خبرگزاری شبستان-شیروان؛ شهید حیدر محمدی مقدم، شهیده گلدسته محمدیان و فرزندی که یکسال بیشتر نداشت شهیده سمیه محمدی مقدم، خانواده ایی که در بمباران هوائی شهر دزفول در سال 1361 به فیض عظیم شهادت نائل آمدند که شهادت به همراه خانواده، آرزویش بود.
همزمان با سی و هشتمین سالگرد شهادت خانواده شهید محمدی مقدم از شهدای شهرستان شیروان مروری خواهیم داشت بر سرگذشت این خانواده معظم شهید.
شهید حیدر محمدی مقدم سال 1338در روستای دوین از توابع شیروان قدم به عرصه خاک نهاد، وی دوران طفولیت خود را در دامن پر مهر و محبت والدین سپری کرد و جهت فراگیری علم و دانش راهی مدرسه شد و در این راستا با وجود داشتن مشکلات فراوان موفق به اخذ دیپلم شد.
از آن پس به علت علاقه شدیدی که به شغل نظامی داشت به عنوان همافر جذب نیروی هوایی ارتش شد که از خصوصیات اخلاقی وی می توان شجاعت صلابت و بردباری در امور روزمره و پایبندی شدید در امور مذهبی را بیان کرد.
با اوج گیری انقلاب علی رغم وجود مشکلات فراوان به دلیل موقعیت شغلی اش، شرکت فعالی در جلسات مذهبی داشت و با آغاز جنگ تحمیلی به پایگاه چهارم شکاری کشورمان دزفول انتقال یافت و سرانجام پس از ماه ها افتخار آفرینی در دوم آبان سال 1361حین حمله موشکی در شهر همیشه قهرمان دزفول، همراه همسر و کودک خردسالش به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شهیده گلدسته محمدیان هم زمستان 1336 در روستای دوین از توابع شهرستان شیروان در خانواده ایی مومن و با تقوا چشم به جهان گشود، وی پس از گذراندن دوران شیرین کودکی در سن هفت سالگی در روزگاری که اکثر دختران ایرانی از وجود تحصیل محروم بودند با حمایت های پدر، آن دوران را پشت سر نهاد و بعد ها به علت کمبود امکانات آموزشی، پدرشهید برای اینکه یگانه دخترش از تحصیل بازنماند او را به شیروان می برد و پس از اتمام مراحل تحصیل در مدرسه بنا به علاقه ای که به شغل معلمی داشت به دانش سرای بجنورد می رود و پس از قبولی در آزمون ورودی مشغول تحصیل می شود و پس از اخذ مدرک، برای تعلیم و تربیت فرزندان روستا به هنامه شیروان نقل مکان می کند و پس از مدتی به روستای سرچشمه دوین می رود.
شهیده گلدسته محمدیان سرانجام در سال 1358 با حیدر محمدی مقدم که کارمند نیروی هوایی ارتش بود ازدواج می کند و بنا به شرایط کاری همسرش برای ادامه زندگی مشترک به دزفول می روند و در آنجا نیز مشغول آموزش به فرزندان این آب و خاك می شود.
گلدسته دختری مهربان، متدین و محجبه بود كه به مسائل مذهبی علاقه بسیارداشت و علاوه بر رساله علمیه حضرت امام خمینی(ره)، كتب دینی را بسیار مطالعه می نمود، شهیده محمدیان هیچ گاه از مرگ هراسی نداشت و شهادت را افتخار می دانست.
در سال 1360 میان امواج متلاطم و بی قرار جنگ، خداوند دختری زیبا به محفل کوچک و پر از عشق آنان عطا نمود که آنها نام این هدیه کوچک را سمیه نامیدند.
تقدیر الهی چنان رقم خورد تا گلدسته و حیدر، همراه دختر نازنینشان همچنان که در انتظار متولد شدن فرزند دومشان هستند، طی یک حمله هوائی و بمباران شهر دزفول در دوم آبان ماه سال 1361، همچنان که گلدسته آرزویش را داشت به همراه حیدر و سمیه طعم شیرین شهادت را بچشد و به خیل عظیم شهدا بپیوندند.
خاطره شهادت گلدسته محمدیان از زبان مادرش:
هر وقت دزفول بمباران می شد گلدسته خبر سلامتی خود و خانواده اش را به ما می داد، یک روز خبر بمباران دزفول به گوش ما رسید، ولی خبری از تلفن گلدسته نشد، شب قبل هم خوابی عجیب دیده بودم این موضوع نگرانی مارا بیشتر می کرد، ناگهان پدر و مادر حیدر به خانه ما آمدند و گفتند حیدر زخمی شده است و گلدسته و دخترش در سلامت هستند.
من می دانستم اگر دخترم سالم باشد طاقت بی خبر گذاشتن ما را ندارد، راهی دزفول شدیم، مسیری را که همیشه در دو روز طی می کردیم یک روزه رفتیم چشمانم جز اشک چیزی نمی دید، وقتی به خانه دخترم رسیدم همه را به جز گلدسته و خانوداه اش دیدم.
نگاه پر اضطرابم تمام خانه را جستجو کرد، دنیا در برابر چشمانم تار شد واز هوش رفتم، آرزو داشتم یکی از آنها زنده باشد اما به یاد آرزوی دخترم افتادم که همیشه می گفت: مادر دوست دارم اگر شهید شوم من و خانواده ام همراه هم و در کنار هم شهید شویم تا قلب شما و مادر حیدر یکی باشد چون اگر حیدر شهید شود با چه رویی به صورت مادر حیدر نگاه کنم.
شهادت خانوادگی آرزویی بود که بارها از خدا طلب کرده بود و این خاطرات صبر و قرار را به من برگرداند تا به عنوان مادر شهید، شرمنده دخترم نشوم.
شهرستان شیروان با 157 هزار نفر جمعیت در دوران دفاع مقدس 637 شهید و هزار و 500 جانباز تقدیم نظام اسلامی کرده است و 104 آزاده دارد.
نظر شما