به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، در دفتر کوچک انجمن خیریه، جایی که بستهها و اقلام حمایتی برای دانشآموزان کمبضاعت آماده میشود، پشت میزی در یک اتاق سه در چهار نشسته؛ صدای رفتوآمد مردم از کوچه میآید؛ بیآنکه نگاهش را از لیست روی میز بردارد، میگوید: «ما نباید تماشاگر شهر باشیم؛ باید سازندهاش باشیم.»
جملهاش شبیه شعار نیست چرا که او را کاملاً میشناسم؛ جوانی که جوانیاش را صرف کمک به همنوعان کرده و تا کنون به همت او بیش از ۶۰ مدرسه در نقاط مختلف کشور ساخته شده است. در صدایش نوعی اطمینان موج میزند، اطمینان کسی که سالهاست از نزدیک، دغدغهی شهر و مردمش را لمس کرده است. او به نسلی تعلق دارد که در هیاهوی بیاعتمادی بزرگ شده، اما هنوز امید را رها نکرده است؛ نسلی که میخواهد سهم خود را در تصمیمسازیهای بزرگ بازپس گیرد.
الطافی از نسل جوانانی است که دیگر منتظر دعوت رسمی نمیمانند. او باور دارد اگر شهر قرار است نونوار شود، باید نگاهش را جوان کرد؛ نه فقط ساختمانها و خیابانها را. او، از اعتماد به نسل جدید در حکمرانی شهری میگوید؛ از شکافی که میان تجربه و جسارت افتاده، و از آیندهای که تنها در صورت واگذاری واقعی میدان به جوانان، معنا پیدا میکند.

او آرام و شمرده صحبت میکند؛ جوانی از همان نسل تازهای که حرفش را زیاد میزنیم، اما کمتر جدی میگیریمش. وقتی از او میپرسم چرا اینقدر بر اعتماد به جوانان در مدیریت شهری تأکید دارد، مکثی میکند و میگوید: «چون آیندهی شهرها، آیندهی همین نسل است. اگر جوانان در تصمیمها نباشیم، هیچ تغییری واقعی اتفاق نمیافتد.»
او، جوان برگزیده استان فارس است؛ اما عنوانها برایش مهم نیست. بیشتر از افتخارات شخصی، از فرصت ازدسترفتهی نسلش حرف میزند. نسلی که بهگفته او «نه کمتجربه است، نه بیانگیزه؛ فقط هنوز به او اعتماد نشده است».
باید از نمایش عبور کنیم. نمیشود گفت به جوانان اعتماد داریم ولی جای تصمیم و عمل را به آنها ندهیم. جوان باید در دل ماجرا باشد؛ همانجایی که تصمیم گرفته میشود، همانجایی که تغییر شکل میگیرد.
نگاه تازه به حکمرانی شهری
الطافی وقتی از شهر حرف میزند، لحنش از تحلیل فراتر میرود؛ گویی دربارهی موجودی زنده سخن میگوید. شهری که باید نفس بکشد، ببیند و بشنود.
میگوید: «مدیریت شهری به چیدن جدول و آسفالت محدود نمیشود. ما با شهری طرفیم که هر روز پیچیدهتر میشود؛ شهر به درک اجتماعی، گفتوگوی بیننسلی و تصمیمهای خلاقانه نیاز دارد. و این کار، کارِ جوانهاست.»
در نگاه او، شهر یک موجود فرهنگی است؛ جایی که ساختارها اگر پیر شوند، امید هم در آن میمیرد. برای همین از “اعتماد ساختاری” حرف میزند؛ اعتمادی نه در شعار، که در سهم واقعی جوانان از تصمیمسازی معنا دارد.
او با آرامش توضیح میدهد: «باید از نمایش عبور کنیم. نمیشود گفت به جوانان اعتماد داریم ولی جای تصمیم و عمل را به آنها ندهیم. جوان باید در دل ماجرا باشد؛ همانجایی که تصمیم گرفته میشود، همانجایی که تغییر شکل میگیرد.»

شهرهای جهان چه کردند؟
الطافی، نگاهی فراتر از مرزها دارد. به تجربهی شهرهایی مثل نیویورک، اشاره میکند؛ جایی که با انتخاب یک مدیر جوان مسلمان، نگاه تازهای به زندگی شهری آورده است: «وقتی یک شهردار سیساله در نیویورک انتخاب میشود، یعنی دنیا فهمیده که جسارت جوان، از تجربهی بیانعطاف ارزشمندتر است. ما هم باید بفهمیم که تغییر، از اعتماد شروع میشود، نه از دستور.»
در واقع، او معتقد است اعتماد به نسل جدید، نوعی بازآفرینی اعتماد عمومی است. اگر مردم ببینند جوانان با شفافیت، مسئولیتپذیری و امید کار میکنند، دوباره به سیستم اعتماد میکنند.
او معتقد است اعتماد به نسل جدید، نوعی بازآفرینی اعتماد عمومی است. اگر مردم ببینند جوانان با شفافیت، مسئولیتپذیری و امید کار میکنند، دوباره به سیستم اعتماد میکنند.
نسلی میان ناامیدی و ساختن
او از نسل خودش میگوید؛ نسلی که میان موجی از ناامیدی و میل به ساختن گرفتار شده است. میگوید «گاهی جوان میخواهد وارد میدان شود، اما در همان قدم اول با دیوار بیاعتمادی روبهرو میشود. نتیجهاش میشود سکوت، انزوا، یا مهاجرت ذهنی. ما باید این چرخه را بشکنیم.»
الطافی در عین حال خوشبین است؛ خوشبینیاش از جنس شعار نیست، از نوع اصرار آرام بر تغییر است. میگوید: «هرجا جوانها فرصت پیدا کردند، نتیجهاش را دیدیم؛ چه در مدیریت شهری، چه در فناوری، چه در فعالیتهای مردمی. کافی است باورشان کنیم.»

پایان باز یک گفتوگو
وقتی گفتوگو تمام میشود، مهرداد لبخند میزند و جملهای میگوید که میشود تیتر این گزارش «آیندهی حکمرانی شهری، از آنِ نسلی است که میخواهد بسازد، نه بنگرد.»
حرفش یک یادآوری است؛ یادآوری اینکه اعتماد، گمشدهای است که اگر بازگردد، شهر دوباره جان میگیرد — و شاید همین نسل خاموش، همان نیرویی باشد که روزی چرخ شهر را دوباره به حرکت درمیآورد.
نظر شما