به گزارش خبرگزاری شبستان، منوچهر متکی، وزیر سابق امورخارجه جمهوری اسلامی ایران بی شک در چرخش سیاست خارجی ایران از موضع ضعفی که در دوران دوم خرداد داشتیم به موضع عزتمندانه ای که در دولت نهم داشتیم، نقش محوری داشت. وی پس از برکناری عجیب و غریبش کمتر گفتگوی سیاسی انجام داده و بیشتر سعی کرده تا مشاوری امین در سیاست خارجی برای نظام باشد و در ستاد انتخاباتی اصولگرایان مشغول به فعالیت شود و به عنوان دبیر اجرایی در ساماندهی نیروهای انقلاب برای تشکیل مجلسی قدرتمند و در تراز نظام اسلامی تلاش کند. در گفتگویی که پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگرایان با منوچهر متکی ترتیب داده ابتدا سعی کرده تا زوایایی تازه از ترور شهید احمدی روشن را بررسی کند و پس از آن به مباحث انتخابات و شاخص های جبهه متحد بپردازد. وی در این گفتگو درباره نسبت اصولگرایی، لیست جبهه متحد و سه مبحث وقف دانشگاه آزاد اسلامی، طرح نظارت بر نمایندگان و کشته سازی در جریان فتنه 88 صحبت می کند و نکات مهمی را یادآور می شود؛ البته پاسخ های یک کلمه ای منوچهر متکی نیز خالی از لطف نیست.
بحث را از حادثه دلخراش ترور شهید مصطفی احمدی روشن شروع کنیم. تحلیل جنابعالی از اهداف دشمنان انقلاب در انجام چنین عملیات هایی چیست؟
اقدام دشمنان ایران و انقلاب در ترور ناجوانمردانه شهید احمد روشن را از چند منظر باید نگاه کرد. اول اینکه در ادامه ترورهای برنامه ریزی شده با هدف توقف موتور شتابنده بالندگی تولید علم و تولید فناوری در کشور ما صورت پذیرفت. برای آنها قابل تصور نبود که یک کشوری که در تقسیم بندی های آنها جهان سومی محسوب می شود، بتواند از ظرفیت های ملی خودش و استعدادهای درخشان بومی استفاده کرده و در طراز نخست کشورهای تولیدگر علم و تکنولوژی عرض اندام کند و برای خود جایگاهی دست و پا کند. ادامه این روند برای آنان مطلوب نیست زیرا چرخه ی تولید علم و فناوری را به گونهای تعریف کرده اند که بایستی حوزههای مختلف و سرعت لازمهاش را کشورهای عمدتاً سلطه جوی جهان در اختیار داشته باشند.
هدف مشخص دیگرشان در حوزه هسته ای است. غربی ها هنگامی که در منطق کم می آورند؛ مثل همین مذاکرات هسته ای و ماجرای رسوایی های بزرگ آنها در یک سال و نیم پیش با برخوردی که با بیانیه تهران داشتند، دست به این اقدامات می زنند. آنها خودشان از برزیل و ترکیه تقاضا کرده بودند که بیایند با ما روی بحث تبادل سوخت به توافق برسند و شخص اوباما هم نامه نوشته بود. حتی در جایی از نامه نوشته بود: «ایرانی ها ممکن است اعتماد نکنند و من به عنوان رئیس جمهور آمریکا تضمین می کنم که سوخت 20 درصد توسط ترکیه تحویل شان بشود.» وقتی بیانیه تهران تنظیم شد آنها متاسفانه جرزنی سیاسی کردند و به سمت صدور قطع نامه رفتند که ما اقدام متقابل لازم را انجام دادیم. وقتی روند منطقی مذاکرات هسته ای را نمی توانند بربتابند دست به کارهای تروریستی از این دست می زنند.
روی دیگر این ترور، شرایطی است که ما در آن قرار داریم. دشمن و در راس آن، آمریکا و غرب با هدف ناامن نشان دادن فضای اجتماعی، این استراتژی را در پیش گرفته اند که بالاخره یک جایی، جمهوری اسلامی ایران، مشارکت پرشوری را از سوی مردم نداشته باشد. در طول 32 سال گذشته در صحنه های مختلف انقلاب در تصمیم سازی های سیاسی یا در جاهایی که نقش مردم برجسته و کلیدی بود -درست است که به زبان نمی آوردند- اما می ترسیدند از این که مردم اینگونه محکم پای نظامشان ایستاده اند. مردم ما نشان دادند در جایی که دشمن؛ چه با تطمیع و چه با تهدید؛ بخواهد بر اراده مردم اثرگذاری داشته باشد، استوار ایستاده است. نمونه تطمیع را در پیامهایی که رئیس جمهوران آمریکا برای مردم دادند دیدیم و تهدیداتی که برعلیه ملت ایران کردند خیلی روشن است اما همیشه نتیجه ای کاملا معکوس انچه که فکر کردند شد. این دوره هم انشالله همین اتفاق می افتد و حضور مردمی را خواهیم دید همانطورکه در بیانات مقام معظم رهبری هم بود، انتخابات این دوره دشمن شکن خواهد بود.
به بحث پرونده هسته ای اشاره داشتید. طرف های غربی در مواجهه با این مسئله رویکردهای متناقضی داشته اند. از طرفی بحث تعلیق بی قید و شرط را دنبال می کردند، از طرفی هم قضیه ای مثل همین بحث ترکیه و برزیل پیش آمد و اکنون هم که سیاست ترور دانشمندان هسته ای را در پیش گرفته اند. آیا ما در این قضیه خاص، برنامه ای که دارای اصول کلی باشد تنظیم کرده ایم؟ به عبارت دیگر آیا در عرصه سیاست خارجی ما در جبهه متحد اصولگرایان در مورد خطوط کلی سیاست خارجی به اجماعی رسیده ایم و برنامه ای برای مجلس نهم تنظیم شده است؟
در کمیته سیاسی، نظر سنجی و برنامه های خارجی مجلس نهم که آقای سید مرتضی نبوی مسئولیت آن را بر عهده دارد؛ ما پیرامون سیاست های، اقتصادی، فرهنگی اجتماعی و بین المللی، طرح های مربوطه را در دست مطالعه و تدوین داریم. در آن کمیته این مباحث در دست بررسی است که به زودی شاخص ها و چهارچوب های لازم مشخص خواهد شد.
اما آن چیزی که واضح است این است که به طور کلی در حوزه سیاست خارجی رویکردهای کلان ما برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری است و اساس سیاست های ما را منویات ایشان تشکیل می دهد؛ رویکردهایی که رهبری با هدف حفظ حقوق ملت ایران و رعایت حفظ چهارچوب نظری آن ترسیم کرده اند. اما جنس سیاست خارجی سیال است و باید مدیریت در صحنه داشته باشیم، یعنی به مبانی و اصول اصلی تسلط داشته باشیم و براساس آن بر حسب شرایط، مدیریت میدانی کنیم. مثلا ما بحث تبادل سوخت را در مقطعی در دستور کار داشتیم. آنها پیشنهاداتی را مطرح کردند و ما جوانب کار را در نظر گرفتیم. لذا نظام به این تصمیم رسید که مشکلی نیست. ممکن است موضوعات دیگری در ادامه مسیر به وجود بیاید.
در بحث هسته ای ما یک چیز را به طرف مقابل فهماندیم و آن این بود که ما تحت هیچ شرایطی از حقوق ملت خود عقب نشینی نخواهیم کرد. چون در اساسنامه آژانس آمده، در منشور ان.پی.تی هم آمده و دقیق ذکر شده و هیچ تبعیضی برای اعضا به منظور دستیابی به انرزی صلح آمیز هسته ای ذکر نشده و همه می تواند این حق را داشته باشند. طرف های خارجی می گویند ما حق شما را به رسمیت می شناسیم، اما فلان کار را باید انجام بدهید. ما در مواجهه با این رفتارهای متناقض، شرایط را بررسی می کردیم و مواردی که زمینه همکاری داشت را انتخاب می کردیم به دلیل آنکه اقدام متقابلی که انجام می دهیم، ما را از اصل حقمان دور نکند. آنچه که جای خوشحالی است این است که ما در بحث هسته ای به آنچه که تضمین کنده حقوق ایران برای دست یابی به انرژی صلح آمیز هسته ای باشد، رسیدیم.
یعنی غنی سازی را انجام دادیم و نیازمندی های خود را در یک رویکرد بومی تامین کردیم و اکنون هم که سوخت مورد نیازمان را خودمان تامین کنیم – البته از لحاظ کمی هنوز باید کار کرد.- حالا ما ممکن است در مقاطعی دیپلماسی جدیدی را پیش بگیریم، برای اینکه طرف های خارجی را متقاعد کنیم در مسیری که ما تعریف کنیم قدم بر دارد و یک همکاری متقابل بین ما و آنها شکل بگیرد. البته این را هم بگویم که ما در بحث هسته ای دیگر ما از بحث حق بودن استفاده از این انرژی برای ملت ایران، عبور کرده ایم و امروز از این جایگاه با آنها وارد تعامل می شویم.
این چند تروری که در این دو سال اخیر اتفاق افتاده را اگر در کنار حوادث اجتماعی مثل کشتهشدن قتل قویترین مرد ایران، حادثه سعادت آباد و ... قرار بدهیم، این طور استنباط می شود که بر جامعه فضای ناامنی حاکم شده است. برنامه جبهه متحد اصولگرایان برای بازگرداندن حس امنیت اجتماعی به مردم چیست؟
آن بخشی که ریشه های خارجی و سلطه جویانه دارد از اول انقلاب بوده و در جهت مبارزه با جمهوری اسلامی دنبال می شود و مقوله اش جداست. اما در بحث ناامنی در حوزه مسائل اجتماعی در فضای جامعه اقدامات مختلفی صورت می گیرد از مواد مخدر گرفته تا سرقت های برنامه ریزی شده و جنایات مختلف که زیرمجموعه مفاسد اجتماعی می گنجند و عده ای سودجو و اخلال گر در جامعه به وجود می آورند و آسایش جامعه را سلب می کنند که در چهارچوب یک جامعه مدنی این امور هیچ وقت پذیرفته شده نیست.
ما فکر می کنیم که امروز مسئولین ذیربط خصوصا در حوزه نیروی انتظامی، شناخت و اشراف بیشتری نسبت به گذشته پیرامون این گونه ناامنی ها و اخلالها در امنیت اجتماعی دارند و باید با برنامه ریزی بیشتر و استفاده از اطلاعات جامع تری به سراغ حل آن بروند.
مقابله با اخلال در یک جامعه مدنی، چهارچوب های مختص به خود دارد. فرهنگ نقش بالایی را در این امر دارد. یک زمانی در همین خیابان های تهران افراد احساس می کردند که هر چیزی را که می خورند، می توانند پلاستیک آن را در خیابان بیاندازند. صدا و سیما توانست با چندین برنامه و کلیپ تبلیغاتی، نوع دیدگاه مردم نسبت به کسی که این کار را انجام می دهد تغییر بدهد و با فرهنگ سازی به جنگ این معضل رفت به طوریکه امروزه ما در سطح تهران به ندرت یبینیم که فردی زباله ای در خیابان بیاندازد. همین حالت در مسائل دیگر هم وجود دارد.
بنابراین ما معتقدیم آموزه های فرهنگی نقش بسیار مهم ایفا می کنند. اینکه میفرماید «فذکر فإن الذکرى تنفع المؤمنین» یعنی در تذکر دادن و یادآوری کردن، منفعت برای جامعه وجود دارد. بنابرین بعضی از مشکلات جامعه نیازمند کار فرهنگی است. البته برخی هم طبیعی است. چرا که بعضی ها علیرغم همه هشدارها توجهی به قوانین نمی کنند و آرامش را بر هم می زنند. بعضا سازمان دهی شده هستند و باید با آنان برخورد جدی گردد. به قول معروف: «صدها چراغ دارد و بی راهه می رود؛ بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش»
گویا در شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان بر روی شاخص ها به جمع بندی رسیده اید. لطفا آن بخش خط قرمزها را برای ما تبیین کنید.
بله ملاک ها روشن و تبیین شده است. ساکتین و مردودین فتنه و یا ساکتین و همراهی کنندگان با جریان فساد، از خط قرمزهای جبهه متحد اصولگرایان است. ما در دو سال گذشته در کشور با مشکلاتی مواجه بودیم یکی از آنها فتنه 88 بود که هدف آن قلب نظام، مردمسالاری دینی و دموکراسی حاکم را نشانه گرفته بود. حاصل این جرزنی سیاسی به تعبیر مقام معظم هبری، این بود که مشارکت 40 میلیونی مردم را به حراج بگذارند. این بزرگترین ظلمی بود که به مردم و انقلاب ما شد و این مسئله با چنین هدف و ابعادی، بزرگترین فتنه برای کل کشور بود. بنابراین نسبت به این فتنه، موضع داشتن و نسبت به رفع آن تدبیر کردن، جز محورهای اساسی ما در کشور است.
همین مسائلی را که گفتید می خواهیم مصداقی تر بررسی کنیم. در مجلس هشتم بحث وقف دانشگاه آزاد مطرح شد. برای طرح نظارت بر نمایندگان اتفاقاتی افتاد و عده ای از نمایندگان علیرغم تاکیدات رهبری با توجیه های مختلف در تصویب این طرح کارشکنی کردند. یا عده ای بودند در بحث کشته سازی که فتنه سبز طراحی کرده بود، همراهی کردند. نسبت کسانی که در امثال این ماجراها دخیل بودند با اصولگرایی و لیست جبهه متحد چیست؟
در تصمیم گیری هایی که در مجلس بر روی لوایح و طرح ها انجام می شود، نمایندگان مجلس می توانند آزادانه بحث کنند. ممکن اظهارنظر نماینده ای با دقت در اصل مبانی اسلامی در یک موضوعی نباشد. یعنی دقیقا نسبت به مرّ اسلام در یک موضوعی توجیه نباشد و یا نظر صریح رهبری را در مورد مسئله ای نداند. مثل موردی که در طرح نظارت بر نمایندگان ایشان فرمودند یا موارد دیگر؛ اگر کسانی وقوف نداشته باشند و براساس استدلالی بیایند و نظر دیگری مطرح کنند تنها برای خودشان حجت دارند. اما زمانی که برایشان روشن شد باید از نظر خود برگردند و حکم برخواسته از مبانی اسلام و نظر صریح رهبری را اجرایی کند.
اما ممکن است بگویید که از همان اول باید دقت بیشتری می شد که این صحیح است؛ اگر فردی غیرعمدی، دقت لازم را نداشت و نظری داد؛ بعد هم متوجه شد که در فقه اسلامی نظر این گونه است یا نظر رهبری چیز دیگری است و از نظرش برگردد؛ کما اینکه عده ای از نمایندگان در بحث وقف دانشگاه آزاد اسلامی همین کار را کردند، به نظر من تعبد و ولایتمداری آنها را می رساند. اما کسانی که از ابتدا موضع روشن و محکمی داشتند و بنا بر اطلاعاتی که داشتند نظر درست را از همان ابتدا دادند، طبیعی است که مصداق «السابقون السابقون. اولئک المقربون» هستند. آن دسته ای هم که بعد از اینکه اصل ماجرا را فهمیدند و نظر رهبری را دریافتند اما کماکان بر همان نگاه قبلی اصرار داشته باشند، از کاروان عقب هستند و ولایتمداری آنها محل تامل است. در اصولگرایی دایره های متعدد داریم و بر اساس همین رفتارها باید دید هر کس در چه شعاعی از این دایره که در مرکزش ولایت قرار دارد، جای می گیرند. تداوم موضع غلط، آنها را از این دایره بیرون می کند؛ یعنی اگر فکر کنند که بنا بر تشخیص خود می توانند هر عملی بکنند با نگاه اسلامی نمی خواند.
امام صادق (ع) فرمودند، که مثل امام به چراغی می ماند که در تاریکی بر بلندایی قرار دارد. یعنی راه را نشان می دهد. انسان که در روشنی، چراغ لازم ندارد در همین ابهام هاست که نیاز به چراغ پیدا می کنیم. اگر در جایی من نوعی، شبهه ای دارم باید ببینم نظر رهبری چیست تا بر اساس آن عمل کنم.
بحث سومی هم که مطرح کردید سیاست کشته سازی است که واقعا یک برنامه طراحی شده بود تا نشان بدهند که در بحث فتنه 88 اولا بحران امنیت در کشور عمیق شده و ثانیا رژیم دارد تظاهرکنندگان را می کشد. این هدف تبلیغاتی دشمن بود.
مثلا اتفاقی رخ داد که از همه زوایا جای ابهام و تردید دارد. فردی کشته شد که اصلا در تظاهرات نبود و از یک کلاسی داشت به منزل می رفت. کسی که اقدام به کشتن او کرد، تک تیراندازی بود که معلوم نیست از کجا این اقدام را انجام داده بود. دوربین هایی که از زوایای مختلف واقعه فیلم گرفتند، معلوم نیست از کجا آمده اند. تنها کسی هم که خود را تنها شاهد ماجرا معرفی می کند به فاصله 24 ساعت می رود به bbc در لندن و از آنجا اظهار نظر می کند. اینها همه نشان می دهد، موردی که در این حوادث به قتل رسید یک قتل مشکوک بود.
یا مثلا ناگهان مطرح شد که فلان دختر مفقود شده است. اینها شایعاتی بود با هدف اینکه بگویند اینها توسط حاکمیت بازداشت و کشته شده اند.
جالب است بدانید که ما آن موقع در دبیرخانه شورای امنیت این مسائل و شایعات را بررسی می کردیم. مسئولین ذیربط گزارش ها و مدارک را می آوردند؛ بعد از بررسی معلوم می شد این دختر خانمی که مثلا می گویند مفقود شده و یا کشته شده در خارج از کشور حضور دارد یا اصلا همچنین کسی وجود خارجی ندارد.
به اعتقاد من در فتنه 88، جمهوری اسلامی ایران، هنر مدیریت بحران خود را نشان داد. شما الان حوادثی را که در سایر کشورها روی می دهد ببیند؛ بلافاصله همه چیز به هم می ریزد اما جمهوری اسلامی بسیار هوشمندانه این فتنه را مدیریت کرد و توانست موفق از آن بیرون برود؛ ضمن اینکه اکثریت افرادی که با نیت های مختلف به سران فتنه رای داده بودند، به دلیل آشکارسازی های که نسبت به حوادث شد، از آنان کنده شدند.
بعد از حوادثی که رخ داد، چهره های شاخص اصولگرایی داریم که روی مرزهای اصولگرایی حرکت کردند و مواضع متناقضی گرفتند. آیا جبهه متحد برای جذب این افراد به دایره اصولگرایی رویکرد خاصی دارد؟
ما باید در نظر داشته باشیم، اگر کسی صرف نظر از جایگاهش یک موضع نادرست می گیرد و بر آن پافشاری می کند، قابل دفاع نیست و در اصولگرایی کم می آورد. اما اگر نحوه تدبیر بعضی افراد را ندانیم، قضیه فرق می کند. مثلا در همین بحث کشته سازی و یا مسائلی که در رابطه با زندان ها و ماجرای کهریزک مطرح می کردند، مجلس تدبیر کرد و تیمی را برای بررسی فرستاد و آنها هم بعد از بررسی ها گزارشاتی تهیه کردند که براساس آن گزارشات مدیریت این بحران سهل تر شد، اینجا ما نمی توانیم به کسانی که برای تسهیل امر مدیریت بحران وارد شدند بگوییم که این افراد توجه نداشتند. چرا که کمیته های بررسی و حقیقت یابی تشکیل شده بود و اتفاقا خیلی چهره های اصولگرای ما هم عضو آن کمیته ها بودند و وظیفه آنها پیگیری مسائل بود.
بنابراین داستان کسانی که در تدبیر و مدیریت بحران به گونه ای عمل کردند که ما بتوانیم با کمترین هزینه مدیریت بحران کنیم، متفاوت است با کسی که سمت و سوی بحران را گرفته یا علیه جمهوری اسلامی موضع گرفته یا همین کشته سازی های ادعایی را القا کرده است. اینها مرزبندی های بعضا خیلی ظریف دارند که باید به آنها توجه کنیم.
براورد شما از برخورد اصلاح طلبان با انتخابات چیست و آیا شرایط برای رقابت درونی فراهم است؟
نکته اول اینکه اصلاح طلبان با چراغ خاموش و مهره های سفید وارد رقابت شده اند. نکته دوم این است که از حدود یکسال پیش این نگرش ناصواب در بخشی از بدنه اصولگرایان القا شده است. البته در مواردی وحدت گریزان علیرغم شعارها و ادعاهایی که مطرح می کنند باورشان آنست که آیینه تمام نمای اصولگرایی هستند و تقریبا تمام اقبال اجتماعی اصولگرایان با گروه، فراکسیون و مجموعه آنهاست و همه دیگران یا اصولگرا نیستند و یا درصد ناچیزی از جامعه هستند و لذا ضرورتی برای همگرایی واقدام مشترک با مجموعه اصولگرایان نمی بینند.
من تصور می کنم ما نه وحدت ساختگی می توانیم ایجاد کنیم، نه افتراق ساختگی. وحدت ضرورتی برای همافزایی است و کسانی به این مجموعه - اصولگرایی - می پیوند که احساس نیاز بکنند. کسانی که به ضرورت وحدت نرسند، نیازش را درک نمی کنند و به آن نمی پیوندند.
وحدت یک تاکتیک سیاسی نیست، یک استراتژی همیشگی برای امروز و فردای اصولگرایان و همه کسانی است که به آرمانهای انقلاب اسلامی پایبند هستند. مبانی وحدت در آموزه های اسلامی ماست. اینکه گفته شود اصلاح طلبان نمی آیند پس خوب است به یک وزن کشی و زورآزمایی و رقابت بین اصولگرایان روی آوریم تلقی درست و واقعی نیست. دوستان ما می توانند ده سال به عقب برگردند و یکی از دلایل شکست اصلاح طلبان را در همین نکته جستجو کنند. خداوند با هیچ قومی عقد اخوت خاص نبسته است و تاریخ همیشه ظرفیت تکرار را دارد. اصلاح طلبان اگر چه مشکل ناکارآمدی گفتمانشان را دارند ولی در انتخابات مجلس نهم شرکت کرده اند.
آقای متکی؛ چرا به عنوان کسی که در صحنه سیاسی کشور فعال است و هم اکنون در جبهه متحد اصولگرایان، مسئولیتی رابر عهده دارد، نامزد انتخابات نشدید؟
من در دو دوره مجلس اول و هفتم حاضر بودم و تازه هم ماموریت هایم تمام شده است. لذا بعد از منفک شدن از بحث وزارت خارجه برای انتخابات وقت گذاشتم. تصور من این است که تغییر در ویترین کاندیداهای اصولگرا و فهرست انتخاباتی تدبیر خوب و درستی است. ما باید برای افراد جدید این فرصت را ایجاد بکنیم تا بتوانند در این میدان نقش آفرین باشند. از طرفی هم یک فعالیت انتخاباتی هم کار ستادی دارد و هم کار در صف. من ترجیح دادم که در حوزه ستاد فعالیت کنم و دوستانمان را در صف به مجلس بفرستیم
پس برای مجلس نهم، اصولگرایان به دنبال چهره های جوانتر هستید؟
بله. با انتخابات مجلس هفتم که به فاصله یک سال و اندی بعد از پیروزی اصولگرایان در انتخابات شورای های دوم برگزار شد؛ اصولگرایان مجددا در مدیریت کشور قرار گرفتند. این دوره حتما می بایست با نقد دوران گذشته و در عین حال بهره گیری از تجارب مثبت گذشته توام شود و تا حدودی چنین شد.
بهمین دلیل رویکرد استفاده از چهره های متفاوت و یا جدید و جوانتر در دستور کار قرار گرفت. البته فقط بحث تغییر چهره ها نبود، بلکه تغییر گفتمان، لحاظ شرایط جدید، سیاست گذاری با در نظر گرفتن نیازها و مطالبات جامعه از محورهایی بود که در مجلس هفتم لحاظ شد و مجلس هفتم تا حدودی متفاوت از مجلس چهارم و پنجم شد.
برای مجلس هشتم یک سازوکار ترکیبی تعریف شد که ما این وضعیت را در مجلس هفتم نداشتیم. مجلس هفتم مجموعه اصولگرایی همه کنار هم بودند و خیلی تعریف ضلع و زاویه از آن نشده بود، اما در مجلس هشتم سه ضلع تشکیل شد و قاعدتا عدم تجانس هایی در آن قابل تصور بود که با کمی مداقه در شرایط کنونی قبل از انتخابات میتوان تبعات آن را مشاهده کرد.
لطفا در مقابل کلمات ذیل، پاسخ های تک کلمه ای بدهید:
شهید احمدی روشن: شهید راه علم و فضیلت
سنگال: کشوری در جنوب غربی ترین حوزه آفریقا
خانم نظری: همسر وزیر خارجه سابق
بندرگز: محل بالندگی آموزش و رشد بنده در دوران طفولیت نوجوانی و بخشی از جوانی. از بنادر قدیمی کشور که نیاز به احیا و بازسازی دارد
مجلس ششم: رای از طریق قانون اساسی ، اقدام علیه قانون اساسی
مجلس هفتم: گام بلند اصولگرایان برای بازگرداندن مدیریت کشور در مسیر درست
مجلس هشتم: مواجه با امتحانات متعدد و علیرغم فراز و نشیب ها نسبتا موفق
هندوستان: دومین کشور پرجمعت دنیا و محل تحصیل بنده
بیکاری: معضلی جدی که شوخی بردار نیست
بهار عربی: ترجمه غربی بیداری اسلامی
بازار سکه و ارز: متاسفانه کاملا مغشوش
پایان پیام/
نظر شما