به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر مهدی عباسزاده عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی و علوم شناختی پژوهشگاه در این هم اندیشی به ایراد سخنرانی پرداخت که در متن آن در ادامه میآید:
- تعریف و ویژگیهای جنگ روایتها:
در مطالعات رسانه، جنگ روایتها یا جنگ روایتی (narrative warfare) عبارت است از تعارض و تقابل روایتهای مختلف از یک رخداد به منظور دستیابی به اهداف خاصِ سیاسی، نظامی و حتی فرهنگی یا اجتماعی.
جنگ روایتها گونه مهمی از جنگ شناختی (Cognitive warfare) است.
در جنگ روایتها، افراد، تشکلها، سازمانها و یا دولتها میکوشند از طریق رسانهها، فضای مجازی و بهویژه هوش مصنوعی و با اطلاعات و محتواهای خاصی که در آنها انتشار میدهند یا بازتولید میکنند، روایت خود را منطبق با یا کاملاً نزدیک به رخداد موردنظر معرفی کنند و بر روایتهای دیگر از آن رخداد چیرگی بخشند تا کنترل اذهان و افکار عمومی جامعه هدف را در دست بگیرند.
بنابراین در جنگ روایتها میتوان چهار عامل را تشخیص داد: «افراد، تشکلها، سازمانها و دولتها»، «رسانه، فضای مجازی و بهویژه هوش مصنوعی»، «اطلاعات و محتواها» و «اذهان و افکار عمومی».
اگر بخواهیم با ادبیات فلسفی به موضوع بنگریم، شاید بتوانیم بگوییم:
– عامل اول، فاعل روایت است که روایت سازی و روایتپردازی میکند.
– عامل دوم، در بدو امر، هم ابزار انتقال روایت است (رسانه و فضای مجازی) و هم روایت را بازتولید میکند (هوش مصنوعی). بنابراین هوش مصنوعی عملاً در کنار فاعل روایت جای میگیرد.
– عامل سوم، خودِ روایت است که هم ماده دارد و هم صورت؛ یعنی هم دادهها و اطلاعاتِ محض قابل تشخیصاند و هم اَشکال و صورتهایی که به آنها داده شده است.
– عامل چهارم، قابل (پذیرنده) روایت است ولی اگر هدف فاعل روایت، تغییر اذهان و افکار عمومی باشد که همینگونه است، پس عامل چهارم، غرض و غایت از روایت خواهد بود.
- دو نظریه فلسفیِ مهم و مرتبط با جنگ روایتها:
- فیلسوف جامعه و اخلاق غربی مکاینتایر با طرح انگاره “پساحقیقت” (post-truth)، دورهای که ما در آن زیست میکنیم را به عنوان دورهای توصیف کرده است که باور عمومی را عمدتاً نه واقعیتها و شواهد عینی، بلکه باورها و احساسات شخصی یا گروهی برمیسازند.
- فیلسوف پسامدرن غربی لیوتار انگاره “کلانروایتها” (metanarratives) را مطرح میکند. کلانروایت، یک “انگاره” (ایده) یا “اندیشه” یا “نظام فکری” جامع و کلی است که از تجربه یا تعقل و علم یا فلسفه به دست آمده است و میکوشد جهان، انسان و یا جامعه را تبیین کند، بصورت پیشینی و معمولاً خوشبینانه (مانند روشناندیشی، پیشرفتگرایی، لیبرالیسم، مارکسیسم، فرویدیسم، فمینیسم، نیهیلیسم و …). کلانروایتها، خصوصیت دوره مدرنیته است. در مقابلِ کلانروایتها، انگاره “خُردهروایتها” (little narratives) قرار دارد که میکوشد بیان و تفسیری خاص از یک رخداد جزئی ارائه دهد و هرگونه کلانروایتی را رها کند. توجه به خردهروایتها، خصوصیت دوره پسامدرن است.
- کاربست این دو نظریه در جنگ روایتها:
- جنگ روایتها کاملاً در تناسب با دوره پساحقیقت است و چندان با حقیقت سروکاری ندارد. گویی زمانه حقیقت، سپری شده است.
در دوره ما، نقش رسانه، فضای مجازی و بهویژه هوش مصنوعی با الگوریتمهایش و روایتهایی که آنها ارائه میدهند، در برساخت باورها و احساسات شخصی یا گروهی بسیار چشمگیر است و میدانیم که رسانه، فضای مجازی و هوش مصنوعی بشدت تحت تأثیر منافع احزاب و جریانها یا مقاصد سیاسی خاصی تعیین میشوند و اینسان اصالت واقعیتها و شواهد عینی معمولاً به حاشیه رانده شده، باورها و احساسات شخصی یا گروهی در خدمت منافع یا مقاصد خاصی قرار میگیرند.
- در جنگ روایتها، هم کلانروایتها مطرحاند و هم خردهروایتها.
در جنگ روایتها، اولاً کلانروایتها و خردهروایتها از سنخ سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی هستند، نه از سنخ علمی یا فلسفی؛ ثانیاً کلانروایتها بیاهمیت نیستند، بلکه کاملاً مؤثر و ذیخلاند؛ و ثالثاً خردهروایتها اساساً جدا از کلانروایتها تعیین و تعریف نمیشوند، بلکه در ارتباط تنگاتنگ با آنها هستند.
در جنگ روایتها، کلانروایت، روایتی جامع و کلی است که خطوط و مسیر اصلی خردهروایتهای ذیل آن را ترسیم میکند. بر این اساس، نه فقط جنگ روایتها بلکه جنگ کلانروایتها هم مطرح است (مانند کلانروایت رسمی غرب از ایران که خردهروایتهای مختلف و متنوعی ذیل آن تعریف شده است).
- تحلیلی معرفتشناختی از جنگ روایتها:
- از منظر معرفتشناختی، هرگونه روایتی یا صادق است (در صورتی که با واقعیت خارجی همخوانی داشته باشد)، یا کاذب است (در صورتی که با واقعیت خارجی همخوانی نداشته باشد)، و یا آمیخته با کذب است (در صورتی که نسبت به واقعیت خارجی، با «اغراق» یا بزرگنمایی و کوچکنمایی رخداد همراه باشد).
تذکر: قسم سوم (آمیخته با کذب) هم در واقع کاذب است، چون منطقاً بین نفی و اثبات واسطهای نیست.
- از منظر معرفتشناختی، هرگونه روایتی یا موجه است (در صورتی که راوی مدارک و مستندات لازم و کافی برای اثبات مدعای خود ارائه دهد)، و یا ناموجه است (در صورتی که راوی مدارک و مستندات لازم و کافی برای اثبات مدعای خود نداشته باشد).
تذکر: ممکن است بخشی از یک روایت، موجه باشد و بخشی دیگر، ناموجه است. تمرکز ما باید بر بررسی و تمییز بخشی از یک روایت که موجه است از بخشی که از آن روایت که ناموجه است، باشد.
سه ملاحظه معرفتشناختی در باب جنگ روایتها:
اولاً در جنگ روایتها، صرفاً بررسی صدق و کذب روایت، کافی نیست، بلکه بررسی توجیه یا عدم توجیه آن مهمتر است. یعنی اینکه آیا راوی، دلایل لازم و کافی برای اثبات صدق مدعای خویش ارائه میدهد یا نه؟ در واقع، در دانش معرفتشناسی، توجیه (justification) مهمتر از صدق (truth) است.
ثانیاً در جنگ روایتها، تشخیص صدق یا کذب و موجهبودن یا ناموجهبودنِ روایتها، بستگی به درک و تحلیل دقیق ساختهای پارادایمی و گفتمانی، مناسبات قدرت، گسستها در شکلگیری مفاهیم سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، و نیز سطح سواد رسانهای مردم دارد.
ثالثاً در جنگ روایتها، باید از تأثیرات عوامل غیرمعرفتی از قبیل تبلیغات، هیاهو و جوسازی (پروپاگاندا)، عملیات روانی، نقش ماشینها در انبوهسازی اطلاعات، مکررسازی اطلاعات، شلیک اطلاعات، شبیهسازی اطلاعات، و … بخوبی مطلع بود و بتوان آگاهی و معرفت خالص را از درون این اطلاعات متکثر و مشوّب بیرون کشید. در دانش معرفتشناسی، مبحث تأثیر عوامل غیرمعرفتی بر معرفت و شناخت انسانی بسیار مهم است.
نظر شما