پویایی جامعه در گروی فرهنگ عمومی جمع‌گرا و سرمایه اجتماعی مقاوم است

دکتر خرازی با بیان اینکه تقویت فرهنگ عمومی به معنای یک سرمایه گذاری بلندمدت بر رفتارهای جمعی، تقویت حس مسئولیت و گسترش سرمایه اجتماعی در جامعه است. گفت: در نهایت باید بگوییم مشارکت اجتماعی زمانی نهادینه می شود که از سطح شعار و برنامه فراتر رفته و در قالب رفتار و گفتار و روابط روزمره مردم جریان پیدا کند. این فرآیند که قاعدتا فرآینده پیچیده ای است بدون تقویت ارزش های فرهنگی نظیر احترام، اعتماد متقابل و احساس تعلق قطعا نمی تواند در جامعه نهادینه شود.  

به گزارش خبرنگار فرهنگ  اجتماع خبرگزاری شبستان؛ فرهنگ عمومی وجوهی از فرهنگ یک جامعه است که عامه مردم ضمن اینکه از آن اثر می پذیرند، بر آن تاثیر می گذارند. مردم بی اختیار از فرهنگ جاری الهام می گیرند و با کنش و یا واکنش های خود در تقویت یا تغییر آن سهیم اند. لذا تغییر فرهنگ عمومی در فرآیندی تاریخی، تدریجی و نامحسوس میسر است. مانند فرهنگ کمک به هم نوع، فرهنگ پوشش، فرهنگ آپارتمان نشینی، فرهنگ استفاده از فضای مجازی، فرهنگ روی آوردن به غذاهای فست فود، فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی و هزاران نمونه ی دیگر.

فرهنگ عمومی پیچیدگی ها، ظرایف و لطایفی دارد که عدم فهم، درک و برنامه ریزی درست در این حوزه می تواند برای ملت ها خسران آفرین باشد. چرا که موثرترین و مهم ترین عامل در چگونگی فراز و فرود و اوج و حضیض ملت ها به مسئله فرهنگ و شرایط فرهنگی که در آن قرار داشته اند، بر می گردد. مدیریت و سامان بخشیدن به جنبه های فرهنگی ، می تواند در رشد فرهنگی یا برعکس، انحطاط فرهنگی بسیار تاثیر گذار باشد. قدرت، اقتدار، منافع ملی و چگونگی زیست و حیات یک ملت در حوزه سبک زندگی و فرهنگ عمومی اتفاق می افتد. لذ در این خصوص با دکتر «علیرضا خرازی»، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه گفتگویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

فرهنگ عمومی چه تاثیری در نهادینه شدن مشارکت اجتماعی دارد؟

در پاسخ به این سوال در ابتدا باید جایگاه فرهنگ را در جامعه تعریف کنیم. فرهنگ عمومی به منزله روح زنده جامعه می باشد و در واقع مجموعه ای از باورها، ارزش ها، عادت ها و نگرش هایی است که می تواند رفتار جمعی مردم را شکل دهد. مشارکت اجتماعی چه در قالب فعالیت های داوطلبانه و مدنی و چه در عرصه های فرهنگی و محیط زیستی زمانی می تواند تاثیرگذار باشد که در دل فرهنگ عمومی جا بگیرد. وقتی در جامعه ای همکاری و همیاری و احساس تعلق جمعی ارزش محسوب شود، قاعدتا افراد به صورت طبیعی و نه از سر اجبار تلاش می کنند در امور اجتماعی سهیم شوند.

 اگر فرهنگ عمومی به سمت فردگرایی، بی اعتمادی یا بی تفاوتی اجتماعی حرکت کند، نهادهای فرهنگ ساز نیز نمی توانند باعث شوند، مشارکت در جامعه افزایش یابد. فرهنگ عمومی نه در یک زمان کوتاه بلکه طی نسل ها از طریق خانواده به عنوان یک گروه نخستین، آموزش، رسانه و تجربه زیستی مردم شکل می گیرد. وقتی کودکی در محیطی رشد پیدا می‌کند که مشارکت گروهی و همکاری در پروژه های جمعی در آن زیاد است و در آن افراد به منافع مشترک احترام می گذارند، قاعدتا آن کودک به مرحله بزرگسالی می رسد، این رفتارها برایش نهادینه شده و می تواند در جامعه نقش مهم و تعیین کننده ای را ایفا کند.

از سوی دیگر می توانیم بگوییم فرهنگ عمومی می توانند تعیین کننده نوع مشارکت باشد. در جوامعی که گفت و گو و نقد سازنده بخشی از فرهنگ روزمره آنها است، مشارکت اجتماعی بیشتر بر پایه تفاهم و تعامل شکل می گیرد. در مقابل جوامعی که نمی توانند این گفت و گو و نقد سازنده را در جامعه خود نهادینه کنند، نمی توانند در این زمینه نقش مهم و تعیین کننده ای ایفا کنند؛ بنابراین به نظر من تقویت فرهنگ عمومی به معنای یک سرمایه گذاری بلندمدت بر رفتارهای جمعی، تقویت حس مسئولیت و گسترش سرمایه اجتماعی در جامعه است. در نهایت باید بگوییم مشارکت اجتماعی زمانی نهادینه می شود که از سطح شعار و برنامه فراتر رفته و در قالب رفتار و گفتار و روابط روزمره مردم جریان پیدا کند. این فرآیند که قاعدتا فرآینده پیچیده ای است بدون تقویت ارزش های فرهنگی نظیر احترام، اعتماد متقابل و احساس تعلق قطعا نمی تواند در جامعه نهادینه شود.  

آیا فرهنگ قانون مداری در آموزش و پرورش و رسانه ها به اندازه کافی نهادینه شده است؟

اگر بخواهیم منصفانه و واقع گرانه به این موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم که فاصله قابل توجهی وجود دارد تا نهادینه شدن واقعی فرهنگ قانون مداری در آموزش و پرورش و حتی رسانه های ما. در نظام آموزشی بیشتر به بحث آموزش مفاهیم نظری توجه می کنند نه تجربه عملی آن مفاهیم. دانش آموزان معمولا در دوران تحصیل خود یاد می گیرند که قوانین وجود دارد اما کمتر فرصت می کنند اثرات مثبت رعایت قوانین و عواقب بی قانونی را در محیطی واقعی تجربه کنند در حالی که آموزش قانون مداری باید با فعالیت گروهی و تصمیم گیری های جمعی همراه و همگام باشد.

در این صورت قانون به عنوان بخشی از زندگی افراد یا دانش آموزان تبدیل به درس شود. در زمینه رسانه ها نیز به نظر من یک شرایط مشابهی وجود دارد. رسانه ها قاعدتا می توانند با تولید برنامه های آموزشی، گزارش های تحلیلی و نمایش الگوهای قانون مداری در جامعه به ارتقای این فرهنگ کمک کنند. نهادینه کردن قانون مداری به یک تعامل هدفمند نیاز دارد. باید تعامل هماهنگی بین آموزش، خانواده و رسانه ها وجود داشته باشد که این امر باید از سن پایین آغاز شود؛ به طور مثال به فرزندان خود مهارت های گفت و گو، احترام به نظم، رعایت حقوق دیگران و ... را یاد دهیم. در کنار آن رسانه ها می توانند تصویر مثبتی از قانون ارایه دهند که این قانون می تواند در نهایت منجر به حفظ امنیت عدالت در جامعه شود.

رسانه ها در ارتقای فرهنگ مسئولیت پذیری چه نقشی دارند؟ چه آسیب هایی ممکن است در این مسیر وجود داشته باشد؟

در جامعه امروز رسانه ها به ویژه رسانه های مجازی و هوش مصنوعی برای شکل دادن به آگاهی و رفتارهای عمومی مهمترین نهاد اجتماعی هستند. قاعدتا رسانه ها امروز بازتاب دهنده واقعیت های جامعه نیستند؛ بلکه نقش پررنگی در تفسیر و جهت دهی به افکار عمومی می توانند داشته باشند. به اعتقاد من در حوزه مسئولیت پذیری اجتماعی رسانه ها می توانند به عنوان موتور آگاهی بخشی عمل کرده و مردم را نسبت به نقش شان در قبال دیگران، جامعه، محیط زیست و نسل های آینده آگاه کنند. به نظر من رسانه ها در راستای مسئولیتی که در قبال جامعه دارند، لازم است از تمامی ظرفیت های خود استفاده کنند و به افراد جامعه بیاموزند که این مسئولیت پذیری می تواند پیامدهای مثبتی در جامعه داشته باشد و عدم رعایت این مسئولیت پذیری می تواند پیامدهای منفی در جامعه داشته باشد.قاعدتا رسانه ها می بایست با نگاه آموزشی– اخلاقی به موضوعات اجتماعی بپردازند و به مخاطب بیاموزند که رفتار هر یک افراد می تواند پیامدهای جمعی داشته باشد. گزارش های مثبت درباره فعالیت های داوطلبانه، معرفی افراد، سازمان های مسئولیت پذیر، پوشش های خبری هدفمند و هنرمندانه از پروژه های محلی و مسایلی از این دست می تواند منجر به این شود که مسئولیت پذیری و نهادینه سازی آن از لحاظ شعاری خارج شده و تبدیل به رفتاری اجتماعی در جامعه شود.

به اعتقاد من انتشار درست اطلاعات و تولید محتوای خلاقانه، آگاهانه و هدفمندانه می تواند در ایجاد حس مسئولیت پذیری در جامعه نقش داشته باشد. راه اندازی کمپین های رسانه ای هدفمند به ویژه در فضای مجازی، بهره گیری از ظرفیت های هوش مصنوعی در جهت شناسایی مخاطب هدف و مسایلی از این قبیل می تواند نقش موثری در این امر داشته باشد. رسانه ها باید از تمامی ظرفیت های خود استفاده کرده و اطلاعات صحیح در اختیار مردم قرار دهند. اگر بخواهیم بگوییم رسانه ها باید چه اصولی را رعایت کنند، به نظر من بحث دقت، توازن و امیدآفرینی خیلی می تواند در این قضیه نقش پیدا کند. اگر بخواهیم تعریفی از این موضوع ارایه دهیم، دقت به معنای ارایه اطلاعات صحیح، مستند و دقیق؛ توازن به معنای نشان دادن تمامی ابعاد یک مسئله و امیدآفرینی به معنای راه حل ها و الگوهای مستند به جای تمرکز صرف بر روی مشکلات جامعه است. به اعتقاد من اگر رسانه ها بتوانند این ویژگی ها و معیارها را رعایت کنند، می توانند به جای انتقال خبر به عنوان یک عامل قدرتمند در جهت رشد اخلاقی و فرهنگی ظاهر شوند.

کد خبر 1847727

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha