خبرگزاری شبستان - مهدی رحمانیان| از بعضی آدمها اگر بپرسی نقطه آغاز مسیر خدمتشان کجاست، آدرسی دقیق به تو میدهند؛ نه نام یک اداره، نه تاریخ یک استخدام، آنها نشانیِ روشن یک مسجد را میدهند. مهرداد الطافی هم از همان نسل آدمهایی است که خدمت را از میان صفهای نماز و جلسات ساده مسجد آموخت؛ از روزهایی که نوجوانی بود با شوقِ کمککردن، در مسجد امام رضا(ع) پای کلاسهای هلالاحمر مینشست و کمکم یاد میگرفت «مفید بودن» یعنی چه. مسیرش از همانجا شروع شد و بعد در مسجد حضرت فاطمهالزهرا(س) ادامه پیدا کرد؛ آنجا که کانون جوانان هلالاحمر را راه انداخت و همین جمع کوچک، بعدها تبدیل شد به یکی از فعالترین کانونهای کشور.
این آغاز آرام و بیسروصدا، بهتدریج شکل جدیتری گرفت. نخستین تجربه بزرگش، زلزله بم بود؛ حادثهای که برای او درس بزرگی به همراه داشت. از همان روزها فهمید خدمت داوطلبانه، یک مسئولیت انسانی است. همین نگاه بود که سبب شد اردوهای جهادی تخصصی در روستاهای جهرم را پایهگذاری کند؛ اردوهایی که سالها بهترین بازخوردها را برای هلالاحمر استان به همراه داشت و در بسیاری از روستاها اثرات ماندگاری گذاشت.
سالها بعد، تلاشهایی که از دل مسجد آغاز شده بود، به ساخت ۶۷ مدرسه در مناطق محروم، ایجاد پایگاههای امداد و نجات، نمازخانهها، پایگاههای اورژانس جادهای و توزیع هزاران بسته معیشتی رسید. فعالیتهایی که در نهایت او را در جمع چند داوطلب برتر کشور قرار داد و باعث شد معاون اول رئیسجمهور از او تقدیر کند.
اما اگر از خودش بپرسید نقطه ارزشمند این مسیر کجاست، هیچکدام از این عنوانها را نام نمیبرد. برایش لحظههایی مهماند که نتیجه کار را در چشم مردم دیده؛ مثل روز افتتاح یک مدرسه در سیستانوبلوچستان، وقتی دانشآموزان با اشک شوق میگفتند «به آرزویمان رسیدیم»، او را «پدر» صدا میکردند و نمیدانست دلش باید از خوشحالی بلرزد یا از مسئولیت بیشتری که روی شانههایش نشسته بود.

قصه الطافی، قصه جوانی است که خدمت را از مسجد آموخت، با مسجد ادامه داد و امروز همچنان باور دارد داوطلب بودن پیش از هر چیز، یعنی علاقه؛ یعنی اینکه از وقتوزندگیات بگذری تا گوشهای از بار مردم را برداری، هر قدر کوچک، اما واقعی و بیمنت.
مهرداد این جمله را با همان آرامش همیشگیاش میگوید، اما پشت همین سادگی، بیستوچند سال تجربه خوابیده؛ تجربهای که از یک کانون کوچک جوانان در مسجد شروع شد و حالا به دهها پروژه ماندگار در روستاهای دور و نزدیک رسیده است.
جمله را که کامل میکند، مکثی کوتاه میکند؛ شبیه کسانی که نمیخواهند جملهشان شعاری به گوش برسد: «داوطلب بودن، واقعاً عشق میخواد… از وقت و زندگیت میزنی، اما حس میکنی داری چیزی را میسازی که میمونه.»
مهرداد این جمله را با همان آرامش همیشگیاش میگوید، اما پشت همین سادگی، بیستوچند سال تجربه خوابیده؛ تجربهای که از یک کانون کوچک جوانان در مسجد شروع شد و حالا به دهها پروژه ماندگار در روستاهای دور و نزدیک رسیده است.
از مسجد تا میدان عمل
او هنوز هم وقتی درباره اولینبارهایش حرف میزند، نام مسجد را جلوتر از هر چیز دیگری میآورد. «مسجد امام رضا(ع)، کلاسهای هلالاحمر، عضوگیریها… همه چیز از همانجا شروع شد.» بعدها همان پسر نوجوان، در مسجد حضرت فاطمهالزهرا(س) کانون جوانان هلالاحمر را راه انداخت؛ کانونی که سالها پیاپی جزو بهترینهای کشور شد.

پایه بسیاری از طرحها و اردوهای جهادی او نیز در همین فضا گذاشته شد؛ جایی که جوانها بعد از نماز یا جلسات هفتگی دور هم جمع میشدند، ایده میدادند، برنامه مینوشتند و راه میافتادند سمت روستاهایی که نامشان روی نقشه گاهی حتی پیدا نبود.
زلزله بم؛ تجربهای که مسیر را عوض کرد
ورود جدی او به کار داوطلبانه، تقریباً همزمان شد با زلزله بم. آن روزها هنوز نوجوان بود، اما نفسبهنفس مردم برای جمعآوری کمک تلاش میکرد.
ورود جدی او به کار داوطلبانه، تقریباً همزمان شد با زلزله بم. آن روزها هنوز نوجوان بود، اما نفسبهنفس مردم برای جمعآوری کمک تلاش میکرد. میگوید همان روزها بود که فهمیدم امداد فقط حمل بستههای کمک نیست؛ امداد یعنی همراهی، یعنی بودن کنار آدمهایی که همهچیزشان را از دست دادهاند. آن روز، مسیر زندگیاش شکل تازهای گرفت.
اردوهای جهادی؛ از فکر تا اجرا
اما نقطه عطف کارهای او، راهاندازی اردوهای جهادی تخصصی بود. اردوهایی که برخلاف معمول، علاوه بر فعالیتهای کوتاهمدت، اغلب با طرحهای بلندمدت همراه میشد. او میگوید: «وقتی میدیدیم روستایی نیاز به درمان دارد، نیروی پزشکی میبردیم. وقتی دیدیم بچههای روستا مدرسه ندارند، از همانجا جرقه ساختن مدرسه زده شد.»
همین اردوها شد بخشی از سرمایه اجتماعی جهرم؛ حرکتی که بعدها الهامبخش فعالیتهای مشابه در شهرهای دیگر شد.

از ساخت مدرسه تا پایگاه امداد
امسال در آیین ملی نکوداشت داوطلبان، نام مهرداد الطافی در میان ده داوطلب برتر کشور قرار گرفت. دلیل انتخابش را فعالیتهای شاخص در بحرانها، پویشهای داوطلبانه و پروژههای عمرانی عنوان کردند؛ اما خودش میگوید این فقط یک انرژی تازه است برای ادامه مسیر، نه پایان آن.
حاصل این سالها، فهرستی است که شاید روی کاغذ ساده به نظر برسد، اما پشت هر کدام داستانهای فراوانی هست؛ ۶۷ مدرسه در مناطقی که سالها چشمانتظار بودند؛ ایجاد پایگاههای امداد و نجات؛ ساخت نمازخانه؛
تأسیس پایگاههای اورژانس جادهای، مراکز درمانی، بورسیه دانش آموزان بی بضاعت و ارسال هزاران بسته معیشتی به خانوادههای تحت فشار.
او از میان همه این اتفاقها، یک خاطره را بیشتر از بقیه نگه داشته: «افتتاح مدرسهای در سیستانوبلوچستان… بچهها از خوشحالی گریه میکردند، میگفتند آرزومان بود. من را پدر صدا زدند… آن لحظه، تمام خستگیام رفت.»
تقدیر ملی؛ مسیری که هنوز تمام نشده
امسال در آیین ملی نکوداشت داوطلبان، نام مهرداد الطافی در میان ده داوطلب برتر کشور قرار گرفت. دلیل انتخابش را فعالیتهای شاخص در بحرانها، پویشهای داوطلبانه و پروژههای عمرانی عنوان کردند؛ اما خودش میگوید این فقط یک انرژی تازه است برای ادامه مسیر، نه پایان آن.

«داوطلبی… یعنی ادامه دادن»
وقتی از آینده میپرسیم، نمیخواهد حتی لحظهای از امید کم کند: «تا وقتی بتوانم کاری بکنم، ادامه میدم. هر کس میتواند یک گوشه کار را بگیرد. حتی کوچک. همینهاست که دنیا را نگه میدارد.»
گفتوگو که تمام میشود، باز هم از مسجد حرف میزند؛ همانجایی که به گفته خودش «اولین جرقه خدمت» زده شد. شاید راز این همه سال پایداری هم همین باشد؛ شروعی از دل مردم و ادامهای که هنوز در همان مسیر مانده است.
نظر شما