بانویی که درس همسر شهیدش را به فرزندانش آموخت

سرلک گفت: پس از شهادت همسرم با تمام غمی که در دل داشتم و تنهایی که همچون غباری بر سرم سایه افکنده بود، باید قوی می ماندم تا نه تنها یادگاران شهید را پرورش می دادم بلکه  شاگردی می‌کردم در مکتب استادی که دیگر حضور فیزیکی نداشت، اما روحش همیشه همراه من بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از اراک، در آستانه سحرگاهانِ بی‌کسی، آن زمانی که صدای آژیر قرمز در زمان بمباران جنگ تحمیلی به صدا در می‌آمد و باد، نوای غربت را در کوچه‌های سرد می‌پیچاند، مادری فداکار و همسری مهربان نقش پدر را مردانه برای سه فرزندش ایفا می کرد و آرامش را به فرزندی که نیازمند گرمای آغوش پدر بود و همواره دلتنگی هایش را برای مادر بازگو میکرد،کودکی که هنوز زبان برای گفتن نام پدر باز نکرده بود و یا آن فرزندی که یادگار پدر بود و قرار بود بار بعد که پدر از جبهه می آید اون نیز پای در این کره خاکی بنهد، ایفا می کرد و چراغی برافروخت که نه باد توان خاموش کردنش را داشت و نه تاریکی... 

مادری که دلش سرشار از عشق و ایمان به خدا، آغوشش گرم، دستانش امن و هم دعایش پناه بود.

 او در دل طوفان، نه برای خود، که برای پرورش فرزندانش که ریشه ای از پدر ایثارگر بودند ایستاد که امروز آنها با تلاش و کوشش و در سایه پر مهر مادر با کسب موفقیت های مختلف، سروهایی بلندقامت شده‌اند که نه تنها باعث افتخار مادر بلکه افتخاری برای جامعه شدند.

او مادرِ شهیدزاده‌هاست. مادری که هم سنگِ صبوریِ زینب‌ها را دارد، هم در دل غمی بزرگ از نبود یاری که با هم عهد دیرین بسته بودند تا در کنار هم زندگی شادی داشته باشند.
 

 روزی که همسرش در میدانِ عشق به شهادت رسید، زندگی‌اش متفاوت شد، او ماند با کودکانی خردسال که یادگاری از عشق بودند.اما با عشق گام در مسیر جدیدی گذاشت، راه افتاد؛ بی‌وقفه، بی‌شکوه، بی‌آرزو جز سربلندیِ نام شوهر شهیدش.

اما روزهای سخت، سپری شد و شب‌های تنهایی، سپیده‌دم شد. او هم‌مادر بود، هم‌پدر؛ هم مشوقِ درس و زندگی، هم پناهگاهِ اشک و اندوه. قامتش خمیده شد، اما هرگز ایمانش نشکست. چشمانش به راه ماند، اما نه برای بازگشتِ محال، که برای رفتن به جلو؛ برای فردایی که در آن، فرزندانش سربلند و موفق باشند.

و امروز...
امروز که فرزندانش چون ستاره‌هایی در آسمانِ علم و ایثار می‌درخشند، وقتی نگاهشان می‌کنی، رنج‌های کشیده‌ی مادر را در عمق چشمانشان می‌بینی. وقتی از موفقیت‌هایشان سخن می‌گویند، اولین کلمه‌ای که بر زبان می‌آورند، "مادر" است. مادری که با از خودگذشتگی، آنان را به اوجِ افتخار رساند.

مادرِ شهیدزاده، سرو استواری است که هیچ طوفانی نتوانستت او را بجنباند. قلم‌موی صبری بودی که زیباترین تابلوی زندگی را در تاریک‌ترین شب‌ها کشید.

بانویی که درس همسر شهیدش را به فرزندانش آموخت

این بانوی فداکار «نسرین سرلک»، همسر شهید والامقام «فضل‌الله سرلک» است که در اولین رویداد رسانه ای ویژه بانوان استان را تحت عنوان طنین،  که در راستای برگزاری چهارمین جشنواره رسانه ای حریم رسالت برگزار شد با بیان خاطراتی از زندگی مشترک کوتاه و پربارش، گفت: پس از شهادت همسرم با تمام غمی که در دل داشتم و تنهایی که همچون غباری بر سرم سایه افکنده بود، باید قوی می ماندم تا نه تنها یادگاران شهید را پرورش می دادم بلکه  شاگردی می‌کردم در مکتب استادی که دیگر حضور فیزیکی نداشت، اما روحش همیشه همراه من بود.

این بانوی ایثارگری که شهادت همسرش در خرداد ۶۷، پایان زندگی مشترکش را رقم زد،با وجود غم شهادت همسرش، با تاسی از حضرت زینب (س) فصل جدیدی را از زندگی آغاز کرد و با تربیت سه فرزند شهید در مکتب شهادت، ثابت کرد عشق به شهدا جاودانه است.

همسر شهید والامقام «فضل‌الله سرلک» به بیان خاطرات زندگی مشترک اما کوتاه خود با شهید پرداخت و گفت: یاد شهید همواره در دل ما زنده است و حضورش نیز در تمام زندگیمان احساس می شود.

وی با بیان اینکه، بیان سال‌های جنگ و پس از آن در چند دقیقه ممکن نیست، افزود: لحظه‌ای که خبر شهادت همسرم را شنیدم، زندگی‌ام برای همیشه تغییر کرد. آن زمان ۲۱ ساله بودم، پسرم حامد پنج سال داشت، دخترم حنانه هنوز زبان باز نکرده بود و فرزند سومم را در شکم داشتم. 

وی خاطر نشان کرد: خردادماه سال ۱۳۶۷، لحظه‌ای بود که پایان زندگی مشترک من با همسرم رقم خورد و آغاز مسیر جدیدی برای من و فرزندانم شد، در تمام این سال ها تلاش کردم تا زندگی خوبی برای فرزندانم فراهم کنم تا نبود پدر را حس نکند.

عشقی که در نگاه و رفتار موج می‌زد

همسر شهید سرلک با اشاره به خاطرات زندگی کوتاه اما عمیق با شهید تصریح کرد: در آن دوران، واژه عشق شاید زیاد بر زبان جاری نمی‌شد، اما نگاه‌ها، لبخندها و رفتارها همه سرشار از محبت و عشق بود. همسرم گاهی با شعر، احساسش را بیان می‌کرد. بعد از شهادتش،  آن اشعار برایم یادآور لحظاتی شد که با هم زندگی کردیم.

وی ادامه داد: پس از شهادت همسرم، باید در مکتب استادی که دیگر حضور فیزیکی نداشت شاگردی می‌کردم و یاد می‌گرفتم چگونه رفتار کنم که شرمنده‌اش نشوم. 

وی خاطر

بانویی که درس همسر شهیدش را به فرزندانش آموخت

نشان کرد: تربیت فرزندان، حفظ حرمت نام شهید، و ادامه دادن راه او، همه درس‌هایی بود که باید در عمل می‌آموختم. درست است که جسمش کنارم نبود، اما روحش، نام و یادشان و خاطراتش همیشه همراه من بود و هست.


این بانوی ایثارگر با اشاره به روزهای سخت پس از شهادت همسرش اظهار کرد: ماه‌ها، فصل‌ها و سال‌ها گذشت. در شهری غریب، با دو کودک خردسال، در سرمای زمستان، باید دلگرم می‌ماندم و به فرزندانم نیز دلگرمی می‌دادم. خاطره‌ای از آن روزها همیشه در ذهنم مانده؛ وقتی بچه‌ها راه می‌رفتند، می‌خندیدند، زبان باز می‌کردند، اشک در چشمانم حلقه می‌زد. بدون اینکه کسی برایم روضه بخواند، خودم روضه‌خوان دل پر درد و غم خودم بودم اما با همه سختی ها و دلتنگی ها همواره شاکر بودم و خداوند را برای همه چیز حتی تنهاییم شکر می کردم.

وی افزود: دخترم شد رقیه‌ام، پسرم شد علی‌اصغرم. تازه فهمیدم شام غریبان یعنی چه. تازه فهمیدم حضرت رقیه (س) چگونه از فراق پدر جان داد. عاشورا و محرم برایم معنا پیدا کرد. هر روز که روشن می‌شد، با خود می‌گفتم امروز چه بر من خواهد گذشت با سه فرزند در این دنیای بی کسی چه باید بکنم، اما باز با خودم می گفتم من و فرزندانم خدا را داریم و خدا برای ما کافی است.

سرلک با افتخار از تربیت فرزندانش گفت: امروز فرزندانم پیرو اهل بیت (ع) هستند. اگرچه حضور پدرشان را در دوران های مختلف زندگی‌اش لمس نکردند، اما آن‌قدر از او برایشان گفته‌ام که می‌گویند: "ما بابا را لمس کرده‌ایم." آن‌ها به پدرشان غبطه می‌خورند و می‌گویند: "ما هم می‌خواهیم شهید شویم."

غبطه برای نمازی که به عرش می‌رود

وی با تأکید بر جایگاه شهدا در جامعه عنوان کرد: در جمعی هستیم که بیشتر نوجوان هستند. گاهی وقتی از شهدا صحبت می‌شود، می‌شنویم که می‌گویند شهید ما مهربان بود، نماز می‌خواند، خوب بود. اما واقعاً شهدا انسان‌هایی بودند که با نماز، با ایمان، با اخلاص، مسیرشان را انتخاب کردند. من هم نماز می‌خوانم، اما نماز با اخلاص و حضور قلب شهید، او را به عرش رساند. غبطه می‌خورم که چرا امروز نیستند تا بیشتر از آن‌ها بیاموزیم.


همسر شهید سرلک در پایان خاطرنشان کرد: امروز اینجا هستم نه برای گفتن غم، بلکه برای گفتن ایستادگی. ما ایستاده‌ایم، قرار است بایستیم، و قرار است بمانیم. راه شهدا ادامه دارد، و ما با افتخار در این مسیر قدم برمی‌داریم.

همسر شهید «فضل‌الله سرلک» در ادامه به، روایت غریبانه‌ای از ایام بارداری و زمان تولد شهیدزاده «ماجد» را بیان کرد و به تشریح رؤیای صادقه‌ای پرداخت که سرنوشت فرزندش را قبل از تولد پیش‌بینی کرده بود.

رویای صادقه و پیش‌بینی نام فرزند

بانویی که درس همسر شهیدش را به فرزندانش آموخت

وی با اشاره به ایام بارداری شهیدزاده «ماجد» در سال ۶۷ گفت: قبل از تولد ماجد با توجه به اینکه همسرم به تازگی شهید شده بود همواره در حال پیدا کردن نامی برای او بودند یکی می گفت نام عموی شهیدش را بگذاریم و دیگری می گفت نام پدر شهیدش، شبی زمستانی در حالی که ۹ ماهه باردار بودم، روی پشت بام رفته بودم تا آنتن تلویزیون را مرتب کند که ناگهان پایم لغزید و به زمین افتادم درد شدیدی بر من حادث شد که به کمک مادر همسرم به اتاق هدایت شده و در حال استراحت بودم. همان شب در عالم رؤیا، شوهرم را دیدم که با موتوری به سوی من آمد و من را سوار بر موتور کرد و با هم به جایی رفتیم که زیر پایم پرتگاه بود او دستبندهای رنگی به دستم کرد و پیوسته نام «ماجد» را صدا می‌زد.

قبل از شهادت بار آخری که به جبهه اعزام می شد به او گفتم ما با دو فرزند کوچک چه کنم او لبخندی زد و گفت من که نمیروم که دیگر برنگردم ما تازه ازدواج کرده این و می خواهیم سال های سال در کنار هم زندگی کنیم و صاحب فرزندان زیادی بشویم و اسامی بر وزن حامد صالح و عابد و صادق و طاهر و ناصر و ... بیان کرد که ماجد نیز جر آنها بود بعد که بیدار شدم و فرزندم به دنیا آمد گفتم شهید خودش اسم فرزندش را ماجد گذاشته است.

معنای عرفانی نام حنانه

همسر شهید سرلک در ادامه با تبیین معنای عمیق نام دخترش «حنانه» افزود: در روایات آمده ستون «حنانه» در مسجد النبی به گونه‌ای است که گویی از فراق پیامبر(ص) می‌گرید. این ستون نماد عشق و اشتیاق به حضور در سایه‌سار نبوت است.

سرلک در بخش دیگری از سخنانش به تلاش‌های علمی خود اشاره کرد و گفت: پس از شهادت همسرم، با وجود سه فرزند، تحصیلاتم را تا مقطع فوق‌لیسانس در رشته الهیات و علوم قرآنی ادامه دادم و حتی برای دکترا بورسیه شدم، اما به خاطر سرپرستی از فرزندان، از ادامه تحصیل صرف‌نظر کردم.

کد خبر 1849624

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha