«جایگاه گرایشهای عرفانی در فلسفه و شخصیت ابن سینا»

عرفان ابن سینا یکی از موضوعات بحث انگیز است برخى‌ از بزرگان‌ عرفان او را نمونة کامل‌ عقل‌گرایى‌ به‌ شمار آورده‌ و اعتقاد او به اعتبار براهین‌ عقلى‌ را‌ مورد طعن‌ و ملامت‌ قرار داده‌اند از سوی‌ دیگر ...

خبرگزاری شبستان: موضوع عرفان ابن سینا (370- 428ق‌/980- 1037م‌) یکی از موضوعات بحث انگیز است که از زمان خود ابن سینا تا کنون مورد اختلاف و مناقشه اهل تحقیق و دانشوران مسلمان و غیر مسلمان بوده است .هرچند نظام‌ فلسفى‌ ابن‌ سینا، در کُل‌ّ آن‌، نظامى‌ است‌ عقل‌ گرایانه‌ که‌ زیر ساخت‌ آن‌ پیش‌ از هر چیز ارسطویى‌ است و در این‌ اندیشه‌های‌ یک‌ پارچه‌ استدلالى‌ و برهانى‌، عناصر عاطفى‌ و شهودی‌ نقش‌ تعیین‌ کننده‌ای‌ ندارند؛اما شواهد و مدارکی وجود دارد که حاکی از میل ابن سینا- خصوصا در اواخر عمر- به گرایش های عرفانی و فاصله گرفتن وی از طریقه ارسطویی است نوشته حاضر بر آن است که به بررسی این شواهد و مدارک بپردازد و گزارش مختصری در باب اهمیت عمل و گرایشهای عرفانی نزد ابن سینا ارائه کند. یادآور می شود که منظور ما از سخنانی که در باب عرفان ابن سینا گفتیم این نیست که ابن سینا عملا راه روش صوفیان را در پیش گرفته است.بلکه او از آغاز تا پایان زندگی اش فیلسوف و پای بند عقل و استدلال بوده است. و نمی توان وی را از طبقه صوفیان و سالکان برشمرد بلکه مراد این است که شیخ نه تنها به مخالفت با طریقه صوفیه نپرداخته بلکه با نگاه ارادت به روش ایشان نگریسته و گاه خود با نگاه عرفانی به مسائل پرداخته است.

موضوع عرفان ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسین بن علی بن سینا Avecinna (370- 428ق‌/980- 1037م‌) معروف به ابن سنا و ملقب به حجه الحق و شیخ الرئیس، یکی از موضوعات جالب توجه و بحث انگیز است که از زمان خود ابن سینا تا کنون مورد بحث اهل تحقیق و دانشوران مسلمان و غیر مسلمان واقع شده و درباره آن نظرات مختلف و متفاوت پدید آمده است. برآشنایان با آثار و فلسفه ابن سینا پوشیده نیست که نظام‌ فلسفى‌ ابن‌ سینا، در کُل‌ّ آن‌، نظامى‌ است‌ عقل‌ گرایانه‌ که‌ زیر ساخت‌ آن‌ پیش‌ از هر چیز ارسطویى‌ است‌ به عبارت دیگر منطق‌ ارسطو را مى‌توان‌ داربست‌ اندیشه‌های‌ فلسفى‌ ابن‌ سینا به‌ شمار آورد. لذا هرچندکه فلسفه ابن سینا جا به‌ جا با عناصر بینش‌ نوافلاطونى‌ درهم‌ آمیخته‌ است‌ اما در این‌ اندیشه‌های‌ یک‌ پارچه‌ استدلالى‌ و برهانى‌، عناصر عاطفى‌ و شهودی‌ نقش‌ تعیین‌ کننده‌ای‌ ندارند. اما هر چند نمی‌توان منکر تأثیر اساسی و اصولی حکمت ارسطو بر ابن سینا بود. شواهد و مدارکی وجود دارد که حاکی از میل ابن سینا به گرایش های عرفانی و فاصله گرفتن وی از طریقه ارسطویی است نوشته حاضر بر آن است که به بررسی این شواهد و مدارک بپردازد و گزارش مختصری در باب اهمیت عمل و گرایشهای عرفانی نزد ابن سینا ارائه کند.
گرایش‌ عرفانى‌ شیخ :
دربارة توجه‌ ابن‌ سینا به‌ عرفان‌ و راه‌ و روش‌ صوفیانه‌ و ارتباط او با این‌ مسلک‌ از دیرباز در میان‌ صوفیه‌ اختلاف‌ نظر بوده‌ است‌. برخى‌ از بزرگان‌ عرفان او را نمونة کامل‌ عقل‌گرایى‌ به‌ شمار آورده‌ و اعتقاد او را به‌ کفایت‌ و اعتبار براهین‌ عقلى‌ در شناخت‌ حقایق‌ هستى‌ مورد طعن‌ و ملامت‌ قرار داده‌اند ( سنایى،1359، ص 300، همو‌،1362،ص43)( مولوی‌،1363،ج2،ص 308) ( جامى‌، 1362،ص 44، همو،1361، 420- 421)، ولى‌ از سوی‌ دیگر برخى‌ از اهل‌ سلوک‌ و معرفت‌ از همان‌ روزگار به‌ دیدة ارادت‌ و قبول‌ در احوال‌ شیخ مى‌نگریسته‌اند و او خود نیز نسبت‌ به‌ این‌ طایفه‌ اعتقاد و توجه‌ خاص‌ داشته‌ است‌. در کتاب‌ منتخب‌ نورالعلوم‌ از رفتن‌ بوعلى‌ سینا به‌ دیدار خرقانى‌ سخن‌ رفته‌ است‌ ( مینوی،1363، ص‌ 135-136) همچنین‌ شرحى‌ از ملاقات‌ و گفت‌ و گوی‌ ابن‌ سینا با ابوسعید ابوالخیر در اسرار التوحید(ابن منور،1366،ص 194- 195 )آمده است عین‌ القضاة همدانى‌ در چند مورد سخنان‌ شیخ‌ الرئیس‌ را نقل‌ و برای‌ بیان‌ مطالب‌ خود به‌ آنها استناد و استشهاد مى‌کند. ابوالحسن‌ شُشتری‌ در قصیده‌ای‌ که‌ در شرح‌ سلسلة طریقة خود ساخته‌، شیخ‌ را در سلسلة اسناد طریقة سبعینیه‌ مى‌آورد و نام‌ او را در ردیف‌ اسامى‌ کسانى‌ چون‌ هرمس‌، سقراط، افلاطون‌،...،حلاج ‌و ابن‌مسره ‌قرارمى‌دهد.(ابن خطیب‌،1397ه.ق،ج4،ص 210- 211). در میان مستشرقین نیز کسانى‌ چون‌ لویى‌ ماسینیون‌، لویى‌ گارده‌، و از همه‌ بیشتر هانری‌ کربن‌ در تحقیقات‌ خود دربارة شیخ‌ الرئیس‌ کلاً به‌ آثار عرفانی او نظر داشته‌ و هر یک‌ از آنان‌ بر تمایلات‌ عرفانى‌ و باطنى‌ او به‌ نوعى‌ توجه‌ و تأکید داشته‌اند.) به نقل از دایره المعارف بزرگ اسلامی ،مدخل ابن سینا (
اما اگر از سخن بزرگان چه مخالفان و چه موافقان غض بصر نموده و سخنان ایشان را ملاک قضاوت قرار ندهیم ، با توجه به شواهد و آثار به جای مانده از خود ابن سینا می توان قاطعانه ادعا نمود که وی به مباحث عرفانی و عملی توجه نموده و بخش ذوقى فلسفه از همان عصر ابن سینا و به وسیله خود او در سه نمط آخر اشارات به صورت زیربناى عرفان نظری اسلام درآمده است.به گونه ای که می توان ادعا نمود که ابن سینا در حکمت ذوقى اسلامى پیش کسوت شهاب الدین سهروردى بوده است. و این احتمال را قوّت مى‏بخشد که چنانچه عمر بیشترى مى‏داشت به طور قطع از عناصر و اندیشه‏هاى اشراقى نیز بیشتر بهره مى‏برد؛ کارى که حکماى پس از او همچون شیخ اشراق، میرداماد و ملّا صدرا به خوبى از عهده آن برآمدند.اکنون به برخی از شواهدی که پشتوانه¬ی این مدعا است اشاره می کنیم:

1- در ضمن برخى از آثار او، مانند الإشارات و التنبیهات، به برخى از مباحث عرفانى و ذوقى مانند «مقامات العارفین» برمى‏خوریم و یا در میان نوشتارهاى برجاى مانده از او به رساله‏ها و کتابهاى مستقلّى همچون: منطق المشرقیین، رسالة فى العشق و سه داستان سمبلیک حىّ بن یقظان، رسالة الطیر و سلامان و ابسال مى‏رسیم که حاکى از گرایشات اشراقى او است.
این مواردی که اشاره شد فقط نوشته های مشهور شیخ است و الا قنواتی در کتاب مؤلفات ابن سینا ،در باب تصوف 41 اثر از او را برمیشمرد از جمله:رساله فی سر القدر،رساله فی اسماء الله،رساله فی الفیض الإلهی،فی العشق،فی العلم اللدنی،فی بیان المعجزات و الکرامات،فی الکلمات الصوفیه،فی الزهد، فی ماهیه الصلاه، فی معنی الزیاره، رساله فی الحث علی الذکر . وی همچنین در باب نفس و معاد که به مباحث عملی نزدیکترند به ترتیب 31 و 6 کتاب و رساله را نام می برد . او حتی کتابی را در اخلاق تحت عنوان« الاخلاق» به شیخ نسبت می دهد. (قنواتی،1950،ص77-110)
2- اصطلاحات عرفانى ابن سینا و تعاریفى که براى آن‏ها در نمطهاى آخر اشارات ارائه کرده است، تفاوت محسوسی با اصطلاحات عرفانى عارفانی چون ابو القاسم قشیرى و جنید بغدادى و ابو نصر سراج طوسى ندارد
3- نگاه شیخ به چگونگی خلق عالم و جایگاه انسان نشانگر نزدیکی او به عرفان و فاصله گرفتن از فلسفه ارسطویی است او برای انسان چنان جایگاهی در هستی قائل است که می‌تواند صاحب ملکه تسلط بر بدن شده و در طبیعت نیز تصرف نماید (ابن سینا،1400،ص225) تا حدی که تصریح مى کند که از فروع علم الهى (فلسفه )؛علم به چیستی و کیفیت صدور معجزات و کرامات از انبیاء و اولیاء الهى است. (ابن سینا،1326ه.ق،ص114) دربارة چگونگى‌ پیدایش‌ جهان‌، ابن‌ سینا متناوباً واژه‌های‌ «فیض‌ یا فَیَضان‌»، « «صدور»، «ابداع‌» و «خَلق‌» را به‌ کار مى‌برد، اما از این‌ میان‌ واژه‌های‌ «فیض‌» و «فیضان‌» و «صدور» بیش‌ از همه‌ به‌ کار مى‌روند. چنانکه‌ مى‌دانیم‌، «فیض‌ یا فیضان‌» از اصطلاحات‌ عرفا است نه اصطلاح ارسطو و پیروان خالص او(ابن سینا،1400ق،ص: 303و1404ق، ص 100)
به نظر ابن سینا صدور عالم از خداوند مطابق الگوی «فیض» است؛ بدین گونه که عالم در اثر «تعقل خداوند ذاتش را» بوجود آمده است. به بیان دیگر، علم خدا به چیزی در موجودیت آن کفایت می‌کند و کافی است که خدا ذات خود را که علت عالم وجود است، تعقل کند تا عالم وجود یابد. فیض از نظر او عملی عقلی است که اشیاء در اثر آن وجود می‌یابند. بنابراین اشیاء نمی‌توانند سبب کمالی برای ذات حق باشند، بلکه به سبب کمال حق ایجاد شده‌اند. بنابراین، وجود اشیا برای ذات حق غایت و هدف نخواهد بود (ابن سینا،1404الف، ص: 81 )
3- اینکه‌ عارف بزرگی‌ چون‌ ابوسعید ابوالخیر حتى‌ در مسائل‌ مربوط به‌ عرفان‌ و تصوف‌ از بوعلى‌ سینا جواب‌ مى‌خواهد حکایت‌ از آن‌ دارد که‌ در آن‌ روزگار او را در این‌ باب‌ صاحب‌ نظر و راه‌ شناس‌ مى‌دانسته‌اند.
4- نظریة کلى‌ ابن‌ سینا در بارة سیر استکمالى‌ نفس‌ از مرحلة عقل‌ بسیط هیولانى‌ به‌ درجة عقل‌ بالملکه‌ و عقل‌ بالفعل‌ و وصول‌ به‌ درجة عقل‌ بالمستفاد و اتصال‌ به‌ عقل‌ فعّال‌ در حقیقت‌ از سخنى‌ که‌ عرفا در بیان‌ سیر صعودی‌ روح‌ و رسیدن‌ به‌ مقام‌ قرب‌ و شهود گفته‌اند، چندان‌ دور نیست‌، و تفاوت آنها فقط در اصطلاح و عبارت است‌ .
5- نکته دیگر اینکه روزگار او مقارن‌ با دورانى است که‌ افکار صوفیانه‌ و طریقة های عرفانی در سراسر جهان‌ اسلامى‌ رواج‌ داشته ‌ و به‌ صورت‌ حرکت‌ فکری‌ و فرهنگى‌ دامنه‌داری‌، طبقات‌ مختلف‌ جامعه‌ را در بر گرفته‌ بود و طبعاً کسى‌ چون‌ او نمى‌توانست‌ از تأثیرات‌ این‌ جریان‌ کلى‌ و فراگیر برکنار و نسبت‌ بدان‌ بى‌توجه‌ بماند.
6- نظر ابن سینا درباره عقول مختلف و دخالت آنها در چگونگی حصول معرفت و وصول به حق تا حدی جنبه عرفانی این حکیم را آشکار می سازد و معلوم می دارد که نسبت به اشراق و کشف و شهود عقیده مند است
7- وی شهود عرفا و کرامات اولیا را از دید عقلی ممکن می دانسته است. و در برخی از رساله ها و کتاب هایش به توجیه فلسفی آنها پرداخته است.(ابن سینا،1400،ص225)
8- ابن‌ سینا اعتراف می کند که شناخت‌ حقیقى‌ از راه‌ گفت‌ و گو و آموختن‌ دست‌ نمى‌دهد، بلکه‌ از راه‌ «مشاهده‌» دست‌ یافتنى‌ است‌، پس‌ باید از «رسیدگان‌ به‌ عین‌» شد نه‌ از «شنوندگان‌ اَثَر» (ابن سینا،1375ش،ص 147)
9- دررساله «کشف عن ماهیه الصلاه »ضمن‌ بیان‌ کمالاتى‌ که‌ در خلقت‌ انسان‌ به‌ ودیعت‌ نهاده‌ شده‌، نماز را به‌ ظاهری‌ و باطنى‌ تقسیم‌ و نماز باطنى‌ را به‌ مشاهدة ربانى‌ و درک‌ حقیقت‌ الهى‌ تعبیر مى‌کند که‌ نتیجة تزکیة نفس‌ از علایق‌ دنیوی‌ و رؤیت‌ روحانى‌ است‌. در این‌ حال‌ نماز، مناجات‌ دل‌ و جان‌ است‌ و عبادت‌ به‌ معرفت‌ تبدیل‌ مى‌شود (ص‌ 298-310). در رسالة «الشفاء من‌ خوف‌ الموت‌» به‌ موضوع‌ موت‌ ارادی‌ پرداخته‌ و مفاد احادیثی چون«موتوا قبل ان تموتوا» و«الموت ریحانه المؤمن» را که غالبا در آثار صوفیه نقل می شود،به روش برهانی خود مورد بررسی قرار می دهد(339-346)در رسالة «سرالقدر» در مقدمة دوم‌ به‌ بحث‌ در بارة مسألة ثواب‌ و عقاب‌ مى‌پردازد و برخلاف‌ نظر متکلمان‌ و اهل‌ ظاهر، آن‌ را به‌ قرب‌ و بعد از مقام‌ قدس‌ الهى‌ توجیه‌ و تأویل‌ مى‌کند (ص‌ 239).، (ابن سینا،1400ق)
10- ابن سینا در برخی موضوعات همچون نبوت،معاد جسمانی و اخلاق قائل به ناتوانی و توقف عقل است که حاکی از فاصله گرفتن او از طریق استدلال و عدم اعتماد تام به این طریق است(ابن سینا،1375ش ،و 1980،،ص30)
11- رسالة العشق شیخ از سه جهت دال بر میل شیخ به عرفان است.یکی موضوع آن یعنی‏ سریان عشق در کلیهء موجودات که از مبانی صوفیه است هرچند که شیخ آن را با ارجاع به نوعی از تأویل به اثبات میرساند.دوم آنکه شیخ در فصل هفتم این رساله اتحاد وصفی را که عبارتست از تبدیل اوصاف سالک و تحقق او بموجب تخلقوا باخلاق اللّه بصفات ربوبی، تقریر نموده است.سوم اینکه در همین فصل مذهب تجلی را که بخصوص‏ پیروان صدر الدین قونیوی در تقریر آن کوشیده‏اند با اشاره و از باب تمهید مقدمه در اثبات عشق کلیهء هویّات و موجودات بحق تعالی بیان فرموده است. و می دانیم که این مسألهء(عشق‏ موجودات بحق تعالی)هم از مبانی صوفیه است که در شرح‏ آن داد سخن داده‏اند بلکه می-توان گفت که این نکته جان تصوف و خمیر مایهء عرفانست.(ابن سینا،1400ق)
نتیجه و بررسی
منظور ما از سخنانی که در باب عرفان ابن سینا و فاصله گرفتن او از ارسطوگفتیم این نیست که ابن سینا عملا به سیر و سلوک پرداخته و راه روش صوفیان را در پیش گرفته است زیرا با اینکه تقریبا هیچ یک از دوران زندگی شیخ بر ما مجهول نیست، روایتی دال بر این مطلب در دست نیست .بلکه او از آغاز تا پایان زندگی اش فیلسوف و پای بند عقل و استدلال بوده است. به قول دکتر فروزانفر هر چند شیخ خدمات نمایانی به تصوف کرده است اما نمی توان وی را از طبقه صوفیان و سالکان برشمرد. زیرا علاوه بر اینکه فلسفه موجود وی این ادعا را نفی می کند ادله فروانی بر نفی این ادعا وجود دارد از جمله:1- البته شیخ همچنان روحیه فلسفی اش غالب بوده فلذا برخلاف عرفا که وجود خدا رابدیهی می داند و «هستى‌ خدا» (انیّةُ اللّه‌) را نه‌ موضوع‌ فلسفة نخستین‌، بلکه‌ از مطالب‌ آن‌ مى‌شمارد و مى‌گوید «این‌ (یعنى‌ هستى‌ خدا) نمى‌تواند موضوع‌ باشد، زیرا موضوع‌ هر دانشى‌، امری‌ است‌ مسلم‌ الوجود در آن‌ دانش‌ که‌ از احوال‌ آن‌ بحث‌ مى‌کنند... و هستى‌ خدا نمى‌باید در این‌ دانش‌ همچون‌ موضوع‌، مسلم‌ باشد، بلکه‌ جست‌ و جو شده‌ در این‌ دانش‌ است‌» (ابن سینا،1404ب،ص 6)
2- اینکه به شهادت تاریخ او صاحب حالات عرفانی و سیر و سلوک صوفیانه نبوده و هرگز به سیرو سلوک همت نگماشته و اهل تجربه و حالت نبوده
3-.شیخ مسائل تصوف را با مسائل فلسفی در هم نیامیخت بلکه آنها را به عنوان مسائلی جداگانه در فصولی معین به کتابهای فلسفی خود افزود و یا در رسائلی مخصوص مورد بحث و تحقیق قرار دادو از نظر عقلی و با دید فلسفی کشف و شهود را ممکن دانستته و کرامات اولیاء و افعال و اعمال خارق العاده آنها را با روش علمی و فلسفی توجیه نمود.
4- هرچند ابن سینا به محدودیت عقل انسان معتقد بوده و در برخی موضوعات قائل به توقف عقل است ولی همچون عارفان عقل را در رسیدن به حقایق به کلی ناتوان نمی شناسد و بر تلاش عقلانی برای ادراک حقیقت تأکید می کند.
بنابراین مراد از تمایل شیخ به مباحث عرفانی این است که شیخ نه تنها به مخالفت با طریقه صوفیه نپرداخته بلکه با نگاه ارادت به روش ایشان نگریسته و گاه خود با نگاه عرفانی به مسائل پرداخته است. و اگر چند سال دیرتر از جهان رخت بر می¬بست فلسفه ای متمایز از فلسفه کنونی اش ارائه می نمود.
به قول دکتر جهانگیری عده ای از صوفیان تجارب صوفیانه دارند و اصحاب احوال و مواجیدند،بدون اینکه از حیث نظر به تفسیر و توجیه آن بپردازند.عده¬ای برعکس در امکان و تفسیر آن می اندیشند بدون آنکه آنها را تجاربی و حالاتی صوفیانه باشد ابن سینا از این عده است که به تفسیر و توجیه تجارب وحالات عارفانه پرداخته ولی خود هرگز به سیرو سلوک همت نگماشته و اهل تجربه و حالت نبوده .به جرأت می توان گفت که وی صوفی نیست که معرفتش معرفت ذوقی و غایتش فناءفی الله باشد و سعادت را در اتصال به خدا از طریق ریاضت و مجاهدت بداند بلکه از آغاز تا پایان کار همچنان فیلسوف است و غایت قصوایش تعقل معانی و مجربات است و سعادت را در علم و ادراک آنها می داند و می خواهد از طریق فلسفه به عقل فعال متصل شود.(جهانگیری،مجله فلسفه،ص38)
منابع
1. ابن‌ خطیب‌، محمد، الاحاطة، به‌ کوشش‌ محمد عبدالله‌ عنان‌، قاهره‌، 1397ق‌/ 1977م‌
2. ابن سینا،حسین بن عبدالله، التعلیقات ،بیروت، مکتبة الاعلام الاسلامى،1404 الف‏
3. ------- - رسائل ابن سینا ،قم ، انتشارات بیدار، 1400 ه ق‏
4. -------- تسع رسائل فى الحکمة و الطبیعیات ،قاهره، دارالعرب 1326 ه ق
5. -------- الاشارات و التنبیهات ناشر: نشر البلاغة مکان چاپ: قم سال چاپ: 1375 ه ش
6. -------- عیون الحکمة ،بیروت، دارالقلم ،1980 م ‏
7. -----، الشفاء( الالهیات)،قم ، مکتبة آیة الله المرعشى ،1404 ب‏
8. الأب جورج شحاته قنواتی،مؤلفات ابن سینا،دار المعارف مصر،قاهره،1950
9. جامى‌، عبدالرحمان‌، «تحفة الاحرار»، به‌ کوشش‌ مرتضى‌ مدرس‌ گیلانى‌، تهران‌، 1361ش‌؛
10. ---------، کلیات‌ دیوان‌، به‌ کوشش‌ شمس‌ بریلوی‌، تهران‌، 1362ش‌؛
11. جهانگیری،محسن،عرفان ابن سینا یا نظر ابن سینا درباره عرفان،مجله فلسفه
12. سنایی ،حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، به‌ کوشش‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌، 1359ش‌؛
13. -------، دیوان‌، به‌ کوشش‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌، 1362ش‌؛
14. محمد بن‌ منور، اسرارالتوحید، به‌ کوشش‌ محمدرضا شفیعى‌ کدکنى‌، تهران‌، 1366ش‌؛
15. مولوی‌، محمد، مثنوی‌ معنوی‌، به‌ کوشش‌ نیکلسون‌، تهران‌، 1363ش‌؛
16. مینویی،«منتخب‌ نورالعلوم‌ همراه‌ احوال‌ و اقوال‌ شیخ‌ ابوالحسن‌ خرقانى»‌، تهران‌، 1363ش‌
 ع.م

پایان پیام/

کد خبر 100354

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha