خبرگزاری شبستان - مهدی رحمانیان| در حیاط مدرسه ۱۷ شهریور، صدای بازی بچهها با صدای تلاوت یک پسر ۹ ساله در هم میآمیزد؛ صدایی صاف و کودکانه که قرار نیست فقط در همین محوطه بماند. «رادمان یوسفی»، دانشآموز کلاس چهارم، همان پسری است که دوستانش هنگام نماز جماعت پشت سر او صف میبندند؛ پسری که تنها در یک سال و نیم، تمام قرآن را حفظ کرد.
رادمان از همان سالهایی که قدش به لبه رحل نمیرسید دلش میخواست مثل بزرگترهای خانه قرآن بخواند. خودش میگوید: «پدربزرگم همیشه قرآن میخواند. من هم کنارش مینشستم و دلم میخواست مثل او قرآن را بخوانم. حتی وقتی مدرسه نمیرفتم به مامانم میگفتم من کی میتوانم از حفظ بخوانم؟»
رادمان دقیقاً از هفتسالگی وارد مسیر حفظ قرآن شد؛ مسیری که برای بسیاری از افراد سالها طول میکشد، اما او در یک سال و نیم آن را به پایان رساند.
شروع از هفتسالگی، پایان در یک سال و نیم
رادمان دقیقاً از هفتسالگی وارد مسیر حفظ قرآن شد؛ مسیری که برای بسیاری از افراد سالها طول میکشد، اما او در یک سال و نیم آن را به پایان رساند. میگوید اولین بار که توانست یک سوره را کامل از حفظ بخواند، حس عجیبی داشت: «احساس میکردم بزرگ شدم… یعنی دیگه میتوانم مثل خانواده قرآن بخوانم.»
در میان اعضای خانواده، مادر رادمان نقشی اساسی داشته؛ هم در آغاز مسیر و هم در سختترین لحظات. خودش بدون مکث میگوید: «مامانم بیشتر از همه بهم انگیزه میداد. هر وقت خسته میشدم با تشویقهایش دوباره انرژی میگرفتم.»

سختترین لحظه؛ وقتی پا اجازه حرکت نمیداد
مسیر حفظ قرآن برای رادمان همیشه هم هموار نبوده. امسال مجبور شد عمل جراحی پا انجام دهد؛ عمل سختی که باعث شد هفتهها نتواند تکان بخورد و بالطبع از کلاسهای حفظ عقب بماند. با اینکه هنوز هم کوچک است، اما با یادآوری آن روزها مکثی میکند و میگوید: «خیلی سخت بود… چون نمیتوانستم کلاس بروم و از برنامه عقب میافتادم.»
اما همان روزها هم به آیات مورد علاقهاش پناه میبرد. از میان ۶۲۳۶ آیه قرآن، آیه ۱۸۶ بقره را با لبخند انتخاب میکند: «خدا میگه بهتون نزدیکم… دعاها را برآورده میکنم.»
وقتی در مدرسه همه فهمیدند رادمان حافظ کل قرآن شده، کلاس چهارمیها واکنشهای متفاوتی داشتند. «بعضیها غبطه میخوردند و میگفتند ای کاش ما هم مثل تو حافظ قرآن میشدیم.»
دوستانش چه گفتند؟
وقتی در مدرسه همه فهمیدند رادمان حافظ کل قرآن شده، کلاس چهارمیها واکنشهای متفاوتی داشتند. «بعضیها غبطه میخوردند و میگفتند ای کاش ما هم مثل تو حافظ قرآن میشدیم.» اما شاید زیباتر از همه این باشد که حالا بچههای مدرسه پشت سر او نماز میخوانند. خودش آرام و شمرده میگوید: «امام جماعت نماز مدرسهمون هم هستم.»
تغییرات یک حافظ کوچک
رادمان معتقد است زندگیاش بعد از حفظ قرآن تغییر کرده: میگوید «رفتارم خیلی قرآنی شده.»

اما این تغییر به این معنا نیست که او از دنیای کودکی فاصله گرفته باشد. بازی هنوز در زندگیاش هست؛ فقط حالا یاد گرفته میان درس، بازی و قرآن تعادل برقرار کند.
رویایی که هنوز ادامه دارد
از رادمان میپرسم حالا که حافظ قرآن شده، رویای بعدیاش چیست؟ پسر کوچک چشمهایش برق میزند: «میخواهم یک قاری بزرگ بشوم… دوست دارم توی برنامه تلویزیونی "بهشت" شرکت کنم.»
و اگر قرار باشد برای زندگیاش یک شعار انتخاب کند؟ میگوید: «آیه ۱۶۹ آلعمران… خدا میگه شهدا زندهاند.»
پسر ۹ سالهای که با تلاوت قرآن بزرگ شده، حالا خودش برای خیلیها الهامبخش است؛ پسری که قرآن را علاوه بر اینکه حفظ کرده، بخشی از زندگیاش کرده است.
نظر شما