روایت مادر شهید کاظمی؛ از تلاوت قرآن تا نبرد در جبهه حق

شهید محمد کاظمی، دانش‌آموزی ۱۱ ساله که از مکتب‌خانه تا میدان نبرد، مسیر زندگی‌اش را با ایمان و عشق به وطن پیمود. مادر این شهیداز فرزندی می‌گوید که با قلبی محجوب و روحی بزرگ، راهی جبهه شد تا از خاک کشورش دفاع کند. این روایت، قصه بلوغ زودهنگام نسلی است که در مکتب عاشورا درس ایثار آموخت و با خون خود، مرزهای غیرت را معنا کرد.

خبرگزاری شبستان-خراسان جنوبی؛ زینب روحانی مقدم-روز دانش‌آموز، تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ روزی است که در آن، صدای مظلومیت نوجوانان این سرزمین در تاریخ طنین‌انداز شد. روزی که خون پاک دانش‌آموزان شهید در ۱۳ آبان، برگ زرینی از دفتر مقاومت ملت ایران را رقم زد. این روز، نماد آگاهی، بیداری و ایستادگی نوجوانانی است که با دستانی کوچک اما دل‌هایی بزرگ، در برابر ظلم ایستادند و نام خود را در تاریخ جاودانه کردند.

در تقویم دل‌های ما، پنج‌شنبه‌ها رنگی دیگر دارند؛ رنگی از خاطره، دلتنگی و افتخار. پنج‌شنبه‌هایی که در آن، مادران شهدا بر مزار فرزندانشان شمعی روشن می‌کنند، فاتحه‌ای می‌خوانند و با گل و اشک، یاد عزیزانشان را زنده نگه می‌دارند. این پنج‌شنبه‌ها، نه فقط روز زیارت اهل قبور، که روز تجدید عهد با آرمان شهیدان است؛ روزی برای مرور خاطراتی که هرگز کهنه نمی‌شوند.

در چنین روزهایی، وقتی نام شهیدان دانش‌آموز به میان می‌آید، دل‌ها بی‌اختیار به سمت نوجوانانی می‌رود که هنوز دفتر مشقشان باز بود، هنوز آرزوهای کودکانه‌شان را ناتمام گذاشته بودند، اما با شجاعتی مثال‌زدنی، راهی شدند تا از خاک وطن دفاع کنند. یکی از این ستارگان خاموش، شهید محمد کاظمی است؛ نوجوانی از دیار بیرجند که با قلبی سرشار از ایمان و آرزویی آسمانی، راهی جبهه شد و در سن ۱۱ سالگی به شهادت رسید.

از بیرجند تا جبهه‌های دفاع مقدس؛ روایت مادر شهید محمد کاظمی از پسری با آرزوی کربلا

سال ها پیش در شهر بیرجند، کودکی متولد شد که بعدها با قلبی سرشار از ایمان، عشق به وطن و آرزویی آسمانی، راهی جبهه‌های دفاع مقدس شد و به شهادت رسید.

شهید محمد کاظمی، دانش‌آموزی ۱۱ ساله، با روحی بزرگ و رفتاری فراتر از سنش، از همان کودکی نشانه‌هایی از بزرگی در گفتار و کردارش نمایان بود.

سلطان چوبی، مادر این شهید، با چشمانی پر از خاطره و قلبی آکنده از افتخار در گفتگو با خبرنگار شبستان از فرزندش چنین می‌گوید: محمد پسر خیلی خوبی بود؛ مظلوم، محجوب، بی‌ادعا و سرشار از محبت.

روایت مادر شهید کاظمی؛ از تلاوت قرآن تا نبرد در جبهه حق

فداکاری کودکانه در دل کوهستان‌های بیرجند

مادر شهید با یادآوری یکی از روزهای سرد پاییز در بیرجند، از خاطره‌ای می‌گوید که هنوز هم قلبش را می‌لرزاند. زمان برداشت زعفران بود و نوبت نگهداری از گله گوسفندان با ما بود. پدرش وی را فرستاد تا کسی را از روستای پایین بیاورد که جای گله بماند. اما محمد کسی را پیدا نکرد و خودش رفت.

وی ادامه داد: صبح زود که برای چیدن گل‌ها رفتیم، دیدیم همه گل‌ها چیده شده‌اند. پدرش پرسید: کی رفتی جای گله؟ گفت: خودم رفتم. پرسید: پس کی گل‌ها را چیدی؟ گفت: سحر آمدم.

مادر شهید کاظمی عنوان کرد: در آن هوای سرد کوهستانی، محمد هم جای گله رفته بود و هم گل‌ها را چیده بود تا پدر و مادرش اذیت نشوند. این رفتار، تنها یکی از نشانه‌های روح بزرگ، مسئولیت‌پذیری و محبت بی‌حد وی بود؛ محبتی که در سکوت و عمل جلوه‌گر می‌شد، نه در حرف.

آرزوی باز کردن راه کربلا و تصمیمی برای شهادت

وی با بیان اینکه محمد هیچ‌گاه از شغل آینده‌اش حرفی نمی‌زد، اما همیشه با چشمانی درخشان می‌گفت که آرزو دارد راه کربلا را باز کند، افزود: این جمله، بارها از زبانش شنیده می‌شد؛ گویی دلش از همان کودکی به کربلا گره خورده بود. هفته قبل از اعزام، بی‌خبر از خانواده، سوار ماشین اعزام شد و به حاجی‌آباد رفت. پدرش وی را بازگرداند، اما محمد بسیار ناراحت بود و گریه می‌کرد.

مادر شهید به روز اعزام اشاره کرد و گفت: روز اعزام، نزد من آمد و گفت که به پدر نگویید، من باید بروم و شهید بشوم. من با نگرانی گفتم: محمد، سنت کم است، تو را نمی‌برند. اما محمد پاسخ داد که شناسنامه علی عمو را گرفتم، با آن می‌روم.

این آخرین دیدار مادر و فرزند بود؛ محمد با دویدن به سمت جاده رفت تا به حاجی‌آباد برسد و راهی شود. مادرش می‌گوید همان لحظه که رفت، حس کردم این آخرین بار است که او را می‌بینم.

ایمان، تربیت حسینی و عشق به وطن

محمد از همان کودکی علاقه‌مند به سخنان امام بود و از طریق رادیو آن‌ها را دنبال می‌کرد. مادرش می‌گوید: وظیفه خودش می‌دانست که از کشور دفاع کند. ایمان به خدا و مهربانی با مردم از ویژگی‌های بارز وی بود. همیشه در خانه با تلاوت قرآن مانوس بود و فضای خانه‌مان با صدای قرآن آرامش داشت.

مادر شهید نیز در دوران کودکی، با وجود محدودیت‌های فرهنگی، هم به مدرسه رفت و هم به مکتب‌خانه برای روخوانی و حفظ قرآن. وی با افتخار می‌گوید: در زمانی که رفتن دخترها به مدرسه رایج نبود، من هم درس خواندم و هم قرآن آموختم. همین تربیت دینی را برای فرزندانم نیز خواستم.

وی با تأکید بر نقش مادران در تربیت نسل آینده، توصیه می‌کند: مادران فرزندانشان را حسینی تربیت کنند؛ با ایمان، با محبت و آماده برای دفاع از حق. اگر فرزندتان را با عشق به اهل بیت بزرگ کنید، خودش راه درست را پیدا می‌کند.

افتخار به شهادت و آمادگی برای فداکاری دوباره

با وجود سختی‌های از دست دادن فرزند، مادر شهید امروز با افتخار از محمد یاد می‌کند. وی می‌گوید: مطمئن بودم که فرزندم شهید می‌شود، چون رفتارهایش دنیایی نبود. اولین فرزندم بود و وقتی خبر شهادتش را شنیدم، خیلی سخت گذشت، اما اینکه در راه دفاع از وطنش فیض شهادت نصیبش شد، به من قدرت می‌داد.

وی با صلابت و آرامش می‌گوید: شاید اوایل برای از دست دادن فرزندم ناراحت بودم، اما امروز به اینکه فرزندم شهید شده افتخار می‌کنم. اگر باز هم خدای نکرده کشورم مورد تعرض قرار بگیرد، دو فرزند دیگرم را نیز با افتخار برای دفاع از وطن خواهم فرستاد.

در پایان، مادر شهید محمد کاظمی، آرزوی سعادت و عاقبت‌بخیری برای همه جوانان ایران دارد؛ جوانانی که با ایمان، عشق و فداکاری، راه شهیدان را ادامه می‌دهند و پرچم عزت و استقلال این سرزمین را برافراشته نگه می‌دارند.

کد خبر 1847884

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha