خبرگزاری شبستان : حضرت خاتم النبیین صلى اللَّه علیه و آله شصت و سه سال در این جهان زندگى فرمود. از این مدت دو سال و چهار ماه با پدرش، و هشت سال با جدش عبد المطلب زندگانى کرد، پس از وفات جدش، ابو طالب کفالت او را بعهده گرفت، حضرت ابو طالب تا آنگاه که حیات داشت از آن جناب حمایت میکرد، و او را تکریم و تعظیم مینمود، و از کید دشمنان و مکر مشرکین او را نگهدارى میفرمود.مادر حضرت رسول «آمنه» بود بود و هنگامى که از مدینه بطرف مکه مراجعت میکرد در «ابواء» وفات نمود، و پیغمبر در این موقع شش سال از سن شریفش میگذشت.حضرت رسول هنگامى که بیست و پنج سال از عمر شریفش میگذشت با خدیجه ازدواج نمود، و در سن چهل و سه سالگى عمویش ابو طالب از دنیا رفت، و خدیجه نیز بعد از سه روز از وفات ابو طالب از دنیا رفت، و پیغمبر این سال را «عام الحزن» نامیدند.حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: قریش همواره از من میترسیدند تا آنگاه که ابو طالب از دنیا رفت.
پیغمبر تا سیزدهمین سال بعثت در مکه اقامت داشت و پس از این به مدینه مهاجرت فرمود، سه روز یا شش روز در غار «ثور» مخفى بود، و روز دوشنبه یازدهم ربیع الأول به مدینه منوره وارد شد و در این جا ده سال زندگى کرد و در روز دوشنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم از هجرت دار فانى را وداع فرمود. (زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، متن، ص: 8 )
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
از مهمترین حوادث حیات نبی اکرم تشکیل حکومت اسلامی در یثرب بود . خوب است با اشاره به حکومت اسلامی که از اهداف انبیاء الهی است ، بهره ای از ثمرات حیات پر برکت نبی اکرم داشته باشیم و به طور خاص مسئولین و اشخاصی که در این نظام حکومتی از مقام و سمتی برخوردارند، حیات نبی اکرم را الگوی خود قرار دهند .همانگونه که صرف تفاوت واژه ها موجب تمایز حقیقی نمیشود، صرف ادعای اسلامی بودن نیز موجب تحول محتوائی نمی شود مگر انکه الگوهای این نظام در دو بعد نظر و عمل نمودار شود .
یکى از بزرگترین تفاوتها که میان رژیم اسلام و رژیم دموکراسى هست این است که در حکومتهاى دموکراسى از آنجا که اساس کار بهرهگیرى مادى است، قهرا روح استخدام غیر، و بهرهکشى از دیگران لازمه ان بشمار می اید . و این همان استکبار بشرى است که همه چیز را تحت اراده انسان حاکم و عمل او قرار مىدهد. اگر در واژه خود را گرفتار نکنیم و به محتوای نظامهای مدعی دموکراسی بپردازیم ، بهره گیری و بهره کشی و سوء استفاده در آن قابل مشاهده است .
فراعنه مصر و قیصرهاى امپراطورى روم، و کسراهاى امپراطورى فارس، اگر ظلم مىکردند، اگر زور مىگفتند، اگر با سرنوشت مردم بازى نموده به دلخواه خود در آن عمل مىکردند، تنها در رعیت خود مىکردند و احیانا اگر مورد سؤال قرار مىگرفتند،- البته اگر- در پاسخ عذر مىآوردند که این ظلم و زورها لازمه سلطنت کردن و تنظیم امور مملکت است، اگر به یکى ظلم مىشود براى این است که مصلحت عموم تامین شود و اگر جز این باشد سیاست دولت در مملکت حاکم نمىگردد و شخص امپراطور معتقد بود که نبوغ و سیاست و سرورى که او دارد، این حق را به او داده و احیانا هم بجاى این عذرها با شمشیر خود استدلال مىکرد،امروز هم اگر در روابطى که بین ابرقدرتها و ملتهاى ضعیف برقرار است دقت کنیم، مىبینیم که تاریخ و حوادث آن درست براى عصر ما تکرار شده و باز هم تکرار مىشود، چیزى که هست شکل سابقش عوض شده، چون گفتیم که در سابق ظلم و زورها بر تک تک افراد اعمال مىشد. ولى امروز به حق اجتماعها اعمال مىشود ....( ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص: 195)
یکى دیگر از تفاوتها که بین رژیمهاى به اصطلاح دموکراسى و بین رژیم حکومت اسلامى هست این است که تا آنجا که تاریخ نشان داده و خود ما به چشم مىبینیم، هیچ یک از این رژیمهاى غیر اسلامى خالى از اختلاف فاحش طبقاتى نیست، جامعه این رژیمها را، دو طبقه تشکیل مىدهد، یکى طبقه مرفه و ثروتمند و صاحب جاه و مقام، و طبقه دیگر فقیر و بینوا . اما در رژیم حکومتى و اجتماعى اسلام افراد اجتماع همه نظیر هم مىباشند، چنین نیست که بعضى بر بعضى دیگر برترى داشته باشند، و یا بخواهند برترى و تفاخر نمایند، تنها تفاوتى که بین مسلمین هست تنها و تنها تقوا است که زمام آن به دست خداى تعالى است نه به دست مردم، و این خداى تعالى است که مىفرماید:" یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ" « هان اى مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم، و تیرههاى مختلف و قبیلههاى گوناگون کردیم، تا یکدیگر را بشناسید، و بدانید که گرامىترین شما نزد خدا تنها با تقواترین شما است:" سوره حجرات آیه: 13".».و با این حساب در رژیم اجتماعى اسلام بین حاکم و محکوم، امیر و مامور، رئیس و مرءوس، حر و برده، مرد و زن، غنى و فقیر، صغیر و کبیر و ...، هیچ فرقى نیست، یعنى از نظر جریان قانون دینى، در حقشان برابرند و همچنین از جهت نبود تفاضل و فاصله طبقاتى در شؤون اجتماعى در یک سطح و در یک افقند، دلیلش هم سیره نبى اکرم (ص) است.
تفاوت دیگر اینکه قوه مجریه در اسلام طایفهاى خاص و ممتاز در جامعه نیست، بلکه تمامى افراد جامعه مسئول اجراى قانونند، بر همه واجب است که دیگران را به خیر دعوت و به معروف امر و از منکر نهى کنند، به خلاف رژیمهاى دیگر که به افراد جامعه چنین حقى را نمىدهد.
تمام آنچه گفته شد در باره رژیم اجتماعى اسلام در زمان حیات رسول خدا (ص) بود، و اما بعد از رحلت آن جناب مساله، مورد اختلاف واقع شد، یعنى اهل تسنن گفتند: انتخاب خلیفه، رسول خدا (ص) و زمامدار و ولى مسلمین با خود مسلمین است، ولى شیعه یعنى پیروان على بن ابى طالب صلوات اللَّه علیه گفتند: خلیفه رسول خدا (ص) از ناحیه خدا و شخص رسول اللَّه (ص) تعیین شده و بر نام یک یک خلفا تنصیص شده است و عدد آنان دوازده امام است که اسامیشان و دلیل امامتشان بطور مفصل در کتب کلام آمده است.
لیکن بهر حال امر حکومت اسلامى بعد از رسول خدا (ص) و بعد از غیبت آخرین جانشین آن جناب صلوات اللَّه علیه یعنى در مثل همین عصر حاضر، بدون هیچ اختلافى به دست مسلمین است، اما با در نظر گرفتن معیارهایى که قرآن کریم بیان نموده و آن این است که: اولا: مسلمین باید حاکمى براى خود تعیین کنند. و ثانیا: آن حاکم باید کسى باشد که بتواند طبق سیره رسول اللَّه (ص) حکومت نماید و سیره آن جناب سیره رهبرى و امامت بود نه سیره سلطنت و امپراطورى.و ثالثا: باید احکام الهى را بدون هیچ کم و زیاد حفظ نماید.و رابعا: در مواردى که حکمى از احکام الهى نیست (از قبیل حوادثى که در زمانهاى مختلف یا مکانهاى مختلف پیش مىآید با مشورت) عقلاى قوم تصمیم بگیرند که بیانش گذشت، دلیل بر همه اینها آیات راجع به ولایت رسول خدا (ص) است، به اضافه آیه شریفه زیر که مىفرماید:" لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ" « به تحقیق شما مجاز شدید که در سنت و سیره رسول اللَّه (ص) پیروى و اسوة داشته باشید، اما بطور شایسته،" احزاب آیه: 21".». ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص: 196
روح الله دارائی
پایان پیام/
نظر شما