به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از بنیاد هدایت، در محله کوتعبدالله از شهرستان کارون، بانویی شریکه الامامی زندگی میکند که سالهاست آرام و بیادعا، با لبخند و ایمان، گره از کار مردم باز میکند. خانم سهام بوریان، متولد ۱۳۶۷، با تحصیلات حوزوی در سطح دو، بیش از هجده سال است که در مسجد جامع تقوا و پایگاه بسیج حضرت خدیجه(س) فعالیتهای گسترده فرهنگی، اجتماعی و تبلیغی دارد.
از سال ۱۳۸۵، درست زمانی که بسیاری تازه مسیر زندگیشان را میساختند، او قدم در راهی گذاشت که پر از سختی، اما سرشار از برکت بود. با گروهی کوچک از خواهران مبلغ، به روستاها و بوستانهای اطراف شهرستان میرفتند تا از قرآن و احکام بگویند، برای مردم کلاس بگذارند، و دلهایی را آرام کنند. بیشتر زنانی که پای درس او مینشستند، بیسواد یا کمسواد بودند؛ اما در چهره مهربان و صدای آرامش، اعتماد و محبت را پیدا میکردند.
مشکلاتشان را میگفتند، درد دل میکردند، و خانم سهام بوریان با صبر گوش میداد و گاهی با مشورت همسرش، برایشان راهحل پیدا میکرد.
اما فعالیتهای او تنها به آموزش خلاصه نشد. او و همکارانش با نگاه انسانی و دغدغهمند، شبکهای از کمکهای مردمی و خیرین را سامان دادند تا دست نیازمندان خوزستانی را بگیرند. بیش از ده سال است که خانوادههای بیبضاعت را شناسایی کرده و برایشان بستههای حمایتی میفرستند؛ از تهیه لوازمالتحریر برای کودکان مدرسهای گرفته تا پرداخت هزینه زایمان، تأمین سیسمونی، یا حتی کمکهای ماهیانه برای خانوادههای زندانیان در شهرستانهایی چون شادگان.
با حمایت خیرین، کارگاه خیاطی کوچکی راه انداخت تا زنان بیسرپرست بتوانند روی پای خود بایستند. خودش میگوید: «دلم میخواست هیچ زنی به خاطر فقر، محتاج نگاه کسی نباشد. حالا بعضی از همان خانمها، خودشان به دیگران کمک میکنند.»
از دل همین دغدغه، ایده طراحی دکور سفره عقد برای ازدواج آسان هم شکل گرفت. او با چند دختر جوان گروهی تشکیل داد که وسایل سفره عقد را طراحی و تزیین میکردند؛ اما نه برای کسب درآمد، بلکه برای دل جوانهایی که بضاعت مالی نداشتند.
در طول این سالها، خانم بوریان صحنههای فراموشنشدنی بسیاری دیده است؛ صلح و آشتی در میانه تیراندازی، معجزه ایمان، و تحولهایی که تنها با گفتوگوی صادقانه ممکن شد.
یکی از روزها در یکی از روستاها برای برگزاری مراسم عقد رفته بود که میان خانوادهها درگیری شد و حتی تیراندازی کردند. خودش تعریف میکند: «ترسیده بودم، اما نمیخواستم نشان بدهم. رفتم جلو، با مادر داماد حرف زدم، گفتم اگر میخواهید نوههایتان احترامتان را نگه دارند، احترام را از امروز شروع کنید. همان حرفی که از دلش برآمد به دل نشست. اسلحه را زمین گذاشتند و گفتند: ما کسی را نداشتیم که اینطور آرام با ما حرف بزند.»
اما جالبترین خاطره او، ماجرای خانوادهای وهابی است که مسیر زندگیشان با محبت و گفتوگو تغییر کرد. زنی از اهالی روستا، که در ابتدا حتی نگاه تندی به او داشت، بهتدریج با او مأنوس شد. چند جلسه گذشت تا روزی آمد و با ترس گفت: «میخواهم شیعه شوم، اما از شوهرم میترسم.»
خانم بوریان با تدبیر و همراهی همسرش، راه را هموار کردند. حالا هفت سال گذشته، آن زن و شوهر و حتی دو برادر دیگرشان، شیعه شدهاند و هنوز هم با خانم بوریان در ارتباط هستند.
گاهی هم در دل سختیها، خداوند معجزهاش را به دست او نشان داده است. زنی چهلساله که سالها نازا بود، با مشورت و یاری خانم سهام بوریان صاحب دختری شد که نامش را «هدیه» گذاشتند؛ هدیهای از جانب خدا. شش سال بعد همان زن، در ۴۶ سالگی، به لطف خدا دوباره باردار شد و حالا دو پسر دارد؛ میگوید: «هدیه برکت زندگیمان شد.»
در روزهای پر التهاب فتنه ۴۰۱، وقتی پدری جلوی مدرسه چادر دخترش را آتش زد، این بار هم خانم سهام بوریان سکوت نکرد. چند ماه وقت گذاشت، پای حرفهای پدر و مادر نشست، زخمهایشان را شناخت و آرام آرام خانواده را دوباره کنار هم نشاند. امروز همان پدر برای دخترش چادر خریده و گفته:«بپوش تا حضرت زهرا(س) ازت راضی باشه.»

پایگاه بسیج حضرت خدیجه(س)، حالا خانه دوم بسیاری از زنان محله است. هفتهای سه روز آنجا جلسه دارند؛ از دعای توسل و زیارت عاشورا تا مراسمهای خانوادگی و برنامهای که خود او طراحی کرده به نام «سفره درد و دل»؛ محفلی که زنها بدون غیبت، فقط از تجربهها و رنجهایشان میگویند و برای هم راهحل مییابند. میگوید: «وسط فرش یک برگه با علامت ممنوع میچسبانم و میگویم: فقط درد دل کنید، غیبت نه!»
خانم سهام بوریان امروز برای بسیاری از زنان خوزستانی، نه فقط یک مربی یا مبلغ، بلکه پناهی برای امید و آرامش است. خودش میگوید: «اگر عمری باقی بماند، تا جایی که بتوانم ادامه میدهم. کمک به دیگران، بزرگترین لذت زندگی من است.»

نظر شما