل نوین حوزه به این رابطه روی آورند و تعهد سیاسی را در ارزیابی مرجعیت دخالت دهند و حضور اجتماعی مراجع را شاخص های اصلی داوری قرار دهند. واین چنین بود که آن شمع جمع و آن مشعلدار بزرگ ، مصداق کامل و روشن مرجعیت و سیاست شد و راه را برای رهروان هموار ساخت و به ملت ، بویژه حوزه ها حرکت و حیات مجدد بخشید.
عبدالحسین توکلی طرقی

 

پایان پیام/
 

کد خبر 103709

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha