روایت مادر شهید مسجدسازی که هم نویسنده و معلم قرآن است و هم خیر و حامی

حکایت زندگی مادر شهید عطاران از آن روایت‌هایی است که هر لحظه اش برایت پراز بهت و تحسین است. مادری که بانی ساخت یک مسجد است و هنوز پس از ۵۰ سال مدیر و معلم آن است؛ نویسنده کتاب سه جلدی «کشکول مروارید»؛ کسی که فاطمیه و مدرسه علمیه خواهران فاروج با همت و تلاش او بنا شد؛ خیری خوشنام و مادری برای همه دختران و پسران خطه خراسان.

به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد؛ امروز پای روایت زندگی پر برکت و پرثمر یک مادر شهید نشستم؛ مادری که بنیانگذار یک مسجد و زینبیه است و هنوز هم بعد ۵۰ سال مدیریت آن را بر عهده دارد؛ مادری که هم نویسنده است؛ هم معلم اخلاق و احکام و هم استاد قرآن و نهج البلاغه؛ مادری که بانی ایجاد فاطمیه و مدرسه علمیه فاروج است؛ مادری که با فرزندان بسییار و که هر به نوبه خود نخبه و با آتیه شده اند، الگوی فرزندآوری و تربیت است، مادری که نه تنها مادران فرزندان خود، که مادر یک شهر و همه دختران و پسران خراسان است...

صلابت مادر 

پای صحبت مادران شهید که می نشینی، در عین استواری، اغلب بغضی و اندوهی در صدای آنها نهفته است، اما این مادر چنان با شعف و شوق از شجاعت ها و رشادت های فرزند شهیدش با افتخار نقل می کرد که گوبی اسطوره ها در برابر سر تسلیم دارند و الحق نیز که چنین بود.

صحبت از بانو مروارید حسین زاده است؛ مادرشهید محمد حسین عطاران. شهید ۱۵ ساله و نوجوانی که در سال ۱۳۶۰ حسن یک عملیات شناسایی اسیر می شود و دیگر خبری از او نمی شود جز یک شاخه گلی که بعد از ۲۰ سال برای خانواده می آورند تا با به خاک سپردن آن حداقل مزاری برای فرزند دلبندشان داشته باشند.

روایت مادر شهید مسجدسازی که هم نویسنده و معلم قرآن است و هم خیر و حامی

نوجوانی که در مسجدی که با همت مادر بنا شده بود رشد و نمو کرد و تربیت شد و باعث فخر خانواده و کشورش شد.

مبارز کوچک انقلاب، قهرمان شجاع جنگ

مادر شهید عطاران در توصیف ویژگی های فرزندش تنها یک کلمه می گوید: «خیلی شجاع بود» و شروع می کند با افتخار از رشادت ها و شجاعت های او می گوید.

از دوره مبارزات انقلابی با رژیم ستمشاهی که به وجه فشار و خفقان و اینکه در شهری کوچکی چون فاروج همه یکدیگر را می شناسند اما همچنان اعلامیه های امام را به تنهایی توزیع می کرد و یا شعارنویسی ها و چاپ عکس امام روی دیوارهای شهر و فعالیت های دیگری که از محمد حسین ۱۱- ۱۲ساله؛ یک قهرمان و مبارز کوچک اما قوی و اثرگذار ساخته بود.

شهید عطاران نه تنها یک قهرمان فداکار در دوره دفاع مقدس بود؛ که از کودکی درحالی که ۱۰-۱۲ سال بیشتر نداشت، جزء مبارزین انقلابی بود و یک تنه با توزیع اعلامیه ها، شب نامه و چاپ عکس امام روی دیوارها با شابلون و شعار نویسی های شبانه، ساواک را عاصی کرده بود!

ان زمان فاروج یکی از مراکز روحانی پرور خراسان و کشور بود و بسیاری از علما نیز برخواسته از این شهر هستند. حوزه علمیه شهر مقابل منزل این شهید بود و این باعث شده بود در دوران انقلاب ۵۷ که این مرکز به محل تجمع و ساماندهی انقلابیون تبدیل شده بود، پاتوق محمد حسین نوجوان شود و او نیز پای ثابت این دورهمی ها و فعالیت های انقلابی شود.

دوره حضور او در میدان های دفاع مقدس نیز سراسر رشادت است. با وجود سن کم و با توجه به اینکه برادرش نیز سرباز و رزمنده بود بازهم با اصرار راهی میدان شد بود.

روایت شهادتش هم حکایت از شجاعتش دارد. زمانی که در منطقه سیاه کوه در گیلان غرب، در یکی از عملیات ها برای شناسایی همراه با تیم اطلاعات عملیات وارد منطقه دشمن می شوند، کار به جایی مر سید که برای شناسایی باید به دل دشمن زد و محمدحسین به همرزمان خود می گوید «شما زن و بچه دارید؛ بگذارید من تنها بروم» و اینگونه می شود که آخرین وداع را با دوستان می کند و دیگر خبری از او نمی شود...

روایت ساخت مسجد زینبیه

خانم حسین زاده درباره ساخت زینبیه می گوید: شروع ساخت این مسجد به دوره قبل انقلاب بر میگردد و قریب به ۵۰ سال از ساخت آن می گذرد. هنگامی که تصمیم گرفتم این مسجد را بنا کنم تلاش کردم همه هزینه ها را خودم و با کمک فرزندان و خانواده و فامیل تامین کنیم و از مردم عادی کمکی جمع آوری نشود. چرا که اوضاع مردم چندان مساعد نبود.

او ادامه داد: تنها بر روی کمک های سازمان های دولتی مانند شهرداری و فرمانداری حساب می کردم و با توجه به اینکه همه تقریبا مرا می شناختند و به واسطه اعتماد و اعتباری که به خواست خدا داشتیم سراغ هر کدام که می رفتم دست خالی بر نمی گشتم.

مادر شهید عطاران می گوید که هنوز بعد ۵۰ سال خودش مدیریت مسجد را برعهده دارد. او در خصوص برنامه های مسجد هم می گوید: به غیر از مناسبت های خاص، اعیاد و ولادت ها، ایام محرم و صفر که همیشه برنامه های جشن یا عزاداری داریم؛ در طول هفته نیز کلاس ها و دوره های قرآن و احکام و نهج البلاغه برپاست.

او تاکید می کند: از قدیم استاد این دوره ها نیز خودم بود و به بانوان محله و شهر اخلاق و احکام آموزش می دادم. روزهای دوشنبه و پنج شنبه و جمعه جلسات نهج البلاغه و قرآن و احکام داریم و البته جوانترها که اغلب در همین مسجد و مدرسه علمیه فاطمیه تربیت شده اند؛ هم الان در زینبیه و دیگر مساجد فعال هستند و آنها نیز به جمع مربیان و اساتید بچه ها اضافه شده اند و مساحد شهرها و روستاهای اطراف را در دست گرفتند.

مدرسه علمیه خواهران «فاطمیه» و دخترانی که پرچمدار شدند

درباره فاطمیه از ایشان پرسیدم و ماجرای ساخت آن؛ در پاسخ  توضیح داد: در فاروج یک حوزه علمیه برای برادران داریم ولی دختران شهر به غیر از فضای دانشگاهی امکان ادامه تحصیل در علوم دینی را نداشتند. روزی جمعی ۳۵ نفره از دخترانی که درس‌شان تمام شده بود پیش من آمدند و گفتند که «چرا ما برای تحصیلات دینی، مدرسه علمیه خواهران نداریم و...» و خلاصه همین جرقه و درخواست باعث شد برای ساخت یک مدرسه علمیه برای خواهران دست به کار شوم.

او فرایند ساخت فاطمیه را اینگونه تشریح میکند: ابتدا نزد خانم طاهایی از مدیران حوزوی خوشنام و فعال حوزه خواهران مشهد در «مکتب نرجس» رفتیم. گفتند در گام اول زمین لازم داریم؛ گفتم با من؛ گفتند هزینه ساخت؛ گفتم با من؛ گفتن اساتید که بیان اونجا اسکان و اقامت نیاز دارند و وسایل لازم دارند؛ گفتم با من؛ خلاصه همه چیز را گردن گرفتم و ایشان هم قول مساعدت داد و کار شروع شد.

سال هاست دخترانی که از مدرسه عملیه فاطمیه فارغ التحصیل می شوند توانستند منشا اقدامات خوبی در استان باشند و هر یک در یکی از مساجد و روستاها عنان کار فرهنگی و دینی و تبلیغی را به دست گرفته و پرچم داری می کنند.

این بانوی خیر ادامه داد: برای تامین زمین سراغ دختر عمویم رفتم که میدانستم باغی در خارج از شهر دارند که بدرد این کار می خورد؛ چون وصیت کرده بودند که نیمی از اموال ایشان صرف امور خیر شود این زمین را توانستیم فراهم کنیم. ساخت و ساز و بقیه نیازمندی ها را نیز با کمک خیرین و فامیل و مسئولان شهر به خصوص با حمایت امام جمعه، شهردار و فرماندار توانستیم تهیه کرده و کار را به سرانجام برسانیم.

او می گوید: الحمدالله الان سال هاست نسلی که از این مدرسه فارغ التحصیل می شوند توانستند منشا اقدامات خوبی در استان باشند و هر کدام در یک مسجد و روستا عنان کار فرهنگی و دینی را به دست گرفته و پرچم داری می کنند.

دستی که همیشه به خیر است

از مادر شهید عطاران  درباره دیگر کارهای عام المنفعه و خیرش می پرسم. می گوید تا همین جا هم که گفتم چون همه میدانند ولی می ترسم از ریا... اما با اصرار من تنها به چند مورد اشاره می کند. از کمک به بانوان سرپرست خانوار و تهیه جهیزیه برای نوعروسان نیازمند بگیر تا اعزام کاروان پیاده زائرین امام هشتم(ع) در دهه اخر صفر به مشهدالرضا که همه ساله ۷۰۰ دلداده را به دلدار می رساند؛ تا کمک به ساخت مصلی فاروج و ...

روایت مادر شهید مسجدسازی که هم نویسنده و معلم قرآن است و هم خیر و حامی

کشکول مروارید

این مادر شهید نویسنده نیز هست. کتاب ۳ جلدی کشکول مروارید، اثر فاخر این مادر است که در تیراز محدودی چاپ شده وهم اکنون در میان دست اساتید و معلمان و واعظین و روضه خوانان این شهر و استان دست به دست می شود.

کتابی با مضمون دینی و با محوریت خطابه که کشکولی از احادیث و روایات موضوعی است و حاصل چند سال همت و تلاش بانویی که هم در عرصه اجتماع و دین و فرهنگ خود را وقف مردم کرده است و هم در عرصه علم آموزی و بصیرت افزایی.

زکودکی خادم این تبار محترمم

می گوید: رابطه ام با امام رضا(ع) خیلی خوب است و زیاد به زیارت حضرت می آیم. عاشق آقا هستم و هرچه می خواهم ابتدا در خانه این آقا را می زنم. با لبخندی بر لب می گوید: چون سید حسینی هستم لذا از نسل و تبار این خاندان هستم، به نوعی فامیل هستیم با امام رضا(ع). هر چه هم خواستم از ایشان گرفتم، از شفای مریض تا زیارت و کمک های دیگر.

به گفته فرزندشان، مروارید خاتون اهل سفرهای تفریحی نیست و تنها به زیارتگاه وشهرهای زیارتی می رود. از مکه و مدینه و کربلا و نجف وسوریه تا قم و مشهد. حتی گاهی در گذشته که جوانتر بودند کاروان های زیارتی نیز به راه می انداختند و همراه با بانوان شهر دست جمعی به زیارت می رفتند.

«جوانان را دریابید»

می گوید هرچه میخواهی از درب خانه ائمه بخواهید و در گام اول به  صاحب الزمان(عج) که امام زنده و در میان ما هستند متوسل شوید. هم خودمان باید مهدوی باشیم و هم باید فرزندان خود را مهدوی تربیت کنیم. همیشه نیز به خانم ها گفتم که اول برای ظهور دعا کنید بعد دیگر حوایج.

این مادر شهید که حالا در آستانه ۹۰ سالگی است و به اعتقاد من مادر همه جوان های فاروج و مشهد است تنها توصیه اش به مسئولین این است که «جوانان را دریابید».

گزارش: علی رنگ آمیز طوسی

کد خبر 1842501

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha