به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، در سالهایی که سایه سنگین گرانی بر سفرهها افتاده و نفس بسیاری از خانوادهها در رفتوآمد میان دخل و خرج بند آمده است، کلاف اعصاب مردم نیز نازکتر از همیشه شده. کافی است در صف نانوایی، پشت فرمان یا میان یک گفتوگوی ساده روزمره بایستید؛ جرقهای کوچک کافی است تا آتشی بزرگ شعله بکشد. جامعهای که زیر فشار معیشت خم میشود، طبیعی است که زودتر خسته، زودتر رنجیده و زودتر عصبانی شود.
در چنین فضایی، فضیلتهایی وجود دارند که شاید در ازدحام مشکلات اقتصادی، بیش از همه قربانی میشوند؛ حوصله، مدارا، و همان واژهای که در ادبیات دینی ما «حِلم» نام دارد؛ صفتی که گویا این روزها کمتر کسی در زندگی روزمره سراغش میرود، مگر وقتی پای سخن اهل معنا یا تجربهای از گذشته به میان میآید.
حجتالاسلام محمدحسین مدبّر، استاد حوزه و دانشگاه، درست از همین گره آغاز میکند؛ گرهی که میان بحرانهای اقتصادی و کاهش تحمل اجتماعی شکل گرفته است. او وقتی از «حلیم» بودن خداوند سخن میگوید، انگار مخاطب را به مکثی دعوت میکند در میانه شتاب و گرفتاریها؛ مکثی برای یادآوری اینکه اگر قرار بود خداوند نیز مانند ما انسانهای زیر فشار، به اولین لغزش واکنش نشان دهد، هیچکس در این دنیا باقی نمیماند.
مدبّر در سخنانش، واژهای را بیرون میکشد که شاید زیر گرد و غبار مشکلات روزانه، کمفروغ شده باشد؛ اما اتفاقاً امروز، بیش از همیشه به آن نیاز داریم: بردباری در برابر خطای دیگری؛ از جنس همان صبری که در سنت دینی ما ریشه دارد و در روایتهای بزرگان، نمونههایش فراوان است.
این مقدمه، دریچهای است برای ورود به گزارشی که میکوشد نشان دهد چگونه «حلم» میتواند در روزگار فشار اقتصادی، نقش سوپاپ اطمینان اجتماعی را بازی کند؛ فضیلتی که اگر آن را بازسازی نکنیم، هزینههای سنگینتری بر اعصاب و روابطمان تحمیل خواهد شد.

بردباری الهی؛ نقطه آغاز برای فهم رابطه انسان با جامعه
مدبّر سخنانش را با تکیه بر یکی از نامهای الهی آغاز میکند؛ «الحلیم». در نگاهی که او ارائه میدهد، حلم یک مفهوم انتزاعی در لابهلای کتب اخلاقی نیست، بلکه یک الگوی رفتاری قابل ترسیم است؛ الگویی که در روزگار فشار روانی و معیشتی، نقش تعدیلکننده دارد. او یادآور میشود: اگر خداوند قرار بود نسبت به خطا و ناسپاسی انسانها واکنش فوری نشان دهد، نه انسانی باقی میماند و نه حتی جنبندهای روی زمین. آیات «فاطر/۴۵» و «کهف/۵۸» که او به آنها استناد میکند، همین حقیقت را بازگو میکند که بردباری خداوند یک فرصت است، نه یک غفلت.
این استاد حوزه در همین نقطه، بحث را از فضای کلامی به زندگی روزمره مردم پیوند میزند. بسیاری از رفتارهای تلخ اجتماعی—از پرخاشگری در خیابان گرفته تا بیحوصلگی در نهادهای اداری و حتی اختلافات خانوادگی—نتیجه مستقیم فشارهایی است که جامعه با آن دستبهگریبان است.
اگر خداوند قرار بود نسبت به خطا و ناسپاسی انسانها واکنش فوری نشان دهد، نه انسانی باقی میماند و نه حتی جنبندهای روی زمین.
او میگوید: «بسیاری از گناهان و خطاهای ما از روی نادانی، جوانی، فشار، تنگنا یا ناپختگی است. خداوند میداند و مهلت میدهد تا برگردیم.» سپس با لحنی تحلیلی اضافه میکند: این منطق، اگر به رفتار اجتماعی ما راه پیدا کند، میتواند از بسیاری کینهها، واکنشهای تند و آسیبها جلوگیری کند.
از متن دین تا متن جامعه؛ چگونه بردباری به مسئلهای اجتماعی تبدیل میشود؟
مدبّر تنها به تبیین مفهوم حلم بسنده نمیکند؛ او میان الهیات و جامعه، پلی میزند. این پیوند در جملهای کلیدی روشن میشود: «اگر بناست ما جانشین خدا بر زمین باشیم، باید ببینیم او چگونه با بندگان رفتار میکند.»
این نگاه، در جامعهای که فشار معیشت، اعصاب و مناسبات اجتماعی را فرسوده کرده، معنای تازهای مییابد. او اعتقاد دارد که واکنشهای تند امروز مردم—از کارمند پشت میز تا راننده در خیابان—نشانه بدطینتی نیست؛ نشانه فرسایش است. و درست در چنین شرایطی است که فضیلتی چون حلم، از یک صفت اخلاقی فردی به یک ضرورت اجتماعی تبدیل میشود.

روایتهای رفتاری؛ از معصومان تا روزگار معاصر
بخش مهم دیگری از سخنان مدبّر، استفاده از روایتهای رفتاری است؛ نمونههایی که بهجای موعظه، مخاطب را وارد یک تجربه واقعی میکند.
او از برخورد پیامبر(ص) و امام علی(ع) با توهینکنندگان روایت میآورد؛ از جایی که امام علی(ع) خطاب به قنبر میگوید: «آرام باش، بگذار بدگو بگوید…» و سپس میافزاید: هیچ چیز مانند حلم، خدا را از بنده خشنود و شیطان را خشمگین نمیکند.
همانگونه که خداوند گاهی برای بیداری بندگان، قهرهای موقت—چون کمبارندگی—را نشانه لطف قرار میدهد، در جامعه نیز گاهی بحرانها فرصتی برای بازبینی رفتار است.
این روایتها، بهگونهای مطرح میشود که خواننده امروز—که شاید میان مشکلات اقتصادی، رفتاری تند یا کلامی گزنده دیده یا تجربه کرده—بتواند خود را در آن موقعیت بگذارد.
مدبّر سپس نمونههایی از رفتار عالمان معاصر میآورد؛ همچون روایتی از روحانی سالخوردهای که پس از زخمیشدن توسط سنگ یک نوجوان، بهجای توبیخ، چوبی به او میدهد تا «از این به بعد کبوترهایت را با این بپران».
این مثالها، کارکرد دوگانه دارند: هم از آرمانهای اخلاقی سخن میگویند، هم آن را در زندگی واقعی و ملموس نشان میدهند.
فشار اقتصادی؛ آزمون بزرگ حلم اجتماعی
در بخش دیگری از تحلیل، مدبّر به عاملی اشاره میکند که امروز در ذهن بسیاری از مردم نقش پررنگی دارد: فشار معیشت. او توضیح میدهد: همانگونه که خداوند گاهی برای بیداری بندگان، قهرهای موقت—چون کمبارندگی—را نشانه لطف قرار میدهد، در جامعه نیز گاهی بحرانها فرصتی برای بازبینی رفتار است.

در شرایطی که قیمتها ثانیهای تغییر میکند، سفرهها کوچکتر شده و آینده مبهمتر میشود، مردم معمولاً زودرنجتر و واکنشها تندتر است. از نگاه او، درست در همین فضای سنگین است که تمرین بردباری اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ زیرا اگر واکنشها فوراً و بدون تأمل باشد، شکافهای اجتماعی عمیقتر و روابط انسانی آسیبپذیرتر میشوند.
فضیلتی قدیمی برای زمانهای پرتنش
در پایان، مدبّر بار دیگر بر این نکته تأکید میکند که جامعه امروز، بیش از هر زمان دیگری به رفتارهای بردبارانه، صبوری و تحمل یکدیگر نیاز دارد؛ آن هم بهعنوان یک ضرورت اجتماعی.
او میگوید: همانگونه که خداوند به بندگان فرصت میدهد تا خطاهایشان را جبران کنند، ما نیز در روابط روزمره—با همسایه، همکار، خانواده، راننده و حتی مسئولان—باید فاصلهای میان خطا و واکنش بگذاریم.
در روزگاری که فشار اقتصادی، تابآوری جامعه را کم کرده، حلم یک ابزاری برای حفظ آرامش جمعی است؛ فضیلتی که اگر دوباره به متن زندگی بازگردد، میتواند بخشی از سنگینی زمانه را سبکتر کند.
نظر شما