شهادت در وقت اضافه

سرزمین ثاراللهیان ایران معطر به عطر وجود شهدایی است که هر کدام قصه‌ای دارند؛ از آن قصه‌هایی که غبار زمان هیچوقت رخسار آن را ذره‌ای کدر نکرده و رنگ کهنگی بر آن ننشانده است؛ قصه حاج حسین اهل خانوک کرمان از همین دست است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ سرزمین ثاراللهیان ایران معطر به عطر وجود مردانی است که هر کدام قصه‌ای دارند؛ از آن قصه‌هایی که غبار زمان هیچوقت گرد رخسار آن را ذره‌ای کدر نکرده و رنگ کهنگی بر آن ننشانده است.

قصه آقا حسین اهل خانوک کرمان از همین دست است؛ چند سال پیش قصه‌اش را که نه؛ شاه‌بیت آن را فقط خوانده بودم و نگاهم که به عکسش افتاده بود، همان عکسی که امام(ره) آن جمله بهت‌آور را گوشه آن نوشته بود؛ از همان موقع دلم با او بود اما تا امروز هیچوقت نتوانستم برایش بنویسم.

شهادت در وقت اضافه

چند شب قبل از این برای یادواره‌ای که جمعی از محبان شهدا برایش گرفتند، دعوت شدم اما به هر دری زدم تا به برنامه برسم نشد؛ بی‌توجه به تقویم، اصلاً نمی‌دانستم به چه مناسبت یادواره برگزار می‌شود.

اما با خودم شرط کردم برایش بنویسم؛ در حالیکه فقط ماجرای آن عکس را می‌دانستم و دیگر هیچ؛ در جستجوی اینترنتی، جمله‌ای دلم را لرزاند "عجب شبی بود امشب؛ به دلم آمد که تغییر کرده‌ام ان شاءالله، به یمن قدم حضرت مهدی(عجل‌الله تعالی فرجه) به صف شهدا برسم در این مأموریت. " این جمله‌ای از دلنوشته‌های حاج حسین است قبل از مأموریت زاهدان!

شهادت در وقت اضافه

او در این دلنوشته که شب قبل از ۱۸ فروردین ۸۸ آن را می‌نویسد؛ ادامه داده است: می‌شود در زاهدان کلیدی پیدا شود!؟ چند روز پیش سردار مارانی در جلسه، خبری داد و گفت: امنیت جنوب شرق به سپاه واگذار شده و از آن ساعت پیش خودم گفتم: می شود در زاهدان کلید پیدا شود (کلید شهادت) و ما به زاهدان برسیم، ای کاش آن گوهر کم یاب به دست بنده بدی، مثل حقیر سرپا تقصیر می افتاد."

این عبارات را که خواندم تازه ماجرای یادواره‌ای که به آن نرسیدم را متوجه شدم؛ ۲۶ مهرماه، سالگرد شهادت شهدای حمله تروریستی ریگی در پیشین زاهدان؛ حمله‌ای که در آن سردار نورعلی شوستری و جمعی از فرماندهان سپاه در آن به شهادت رسیدند و سردار شهید حسین اسدی هم جزو آنان بود.

شهادت در وقت اضافه

او در وقتی به شهادت رسید که سه ماه اضافه بر خدمت ۳۰ ساله او بود؛ وقتی از او خواسته بودند برای بازنشستگی تسویه کند، گفته بود ممکن است در طول دوران خدمت گاهی دیر آمده و زود رفته باشم؛ سه ماه بیشتر می‌مانم تا جبران شود و درست در همین ایام به شهادت رسید.

اینها را سردار محمدرضا حسنی سعدی، مدیر گلزار شهدای کرمان می‌گوید و ادامه می‌دهد: او سال‌ها بانی زیارت عاشورا و مراسم اربعین خانوک بود؛ آنقدر تحرک داشت که آرام و قرار نداشت.

وی افزود: قبل از شهید حسین اسدی، دو تا از برادران او در دفاع مقدس شهید و یکی هم اسیر شده بود.

شهادت در وقت اضافه

سردار حسنی سعدی با اشاره به اینکه سردار حسین اسدی در دفتر حاج قاسم کار می‌کرد و حاجی او را دوست داشت؛ به خاطره‌ای از مادر شهید می‌پردازد که گفته بود یکبار در مجلسی که روضه‌خوان از حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها خوانده او آرزو کرده کاش چند تا پسر از او هم شهید شود.

وی در ادامه ماجرای معروف آن عکس و امضا را هم بیان می‌کند که:

سردار شهید حسین اسدی‌ خانوکی فرزند علی‌اکبر سومین شهید خانواده در سال ۱۳۳۹ در شهر خانوک از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد؛ در تظاهرات قبل از انقلاب فعال بود و با شروع جنگ به عنوان بسیجی به جبهه رفت و در آبان ‌۱۳۶۰ عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

حضور فعال در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس به همراه دو برادر شهیدش؛ مسئولیت‌های متعدد در ستاد منطقه ۶ سابق سپاه و لشکر ۴۱ ثارالله در زمان جنگ و بعد از آن از جمله مسئولیت‌ دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در لشکر ۴۱ ثارالله، دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در قرارگاه قدس و معاون تبلیغات و روابط عمومی قرارگاه قدس ایفا کرد.

با شروع مأموریت قرارگاه قدس برای کنترل ناامنی جنوب‌شرق به اتفاق خانواده به زاهدان رفت و سرانجام در ۲۶ مهر ماه ۱۳۸۸ مفتخر به شهادت شد.

سال ۱۳۶۳ بود که به اتفاق جمعی از خانواده شهدا به محضر امام خمینی(ره) رفته بود. عکس خودش را هم با عکس شهدا تقدیم امام کرده و از ایشان خواسته بودند محض تبرک جمله‌ای بنویسند، امام گوشه عکس نوشتند (خداوند این شهید مسعود را رحمت فرماید) روح الله موسوی الخمینی!

جمله‌ای که حیرت همگان را برانگیخت اما از همان لحظه بود که امید سردار حسین اسدی به شهادت بیشتر و بیشتر شد تا جایی که تنها امید او همین جمله و امضای امام شد.

طاهره بادامچی

کد خبر 1844085

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha