به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از سمنان؛ بیحرکت آرمیده است و متصل به دستگاهیست که حیاتش به آن وابسته است؛ نمیدانم اسم دقیقش چیست؛ وِنتیلاتور است. دستگاه اکسیژنساز، یا شاید هم مانیتور علائم حیاتی.
سکوت سنگین حاکم بر فضای خانه، که نشأتگرفته از وقار است، در همین آستانه ورود حس میشود.
به فاصلهی کمی از بالای سر مادرِ آرمیده روی تخت، سه قاب فلزی مدیوم کلوزآپ روی ستونی باریک خودنمایی میکند؛ با تنپوشی خاکی و چهرهی جوانی که هنوز پشت لبش به سبزی نرسیده است. اما در این تصاویر، گویا نگاهش از قاب گذشته و به جایی دور خیره مانده است؛ شاید در کمین است، در خط مقدم برای دفاع ایستاده است .
اینها تصاویر شهید عباس عرباند؛ طلبهای جوان، متولد ۱۳۴۵، که در عملیات مهران، در جنوب، در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۵، به شهادت رسیده است.
بیآنکه طعم شیرین زندگی را چشیده باشد، بیآنکه داماد شده باشد، بیآنکه مادرش را به قم ببرد و زیر سرش بالشتی بگذارد؛ آنگونه که در رؤیاهای کودکانهاش برای مادر ترسیم کرده است...
مادری که سالها، در غیاب همسری که زودتر از زمان رفت، قامت خم نکرد؛ ایستاد، و هشت فرزندش را به ثمر رساند. فرزندانی که هر یک، شاخهای از درخت ایستادگیاش بودند؛ و یکیشان، آنکه زودتر از همه به بلوغ آسمانی رسید، راه رستگاری را برگزید و پر کشید.
و امروز در کنار بسترش، دو فرزندش ایستادهاند؛ شهین و مهین، خواهران شهید. با هر واژهای که از خاطرات برادر و احوالات مادر میگویند، بغض تلنبار شده در گلویشان ترک برمی دارد. یکیشان، با چادر گلدار، اشکهایش را با گوشهی چادر پاک میکند و میگوید: "بهخاطر مادر از شهر دیگر کوچ کردم تا پرستارش باشم. دو سه سالیست که زمینگیر شده... دیروز فیلمهای قدیم را دیدم، داشت باهام شوخی میکرد، میخندید... حالا فقط نگاه میکنه..."
از عباسشان هم میگویند؛ با اشک و دلتنگی. از عشقش به نماز، از غیرتش بر حجاب، و از ارادت بیپایانش به مادر. از آن روز تابستانی که دختر کوچک خانواده گفت: «میخوام برم پیش دایی عباس، یه چکمه بده بپوشم تا پاهام دیده نشه.» و دایی عباس، با لبخند، گفته بود: "هر وقت با چادر بیای خونهمون، پنجریالی بهت میدم. " همین تشویق ساده، شد چراغ راه دخترک؛ راهی که هنوز هم ادامه دارد، تا امروز که حتی تاری از موهایش از زیر چارقدش بیرون نمیزند.
در این خانه، زمان با ساعت و تقویم سنجیده نمیشود؛ زمان با خاطره معنا دارد؛ با لحظهای که عباسِ شهیدشان گفت: "گر شهید شدم، دنبال تشییعجنازهم نروید. " و به مادرش سفارش کرد: "با خانوادهی شهدا ارتباط بگیر، دلت گرم میشود و غم فراق من فروکش میکند. "
و این شهید، در وصیتنامهاش نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم
با سلامی گرم به گرمی خون شهیدان به بزرگ منجی عالم بشریت، حجت بن الحسن المهدی (عج)... خدایا، تو شاهد باش که من برای رضای تو لباس رزم بر تن کردهام... خدایا، مرا با لباس خونآلود برانگیز و خشم و غضب را از من دور بگردان... ای دوستانم، وقتی خبر شهادتم به شما رسید، مبادا خود را برای تشییعجنازه آماده کنید؛ به جبهه بشتابید و سنگر خالیام را با اسلحهی خونینم پر کنید...»
علیرضا شربتدار در این دیدار، با اشاره به جایگاه والای خانوادههای شهدا در فرهنگ ایثار و مقاومت گفت: حضور در منزل شهدا، فرصتیست برای بازخوانی ارزشهایی که امنیت و آرامش امروز ما بر پایهی آنها بنا شده است. این خانهها، تنها محل سکونت یک خانواده نیست؛ بلکه نمادی از ایستادگی، ایمان و فداکاری است که باید همواره در حافظهی جمعی ما زنده بماند.
شهردار مهدیشهر با تأکید بر اهمیت تداوم ارتباط با خانوادههای شهدا افزود: وصیتنامهی این شهید جوان، سندی است از بلوغ فکری و عمق باورهای نسلی که در اوج جوانی، مسئولیتپذیری را معنا کردند. ما بهعنوان مدیران شهری وظیفه داریم نهتنها در مناسبتها، بلکه در تصمیمگیریهای روزمره نیز، خود را در برابر این خانوادهها پاسخگو بدانیم. راه شهدا، راه خدمت بیمنت به مردم است و ما باید این مسیر را با صداقت و تعهد ادامه دهیم.
در ادامه این دیدار، معصومیان، با اشاره به نقش ماندگار شهدا در شکلگیری هویت ملی و دینی جامعه، اظهار کرد: حضور در منازل شهدا، فرصتی مغتنم برای بازنگری در مسیر فردی و اجتماعی ماست. این خانهها، نمادهایی زنده از ایثار و فداکاریاند که باید در حافظه تاریخی شهر زنده بمانند.
عضو شورای اسلامی شهر مهدیشهر، با تأکید بر اهمیت تکریم خانوادههای شهدا در سیاستگذاریهای شهری افزود: مراقبت از مادری که فرزندش را در راه خدا تقدیم کرده، صرفاً یک وظیفه خانوادگی نیست؛ بلکه ادامهایست بر راه شهدا. خواهران شهید عباس عرب، با سالها پرستاری عاشقانه، نشان دادهاند که ایثار، تنها در میدان نبرد خلاصه نمیشود. این الگوهای بیصدا، شایسته دیده شدن و حمایتاند.
مهدیه سامعی، نیز در سخنانی با اشاره به جایگاه زن در فرهنگ ایثار، گفت: در این خانه، صبر و ایمان در سکوت جاریست. مادر شهید، اگرچه امروز در بستر بیماریست، اما حضورش همچنان الهامبخش است. او نماد نسلیست که فرزندانش را با آرمانهای بلند تربیت کرد و در سختترین لحظات، ایستادگی را معنا بخشید.
دیگر عضو شورای اسلامی شهر، ادامه داد: خواهران شهید، با حفظ خاطره برادر و مراقبت از مادر، مسئولیتی دوچندان بر دوش دارند. ما بهعنوان نمایندگان مردم، وظیفه داریم صدای این خانوادهها باشیم؛ نه فقط در مناسبتها، بلکه در برنامهریزیهای مستمر شهری. این دیدارها باید به نقطه آغاز تبدیل شوند؛ آغاز توجهی عمیقتر به نقش خانوادههای شهدا در ساختن آیندهای با هویت، عزت و همبستگی.

نظر شما