امام حسن مجتبی (ع) و صلح حکمت آمیز

معاویه برای پیروزی به هر کاری تن می داد و اسلام و مقدسات اسلامی برایش مطرح نبود . فقط آن چه مورد نظر او بود، حفظ حکومت و ریاست بر مردم بود . و برای رسیدن به آن،حتی از پناه بردن به امپراطوری روم کوتاهی نمیکرد.

 
خبرگزاری شبستان:ابو محمد حسن،ملقب به مجتبی،نخستین فرزند امام علی (ع) و فاطمه (س) است. از دیگر القاب وی سید ،رضا،سبط، تقی، ولی وزکی است . نام حسن ( کوه ریگی بلند ) را پیامبر (ص) برای او برگزید . و گویند این نام و نام حسین پیش ازآن در میان اعراب سابقه نداشت.

درباره علاقه پیامبر(ص) به حسن و حسین (ع)روایات بسیاری وجود دارد؛ چنان که گویند آنها را پاره تن خود و گل خوشبوی خویش می خواند . دوره کودکی امام (ع) در مدینه با سرپرستی پدر و مادر و جدش پیامبر(ص) سپری شد . هشت ساله بود که پیامبر (ص) درگذشت و اندکی پس از آن نیز فاطمه (س) از دنیا رفت . او در سال های بعد در کنار علی بن ابیطالب (ع) بود و در جنگ های جمل وصفین او را یاری داد.

چون امام علی (ع) به دست عبدالرحمان بن ملجم به شهادت رسید (40 ق)، حسن (ع) به دست خود قاتل پدرش را قصاص کرد. دو روز پس از شهادت امام علی (ع) مردم کوفه با او به خلافت بیعت کردند، اما دوره خلافت امام (ع) بیش از شش ماه نپایید.

به روایت طبری ،نخستین کسی که با او بیعت کردقیس بن سعد بن عباده انصاری و به گفته مداینی،نخستین کسی که مردم را به بیعت با امام حسن (ع) فراخواند عبدالله بن عباس بود، بیعت کنندگان خواهان جنگ با معاویه (60 ق) بودند، اما امام حسن (ع) که به موافقت جدی و وفاداری مردم کوفه امیدی نداشت ، خواهان جنگ نبود؛ چنان که هنگام بیعت با اهل کوفه شرط کرد که به فرمان او باشند و با آن که صلح کند آنها نیز صلح کنند و با آن که بجنگد آنها نیز بجنگند.

ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین درباره نبرد با معاویه و صلح امام (ع)به تفصیل سخن گفته است .وی می گوید پس از بیعت کردن مردم با حسن (ع) ، میان امام (ع) و معاویه نامه هایی رد و بدل شد و سر انجام دو ظرف تصمیم به جنگ گرفتند . معاویه با 60 هزار سپاهی تا پل منبج پیش رفت و چون این خبر به امام حسن (ع) رسید ، وی نیز حجربن عدی را مأ مور کردکه مردان جنگی را آماده حرکت کند و جارچی آن حضرت نیز مردم را به مسجد فرا خواند .

چون مردم در مسجد گرد آمدند، امام(ع) بر منبر رفت و خبر لشگر کشی معاویه را به آنها داد و از ایشان خواست تا در پیکار با معاویه او را یاری دهند، امامردم خاموش شده و هیچ یک پاسخ ندادند .عدی بن حاتم چون اوضاع را چنین دید برخاست و به هواداری از امام (ع) حاضران را به سبب سستی در بیعتی که با امام کردند، نکوهید.

پس از او،قیس بن سعد بن عباده و معقل بن قیس ریاحی و زیاد بن صعصعه نیز از جا برخاسته و آمادگی حویش را برای جنگ اعلام کردند . مردم برای جنگ آماده شدند و امام(ع) سپاهی از 12 هزار مرد جنگی را به سر کردگی پسر عموی پدرش عبدالله بن عباس از پیش فرستاد و خود نیز با حدود 30 هزار تن حرکت کرد تا به جایی به نام ساباط (مداین) رسید ، اما در همین جا خطبه ای صلح آمیز ایراد کرد و به این ترتیب دست از جنگ کشید .

پس از این خطبه در سپاه امام(ع) تفرقه افتاد و مخالفت ها بالا کرفت و کار به آن جا کشید که گروهی خروج کرده، حرمت امام(ع) را نگه نداشتند و زبان به تحقیر و سرزنش او گشودند. حتی مردی از قبیله بنی اسد با نام جراح بن سنان که در سپاه امام (ع) بود با تیغ پای آن حضرت را زخمی کرد. در سپاه امام حسن (ع) شمار کسانی که معاویه به وعده مال و منصب فریفته بود ، کم نبود.

گروهی نیز که از دوستان وفادار آن حضرت بودند،پس از خطبه صلح او را ملامت کردند و تنها گذاشتند . گروهی دیگر نیز در سپاه او بودند که از آغاز راهی در جهاد نبودند. به این ترتیب، امام(ع) چون پراکندگی کار خویش را دید و از سوی دیگر برای جلوگیری از کشتار مسلمانان ازنبرد منصرف شد و بنا به شروطی به معاویه پیشنهاد صلح داد.معا ویه نیز کسانی را برای بستن صلح نامه و دادن تعهد برای انجام آن شروط نزد امام(ع) فرستاد . امام (ع) معاویه را متعهد کرد که به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سه خلفای شایسته عمل کند،پس از خود جانشینی بر نگزیند، در نهان و آشکار از اهل بیت به نیکی یاد کدد، خود را امیرالمومنین نخواند و ولایت مسلمانان با امام باشد، مردم، به ویژه اصحاب وشیعیان علی (ع) ، از جان و مال و ناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند و آزار نبینند ، آن چه در دست اصحاب علی (ع) بود در دست ایشان باقی بماند، از خراج داراب گرد یک میلیون درهم به فرزندان کسانی که در جنگ های جمل وصفین در رکاب علی کشته شده اند بدهد و نیز آن چه در بیت المال کوفه بود در اختیار امام (ع) باشد . پس از صلح ، معاویه به کوفه درآمد و مردم آن شهر با او بیعت کردند.در سال 41 ق،پس لز آن که امام (ع) در نامه ای خلافت معاویه را به رسمیت شناخت، خلافت در بیت المقدس به معاویه تفویض شد،اما او پس ازآن به شروط صلح پایبند نماند.چون مسلمانان در این سال بر سر این که امام حسن (ع) را از خلافت بردارند و معاویه بر سر کار آید توافق کردند، این سال به عام الجماعة مشهور شد.
بررسی علل صلح
کند وکاو در صلح امام حسن (ع) ما را با علل و عوامل درونی و برونی و اوضاع نابسامان آن عصر آشنا می کند . عوامل صلح امام حسن (ع) را می توان چنین برشمرد:
- معاویه برای پیروزی به هر کاری تن می داد و اسلام و مقدسات اسلامی برایش مطرح نبود . فقط آن چه مورد نظر او بود، حفظ حکومت و ریاست بر مردم بود . و برای رسیدن به این منظور ،حتی از پناه بردن به امپراطوری روم که دشمن سر سخت اسلام بود ، کوتاهی نمی کرد.تا جایی که پس از صلح در مسجد کوفه درخطابه ای گفت " من حکومت می خواستم و به آن رسیدم و با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید ".
- خطر تهاجم روم به جهان اسلام ؛ چنان چه یعقوبی در تاریخش می نویسد : " معاویه پس از باز گشت به شام مطلع شد که روم با تهاجم وسیع آماده جنگ با اسلام است و چون قدرت مقابله را در خور نمی دید ، حاضر شد جزیه بپردازد.ا حتی طی صلح نامه ای مقرر داشت صد هزار دینار به امپراطوری روم باج بدهد ". ( تاریخ یعقوبی، ج2،ص206) اگر حمله روم در آن شرایط انجام می گرفت ، اسلام در خطر شکست و نابودی قرار داشت و در آن شرایط ،نه معاویه و نه امام مجتبی (ع) هیچ کدام نمی توانستند پیروز شوند . ولی این خطر بزرگ را امام حسن (ع) با تدبیر خویش و فدا کردن شخصیت و حق خود، دفع کرد .
- خستگی مردم به سبب سه جنگ داخلی در مدت 5 سال؛
- زمزمه برادر کشی برخی از مسلمانان در داخل؛
- تلفات بسیار در جنگ های جمل و صفین و نهروان؛ در مجموع 23 هزار نفر ، و به نقل مسعودی 13 هزاز نفر از اصحاب جمل و خدود هزار نفر از سپاه امام علی(ع) در جمل و 70 هزار نفر در صفین و 4 هزار نفر در نهروان کشته شدند.(تاریخ الخلفاء؛ وقعة الصفین ؛ الجمل؛ برخی تلفات نهروان را 1200 نفر نوشته اند؛ انساب الاشراف،ص273 )
- منافقین حتی پس از حکمیت و نتایج سوء آن که امام علی (ع)تصمیم به جنگ با معاویه گرفت، کارشکنی کردندو گفتند به کوفه برگردید و بعد از رمضان با تجدید قوا حرکت کنید. این مطلب را طه حسین در کتاب آ یینه اسلام تصریح کرده و می گوید:" منافقان ، امام علی(ع) را به کوفه برگرداندند و سپس با کارشکنی و سهل انگاری نگذاشتند که از کوفه خارج شود تا این که حضرت به شهادت رسید . ( آیینه اسلام،ص214؛ انساب الاشراف،ج3،ص32)سرزنش امام علی (ع) در خطبه های نهج البلاغه از یارانش و سستی آنها در جنگ ، درباره همین اتفاقات است (شرح نهج البلاغه، ج16،ص38؛ مقاتل الطالبین،ص39 )؛
- رفاه زدگی و سستی فرماندهان لشگر امام علی(ع) که با تطمیع و تهدید معاویه خریداری می شدند؛
- تعصبات قومی و نژادی ؛ که احیاء آنها ، موجب شهادت امیر مومنان (ع) و امام مجتبی (ع) و حتی شهادت امام حسین گردید؛
- مالداران وزرمندان و امیران معزول از حکومت امام علی (ع) و اشراف قوم؛که منافع نا حق خود را در گرایش به حکومت نا حق امثال معاویه می دیدند؛
- تشکل و همبستگی سپاه معاویه که در سایه بخشش های بی حساب از بیت المال و تبلیغات سوء علیه امام مجتبی(ع) بود؛
- رفاه طلبی و گرایش مردم به مال و مقام و علاقه به دنیا ؛ امام مجتبی (ع) می فرماید:" و کنتم فی مسیرکم الی صفین و دینکم امام دنیاکم و اصبحتم الیوم و دنیاکم امام دینکم...." هنگام حرکت به سوی صفین ، دین شما،رهبری شما را به عهده داشت و مقدم بر دنیای شما بود ؛ ولی امروز ،دنیا را مقدم بر دین می دانید.
بهترین بررسی و تحلیل صلح را از زبان خود امام مجتبی (ع) می توان دریافت . ایشان فرمودند: " انی رایت هوی اعظم الناس فی الصلح و کرهوا الحرب فلم احب ان احملهم علی ما یکرهون". (اخبار الطوال، دینوری، صص220 و 222) دیدم میل بیشتر مردم در صلح است و از جنگ کراهت دارند ، پس میل نداشتم که آن چه را اکراه دارند بر آنها تحمیل کنم؛ زیرا جنگ چیزی نیست که با بی میلی و ناباوری سپاه قابل دوام باشد و پیروزی حاصل گردد و در جای دیگری فرمودند: " والله انی سلمت الامر لانی لم اجد انصارا و لو وجدت انصارا لقاتلته لیلی و نهاری حتی یحکم الله بیننا وبینهم فیکم ". ( بحارالانوار ، ج44،ص147)به حدا قسم، من خلافت را به این سبب تسلیم کردم که یار وانصاری نیافتم و اگر یاورانی داشتم شب و روز با معاویه می جنگیدم تا حداوندبین ما و آنها (شما) حکم کند و نیز فرمودند: " لو وجدت اعوانا ما سلمت له الامر لانه محرم علی بنی امیه ".( پیشین،صص45 و 46 ) اگر یاورانی داشتم ، خلافت را واگذار نمی کردم . چون خلافت بر بنی امیه خرام است.
امام مجتبی (ع) با صلح خویش از نابودی اسلام و مسلمانان پاک و یاران ویژه و تربیت شده مکتب علی و امامت جلو گیری کرد ، مسلمانانی که باید مبین اسلام راستین و حافظ و نگهبان خط ولایت اهل بیت (س) باشند. در غیر این صورت بنی امیه با خصومت خویش نسبت به اسلام و بنی هاشم همه چیز را نابود می کردمد. امام علی (ع) در این باره می فرماید: " هیچ فتنه ای را شوم تر و بد تر از فتنه بنی امیه نمی بینم".( نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 93)

سر انجام امام مجتبی (ع) در 28 صفر سال 50 و به نقلی 51 هجری به دست همسرش به شهادت رسید . امام وصیت کرد ه بود او را نزدیک قبر پامبر (ص) دفن کنند و اگر ممانعت کردند در کنار قبر مادرش او را دفن کنند . امام حسین (ع) دستور داد در کنار قبر پیامبر (ص) قبر را بکنند. ولی دار ودسته مروان وعثمان و بنی امیه مانع از دفن امام در کنار قبر رسول خدا (ص) شدند و عایشه هم در این ماجرا سوار بر قاطری جلوی جنازه امام (ع) ایستاد و از دفن امام (ع) در خانه رسول خدا ممانعت کرد و گفت: " این جا خانه من است ".اما م حسین (ع) مانع از درگیری خونین شد و جنازه را به طرف بقیع حرکت دادند و سر اجام ، امام مجتبی(ع) در قبرستان بقیع و در کنار قبر مادر بزرگ خود فاطمه بنت اسد مدفون شد.
این مکتوب را با قطره ای از دریای کمالات و افتخارات پرورش یافته دامان وحی و قرآن و کامل شده علم شرافت جضرت امام حسن مجتبی صلوات االله علیه، به پایان می بریم:
برسی (ره) در کتاب مشارق از حذیفة بن یمان نقل کرده است که گفت : رسول خدا (ص) را دیدم که دست امام حسن مجتبی (ع) را گرفته بود و می فرمود : ایهاالناس ؛ هذا ابن علی فا عرفوه ، والذی نفس محمد بیده انه لفی الجنة، محبه فی الجنة، و محب محبیه فی الجنة.
ای مردم ؛ این فرزند علی بن ابیطالب است ، او رابشناسید ، سوگند به آن کسی که جان محمد در قبضه قدرت اوست ، او در بهشت است ،دوستان او و دوستان دوستانش در بهشت خواهند بود.س (مشارق الانوار،53)

 

م.ه.توکلی

پایان پیام/


 

کد خبر 100772

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha