خداحافظ!! ای پدر سخاوت// ای امید دستهای خالی

ابوهریره را هنگام وفات حسن‏ (ع) بر در مسجد مشاهده کردم که می‏گریست و با صدای بلند می‏گفت: ای مردم! امروز محبوب رسول خدا از دنیا رحلت کرد.

خبرگزاری شبستان؛ خداحافظ، سیدجوانان بهشت!خداحافظ ای پدر سخاوت، تو امید دست‏های خالی بودی؛ امید پدرانی که می‏دانستند تا تو هستی، طعم گس شرمندگی را نخواهند چشید. سید کریمان! خوان کرمت، همیشه مهیای پذیرایی بود؛ حتی برای جعده، دختر ناخلف اشعث بن قیس؛ شیطانی که آتش خدا را به بهای صد هزار درهم، از بازار معاویه خرید. من بقیعم! من تشتم؛ همان تشتی که در تقدیرم آمده بود در روز 28 صفر سال 50، میزبان جگر پاره پاره سخاوت‏مندترین خلق خدا باشم؛ تشتی که عرق پاک جبین و زردی روی امام مجتبی(ع) را شاهد بود و شنید زمزمه «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» اش را... و من بقیعم! قطعه زمینی از بهشت که ملائک، سینه‏ام را می‏شکافتند برای به خاک‏سپاری کریمی که هرگز دست سائلی را رد نکرد؛ مگر آنکه به درهمی یا لقمه نانی میهمانش کرده باشد. من میزبان کسی هستم که بخشش و کرامت وامدار اویند. در متن نفس‏هایم، شعر غربت تو بغض می‏شود و رفتنت گریبانم را می‏فشارد. تنهایی تو را می‏توان با همه کوه‏ها، درخت‏ها، بادها و دریاها گریست. نوشتن با کلمات خیس از تنهایی تو سخت است؛ تو را باید چگونه نوشت؟! 

به مناسبت سالروز شهادت سبط اکبر خاتم المرسلین(ص) مقام و شخصیت این بزرگ اسوه عصمت و عترت را در منابع اهل سنت بررسی می کنیم . در این نوشتار، جایگاه والای دینی و علمی امام حسن(ع) در منابع اهل سنت مورد بررسی قرار گرفته است.

ولادت امام حسن(ع) در روایات اهل سنت 
محبّ الدین طبری به سند خود از اسماء دختر عمیس نقل کرده است که گفت: هنگامی که فاطمه (‏س) فرزندش حسن را به دنیا آورد پیامبر(ص)بر او وارد شد و فرمود: ای اسماء! فرزندم را نزد من آر. من او را در پارچه‏ای زرد پیچیده و به حضرت دادم. حضرت آن پارچه را از او جدا کرد و فرمود: آیا به شما سفارش نکردم که مولودی را در پارچه زرد نپیچید؟! اسماء می‏گوید: فرزند را در پارچه‏ای سفید پیچیدم. حضرت او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن‏گاه به علی‏ (ع) فرمود: او را چه نام گذاردی؟ حضرت عرض کرد: من هرگز بر نام گذاری از شما سبقت نمی‏گیرم. پیامبر (ص)فرمود: من نیز از پروردگارم در این امر سبقت نمی‏گیرم. جبرئیل در این هنگام نازل شد و فرمود: ای محمّد! پروردگارت تو را سلام می‏رساند و می‏گوید: علی نزد تو به منزله هارون نزد موسی است، ولیکن پیامبری بعد از تو نیست. فرزندت را به اسم فرزند هارون نامگذاری کن. پیامبر(ص) فرمود: ای جبرئیل! اسم فرزند هارون چه بوده است؟ جبرئیل عرض کرد: شبّر. حضرت فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل عرض کرد: نام او را حسن بگذار. لذا حضرت او را حسن نامید». [1] 
رسول خدا فرمود:برای دیدن بهشتیان به حسن (ع) بنگر!
ترمذی به سند خود از ابن عباس نقل کرده است: «کان رسول اللَّه‏ (ص) حامل الحسن بن علیّ علی عانقه فقال رجل: نعم المرکب رکبت یا غلام، فقال النبی: ونعم الراکب هو»؛ «روزی رسول خدا (ص) حسن بن علی را بر دوش خود سوار کرده بود. شخصی عرض کرد: ای غلام! خوب مرکبی را سوار شده‏ای. پیامبر (ص)مود: او نیز خوب راکبی است.» [2] .
ابن کثیر به سند خود از جابر بن عبداللَّه نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود: «من سرّه ان ینظر الی سیّد شباب اهل الجنّة فلینظر الی الحسن بن علی»؛ [3] «هر کس دوست دارد تا به آقای جوانان اهل بهشت نظر کند، باید به حسن بن علی نظر نماید.»
متقی هندی به سند خود از عایشه نقل کرده که گفت: «پیامبر (ص)همیشه حسن‏ (ع) را می‏گرفت و او را به خود می‏چسبانید، آن‏گاه می‏فرمود: «اللّهم انّ هذا ابنی و أنا أحبّه و احبّ من یحبّه»؛ [4] «بار خدایا! همانا این فرزند من است و او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست دار و نیز هر کس که او را دوست می‏دارد دوست بدار.»
مسلم در صحیح خود از ابوهریره نقل کرده که رسول خدا (ص) درباره حسن‏ (ع) فرمود: «اللّهم انّی احبّه فاحبّه و أحبب من یحبّه»؛ [5] «بار خدایا! همانا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار، و هر کس که او را دوست دارد، دوست بدار.»
 از پیامبر (ص) در حدیثی روایت شده که فرمود: «لو کان العقل رجلاً لکان الحسن»؛ [6] «اگر قرار بود عقل در شخصی مجسّم گردد آن شخص حسن بن علی بود.»
براء بن عازب از رسول خدا (ص)نقل کرده که درباه امام حسن‏ (ع)فرمود: «هذا منّی و أنا منه و هو یحرم علیه ما یحرم علیّ»؛ [7] «این از من و من از اویم و آنچه بر من حرام است بر او نیز حرام می‏باشد.»
ابوهریره بر در مسجد می گریست... 
انس بن مالک می‏گوید: «حسن بن علی شبیه‏ترین مردم از حیث صورت به رسول خدا (ص) بود». [8] .
ابوهریره می‏گوید: «... کسی نزد من محبوب‏تر از حسن بن علی نبود بعد از آن‏که رسول خدا (ص) در حقّ او فرمود: «اللّهم انّی احبّه فاحبّه و احبّ من یحبّه»؛ [9] «خدایا! من او را دوست دارم پس تو نیز او را و هرکس که او را دوست دارد دوست بدار.»
 مساور مولا بنی سعد بن بکر می‏گوید: «رأیت اباهریرة قائماً علی المسجد یوم مات الحسن‏ (ع) یبکی وینادی بأعلی صوته: یا ایّها الناس! مات الیوم حِبّ رسول اللَّه»؛ [10] «ابوهریره را هنگام وفات حسن‏ (ع) بر در مسجد مشاهده کردم که می‏گریست و با صدای بلند می‏گفت: ای مردم! امروز محبوب رسول خدا از دنیا رحلت نمود».
ابن عباس می‏گوید: «ما ندمت علی شی‏ء فاتنی من شبابی الّا انّی لم احجّ ماشیاً. ولقد حجّ الحسن بن علی (ع) خمساً وعشرین حجة ماشیاً، وانّ النجائب لتقاد معه، ولقد قاسم اللَّه ماله ثلاث مرّات حتی انّه یعطی الخفّ ویمسک النعل»؛ [11] «من بر هیچ چیز که در جوانی از من فوت شده پشیمان نشدم جز آن‏که در آن ایّام پیاده حج به جای نیاوردم. حسن بن علی 25 بار پیاده حج به جای آورد در حالی که اسبان نجیب او را همراهی می‏کردند. اموالش را با خداوند سه مرتبه تقسیم کرد تا این‏که کفش را می‏داد و نعل برای خود نگاه می‏داشت».
جویریه می‏گوید: «لمّا مات الحسن‏ (ع) بکی مروان فی جنازته فقال الحسین‏ (ع) : أتبکیه وقد تجرعه ما تجرعه؟ فقال: إنّی کنت افعل ذلک إلی أحلم من هذا. واشار بیده إلی الجبل»؛ [12] «هنگامی که حسن‏ (ع) از دنیا رحلت نمود مروان بر جنازه او گریست. حسین‏ (ع) به او فرمود: آیا بر او می‏گریی در حالی که چه غصه‏هایی را به او خوراندی؟ او گفت: من این کارها را با کسی می‏کردم که از این بردبارتر بود. در آن هنگام با دستش به کوه اشاره کرد.»
حاکم به سندش از سعید بن ابی سعید مقبری نقل می‏کند: «ما با ابوهریره بودیم، حسن بن علی بن ابی طالب بر ما وارد شد و سلام کرد. ما جواب سلام او را دادیم ولی ابوهریره از آمدن حضرت اطلاع پیدا نکرد. ما گفتیم: ای ابوهریره! این حسن بن علی است که بر ما سلام نمود. ابوهریره خدمت او رسیده و عرض کرد: و علیک السلام یا سیدی. آن‏گاه گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که می‏فرمود: او سیّد و آقا است. [13] .
و نیز به سندش درباره ابوهریره نقل کرده که راوی گفت: ابوهریره را ملاقات کردم در حالی که به حسن‏ (ع) می‏گفت: رسول خدا (ص) شکم تو را بوسید، آن موضعی را که حضرت بوسید بالا بزن تا من نیز ببوسم. او می‏گوید: حسن‏ (ع) آن موضع را بالا زد و ابوهریره آن موضع را بوسید. [14] .
حاکم بعد از نقل این حدیث می‏گوید: «این حدیث صحیح و دارای شرط شیخین است». و ذهبی نیز آن را قبول کرده است.[15] .
هیثمی نیز رجال این حدیث را صحیح دانسته، به جز عمیر بن اسحاق که او ثقه است. [16] .
احمد بن حنبل نیز آن را با سند صحیح نقل کرده است. [17] .
امام مجتبی (ع) از دیدگاه علمای اهل سنت
 ابن حجر هیتمی می‏نویسد: «کان الحسن (رضی الله عنه) سیّداً کریماً حلیماً زاهداً ذا سکینة ووقار وحشمة، جواداً ممدوحاً»؛ «حسن (رضی الله عنه) آقایی کریم، بردبار، زاهد، دارای سکینه و وقار و حشمت، اهل جود و مورد مدح و ستایش بود». [18] .
 ذهبی می‏نویسد: «الحسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، الامام السید، ریحانة رسول اللَّه (‏صلی الله علیه وآله وسلم) وسبطه، وسیّد شباب اهل الجنّة، ابو محمّد القرشی الهاشمی المدنی الشهید. وقد کان هذا الامام سیّداً، وسیماً، جمیلاً، عاقلاً، رزیناً، جواداً، ممدحاً، خیّراً، دیّناً، ورعاً، محتشماً، کبیرالشأن»؛ «حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، امام سیّد، دسته گل رسول خدا (ص) و سبط او، و بزرگ جوانان بهشت، ابومحمّد، قرشی، هاشمی، مدنی، شهید. این امام، بزرگواری بود تنومند، اهل خیر، بسیار دیندار، باورع، دارای حشمت و جاه، و شأنی بزرگ». [19] .
 ابن عبدالبرّ می‏گوید: «وکان ورعاً فاضلاً»؛ «او مردی باورع و فاضل بود». [20] .
ابن صبّاغ مالکی می‏نویسد: «إنّه کان یجلس فی مسجد رسول اللَّه (‏ص) ویجتمع الناس حوله فیتکلّم بما یشفی غلیل السّائلین ویقطع حجج المجادلین»؛ [21] «او در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می‏نشست و مردم به دور او جمع می‏شدند، چنان سخن می‏گفت که عطش سؤال کننده را سیراب کرده، و حجت‏های مجادله‏کنندگان راقطع می‏نمود».
شبلنجی می‏گوید: «حسن در مسجد رسول خدا (ص) می‏نشست و مردم به دور او گرد می‏آمدند. مردی آمد و شخصی را مشاهده کرد که از رسول خدا (ص)حدیث می‏گوید و مردم به دور او جمعند. به سوی او آمد و گفت: مرا خبر بده از شاهد و مشهود... او فرمود: شاهد، رسول خدا (ص) و مشهود، روز قیامت است. آیا گفتار خداوند - عزّوجلّ - را شنیده‏ای که می‏فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً»؛ [22] «ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت‏دهنده و انذارکننده.» و خداوند متعال فرمود: «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ»؛ [23] «همان روزی است که مردم در آن جمع می‏شوند، و روزی که همه آن را مشاهده می‏کنند.» مرد از مردم سؤال کرد که این مرد کیست؟ به او گفتند: او حسن بن علی بن ابی طالب است». [24] .
دکتر محمّد عبده یمانی می‏نویسد: «... حسن و برادرش در دامان پیامبر (ص) تربیت شده و بزرگ شدند. لذا اخلاق آن دو بر اخلاق خیر و اخلاق نبوت پایه گذاری شد تا آن‏که بر آن بالا آمدند. در وجود او اوصاف جدّش و نشانه‏های حیات معنوی رسول خدا (ص) و اخلاق عظیم و علم واسع او است. او با حشمت و جاه و وقار بزرگ شد. مردم او را دوست داشتند. زبانش عفیف بود. هرگز فحشی از او شنیده نشد. فصیح، بلیغ، و زبانی روان داشت. بلاغت و فصاحت را از جدّش رسول خدا (ص) و از پدر و مادرش به ارث برده بود...». [25] .
کریم اهل بیت و کرامت
ابن صبّاغ مالکی در این باره می‏نویسد: «الکرم والجود عزیزة مغروسة فیه»؛ «کرم و جود غریزه‏ای بود که در آن حضرت کاشته شده بود». [26] .
ابن عساکر به سندش از عامر نقل کرده که گفت: «انّ الحسن بن علی قاسم اللَّه تعالی ماله مرّتین حتی تصدّق بفرد نعله»؛ [27] «حسن بن علی اموالش را دو بار با خدا تقسیم کرد، حتّی این‏که به یک عدد از نعلینش صدقه داد».
کرامت و حلم مام حسن(ع)
ابن خلکان از ابن عایشه نقل کرده که مردی از اهل شام می‏گوید: من وارد مدینه شدم . مردی را دیدم که بر استر خود سوار است، و همانند او در زیبایی صورت و لباس و چهارپا ندیدم. قلبم به او متمایل شد. سؤال کردم که او کیست؟ گفتند: این شخص حسن بن علی بن ابی طالب است. دلم تبدیل به بغض و حسد نسبت به علی‏ (ع) شد که چگونه فرزندی مثل این آقا دارد. نزد او رفتم و به او گفتم: آیا تو فرزند علی بن ابی طالب هستی؟ حضرت فرمود: آری، من فرزند اویم. گفتم: به جهت فلان کاری که تو و پدرت کرده‏ اید شما دو نفر را سبّ می‏کنم. سخنانم که تمام شد، حضرت فرمود: گمان می‏کنم که تو غریبی؟ گفتم: آری. حضرت فرمود: نزد ما بیا، اگر به منزلی احتیاج داری تو را در آن ‏جا ساکن می‏کنیم، یا به مالی نیازمندی به تو عطا می‏نماییم، یا حاجتی داری تو را کمک خواهیم کرد. او می‏گوید: من از نزد او رفتم در حالی که کسی محبوب‏تر از او نزد من نبود. و هر گاه طریقه مقابله او را با خودم یاد می‏کنم و آنچه که من با او انجام دادم، او را سپاس گفته و خودم را سرزنش می‏ کنم. [28] .
امامت امام حسن(ع) در منابع اهل سنت
 ابن ابی الحدید نقل می‏کند: «هنگامی که علی‏ (ع) از دنیا رحلت کرد، عبداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب نزد مردم آمد و خطاب به آنان فرمود: همانا امیرالمؤمنین‏ (ع) از دنیا رفته و جانشینی از خود به جای گذارده است. اگر دعوت او را اجابت می‏کنید نزد شما آید و اگر کراهت دارید، هیچ کس بر دیگری اجباری ندارد. مردم گریستند و گفتند: بلکه نزد ما بیاید. حسن‏ (علیه السلام) وارد شد و برای آن‏ها خطبه‏ای ایراد کرده و فرمود: «ایّها الناس! اتّقوا اللَّه فانّا امراءکم و انّا اهل البیت الذین قال اللَّه فینا: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فبایعه الناس...»؛ [29] «ای مردم! از خدا بترسید، همانا ما امیران شماییم. و ما اهل بیتی هستیم که خداوند در حقّ ما فرمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». پس مردم با حضرت بیعت کردند...».
ابن عباس بعد از شهادت امیرالمؤمنین (‏ع) خطاب به مردم فرمود: «هذا ابن بنت نبیّکم ووصّی امامکم فبایعوه»؛ «این، فرزند دختر پیامبر شما، و وصیّ امام شما است، پس با او بیعت کنید». [30] .
ابوالفرج و دیگران نقل کرده‏اند: هنگامی که خبر شهادت امیرالمؤمنین‏ (ع) و بیعت مردم با امام حسن‏ (ع) به ابوالأسود رسید، بلند شد و در ضمن خطبه‏ای فرمود: «وقد اوصی بالإمامة بعده إلی ابن رسول اللَّه...»؛(31)«... به طور حتم او برای بعد از خود بر فرزند رسول خدا و فرزندش وصیت نمود...».
 مسعودی نقل می‏کند که همانا امیرالمؤمنین‏ (ع) فرمود: «وانّی اوصی الی الحسن و الحسین فاسمعوا لهما و اطیعوا امرهما»؛ [32] «و همانا من به حسن و حسین وصیت می‏کنم، پس گوش به سخنان این دو داده و از آن دو اطاعت نمایید.»
شهادت امام مجتبی(ع) در منابع اهل سنت‏
ابن عساکر به سندش از یعقوب و او از امّ‏موسی نقل کرده که گفت: جعده دختر اشعث بن قیس به حسن‏ (ع) سم داد.... [33] .
2- ابن کثیر می‏گوید: «هنگامی که مرگ او فرا رسید طبیبی که به نزد او رفت و آمد می‏کرد، گفت: سمّ اندرونش را پاره پاره کرده است». [34] .
او همچنین می‏گوید: «کان معاویة قد تلطّف لبعض خدمه ان یسقیه سمّاً»؛ «معاویه با حیله‏هایی که انجام داد، برخی از خادمانش را تحریک کرد تا به حسن (‏علیه السلام) سم دادند». [35] .
ابن عساکر به سندش از محمّد بن سلام جمحی نقل کرده که گفت: «کانت جعدة بنت الأشعث بن قیس تحت الحسن بن علیّ، فدسّ إلیها یزید: أن سمّی حسناً انّی مزوّجک ففعلت، فلمّا مات الحسن بعثت إلیه جعدة تسأل یزید الوفاء بما وعدها، فقال: أنا واللَّه لم نرضک للحسن فنرضک لأنفسنا؟»؛ [36] «جعده دختر اشعث بن قیس همسر حسن بن علی بود. یزید او را تحریک کرده، گفت: اگر حسن‏ (ع) را سم دهی من تو را به ازدواج خودم در خواهم آورد. او چنین کرد. و بعد از وفات حسن‏ (ع) جعده کسی رابه نزد یزید فرستاد که به وعده‏اش وفا کند. یزید گفت: به خدا سوگند! من راضی نبودم که همسر حسن باشی چگونه راضی شوم که همسر ما باشی؟!»
او همچنین به سندش از ابی حازم نقل کرده که گفت: هنگامی که زمان رحلت حسن ‏(ع) رسید، به برادرش حسین‏ (ع) فرمود: «ادفنونی عند ابی یعنی النبیّ‏ (ص) الّا أن تخافوا الدماء، فان خفتم الدماء فلا تهریقوا فیّ دماً، ادفنونی عند مقابر المسلمین»؛(37) «مرا در کنار قبر پدرم؛ یعنی پیامبر(ص) دفن کنید مگر آن‏که از خونریزی بترسید، در این صورت مواظب باشید که به خاطر من خونی بر زمین ریخته نشود، و لذا مرا کنار مقابر مسلمانان دفن کنید.»
او همچنین به سندش از جابر بن عبداللَّه نقل کرده که گفت: ما هنگامی که حسن بن علی از دنیا رحلت نمود، شاهد بودیم، نزدیک بود که فتنه‏ای بین حسین بن علی و مروان بن حکم واقع شود. حسن (‏ع) به برادرش وصیت کرده بود تا در کنار رسول خدا (ص) دفن شود، و اگر در این امر خوف جنگ بود باید در بقیع دفن گردد. مروان از این کار جلوگیری کرد. و هدف او از این کار این بود که رضایت معاویه را نسبت به خود جلب کند؛ زیرا از طرف معاویه عزل شده بود. مروان تا زنده بود دشمن بنی هاشم به حساب می‏آمد. [38] .
ابن ابی الحدید از جویریه فرزند اسماء نقل می‏کند: چون حسن‏ (ع)از دنیا رحلت نمود و جنازه او را برای دفن حرکت دادند، مروان آمد و به زیر تابوت حضرت رفته و آن را تشییع نمود. حسین‏ (ع) به او فرمود: آیا امروز تابوت او را حمل می‏کنی در حالی که دیروز خون به جگر او می‏کردی؟ مروان گفت: من این کارها را با کسی می‏کردم که حلمش هم وزن کوه‏ها بود». [39] .

 

پی نوشت ها:

[1]ذخائر العقبی، ص120
[2] سنن ترمذی، ج 5، ص327؛مستدرک حاکم، ج3، ص170
[3] البدایه و النهابه ج 8،ص 35
[4] کنزالعمال، ج13، ص 652.
[5] صحیح مسلم، ج7، ص 129؛ صحیح ترمذی، ج5، ص661.
[6] فرائذ السمطین،ج 2، ص 68
[7] کنزالعمال، ج7، ص 107؛ ذخائر العقبی، ص123
[8] تاریخ دمشق، ترجمه امام الحسن، ص5
[9] مسند احمد، ج2،ص231؛ مستدرک حاکم،ج3،ص 169
[10] مستدرک حاکم، ج3، ص174؛ حلیة الاولیاء، ج2، ص35
[11] سنن بیهقی، ج4، ص331؛ البدایة و النهایة، ج8، ص37
[12] البدایة و النهایة، ج8، ص 38؛ تاریخ الخلفاء، ص191؛ تهذیب التهذیب، ج2، ص289؛ الصواعق المحرقة، ص138.
[13]مستدرک حاکم، ج3، ص169
[14]همان، ص168
[15]همان
[16]صحیح الزوائد، ج9، ص177
[17]مسند احمد، ج9، ص232
[18]صواعق المحرقة،ص82
[19]سیر اعلام النبلاء، ج3،ص 254
[20]الاستیعاب در حاشیه الاصابة، ج1، ص369
[21]الفصول المهمه، ص155
[22]سوره احزاب، آیه 45
[23]سوره هود، آیه 103
[24]نور الابصار، ص 140
[25]علموا اولادکم محبة آل بیت النبی صلی الله علیه و آله، ص124
[26]الفصول المهمه، ص157
[27] تاریخ دمشق، ترجمه امام حسن ،ص143
[28]وفیات الاعیان ،ابن خلکان، ج2،ص68
[29) شرح ابن ابی الحدید، ج4، ص8؛ الغانی، ج6، ص121
[30]همان، ج16، ص30؛الفصول المهمة، ص46
(31) الأغانی، ج6، ص121
[32) اثبات الوصیة، ص 152
(33) ترجمه امام حسن علیه السلام از تاریخ ابن عساکر، ص210،رقم340
(34) البدایةو النهایة،ج8، ص43
(35) تاریخ ابن عساکر، ترجمه امام حسن علیه السلام ، ص211
[36] همان، ص 217
(36) همان،ص 216
[37]شرح ابن ابی الحدید، ج4، ص18
[38]مرجعیت دینی اهل بیت،علی اصغر رضوانی ص25.

 پایان پیام/

کد خبر 100921

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha