به گزارش گروه زنان و خانواده خبرگزاری شبستان، تربیت فرزند در جهان امروز، یکی از پیچیدهترین و در عین حال بنیادیترین عرصههای مسئولیت انسانی به شمار میآید. گسترش ارتباطات اجتماعی، نفوذ رسانهها و افزایش تعاملات فرهنگی، موجب شده است که فرایند تربیت دیگر به محیط خانه محدود نباشد، بلکه به عرصهای گسترده از تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریها بدل گردد. در چنین شرایطی، خانواده نهتنها نقش کانونی خود را در شکلدهی شخصیت فرزندان حفظ کرده است، بلکه به نوعی در برابر امواج متنوع و گاه متضاد تربیتی قرار گرفته است. این واقعیت، لزوم بازنگری در شیوههای تربیتی، گفتوگوهای والدین با فرزندان و حتی الگوهای رفتاری درون خانواده را دوچندان میسازد. از منظر روانشناسی و مشاوره خانواده، سبک زندگی والدین، زبان ارتباطی آنان و شیوه مواجههشان با اختلاف نظرها، بهصورت مستقیم بر احساس امنیت، اعتماد و جهتگیری اخلاقی فرزند تأثیر میگذارد. در این زمینه، آموزههای دینی و بهویژه روایات اهلبیت علیهمالسلام راهنماییهایی ظریف و ژرف ارائه کردهاند که میتوانند در بازخوانی تربیت معاصر الهامبخش باشند.
یکی از این رهنمودهای حکیمانه، سخن ژرفی است که از امام عسکری علیهالسلام نقل شده است: «با فرزندان طوری رفتار نکنید که نسبت به شما جری شوند.»
این فراز نخست، بر ظرافت مرز میان محبت و هیبت در تربیت فرزند تأکید دارد. از منظر روانشناسی تربیتی، جَریشدن فرزند به معنای از میان رفتن مرز احترام و اقتدار والدینی است؛ وضعیتی که معمولاً در نتیجهی دو افراط متضاد پدید میآید: سختگیری بیرحمانه یا سهلانگاری بیش از اندازه. هر دو حالت، اقتدار سالم را مخدوش میسازند. در خانوادههایی که والدین از سر خشم، تحکم یا تحقیر رفتار میکنند، فرزند در واکنش دفاعی، به مقاومت و عصیان درونی روی میآورد. در مقابل، در خانوادههایی که هیچ قاعدهای بر رفتار وجود ندارد و هر خواستهای از سوی کودک بیچونوچرا پذیرفته میشود، اقتدار والدین در ذهن فرزند فرو میریزد و او به تدریج احساس برتری و کنترل بر والدین پیدا میکند. از دیدگاه مشاوره خانواده، تربیت سالم در گرو «اقتدار عاطفی» است؛ یعنی والدینی که در عین محبت، مرزهای رفتاری را روشن و استوار نگه میدارند. در چنین فضایی، فرزند نه از والدین میترسد و نه آنان را کوچک میشمارد، بلکه میان عشق و انضباط پیوندی طبیعی میبیند.
در فراز دوم روایت آمده است: «حتی با یکدیگر طوری رفتار نکنید که فرزندانتان احساس کنند میتوانند مقابلتان بایستند.»
این بخش از سخن، توجهی عمیق به بعد غیرمستقیم تربیت دارد. روانشناسی معاصر تأکید دارد که فرزندان، نه از گفتار والدین بلکه از رفتار آنان میآموزند. زمانی که کودک در محیط خانه شاهد بیاحترامی، مشاجره، یا ضعف یکی از والدین در برابر دیگری است، در ضمیر ناخودآگاه خود تصویری از «امکان غلبه بر اقتدار» میسازد. چنین تجربهای در دوران رشد، باعث میشود که او در آینده مرزهای اقتدار را در روابط اجتماعی نیز نادیده بگیرد. از منظر حقوق خانواده، رابطه زن و شوهر در خانه نه تنها یک رابطه عاطفی بلکه الگویی تربیتی برای نسل بعد است. هرگونه توهین، تحقیر یا نافرمانی آشکار میان والدین، میتواند به فرزندان این پیام را منتقل کند که ساختار قدرت و احترام در خانواده قابل شکستن است. به همین دلیل در مشاورههای خانوادگی تأکید میشود که اختلافات زناشویی هرچند طبیعیاند، اما باید در غیاب فرزندان یا با زبان آرام و محترمانه مطرح شوند. در حقیقت، اقتدار والدینی یک سازهی مشترک است که هر دو والد باید در پاسداری از آن همپیمان باشند.
فراز سوم روایت چنین هشدار میدهد:
«چون در این صورت، وقتی به بزرگسالی رسیدند، طوری رفتار خواهند کرد که مجبورید آنها را نفرین کنید.»
در این بخش، امام علیهالسلام نتیجه طبیعی بیتوجهی به دو مرحله پیشین را بیان میکند. از منظر روانشناختی، ساخت شخصیت اخلاقی و هیجانی فرزند در سالهای نخست زندگی شکل میگیرد. اگر در این دوران، احترام متقابل و مرزهای رفتاری درست پیاده سازی نشود، در بزرگسالی بروز رفتارهای ناسازگار، گستاخی یا بیمسئولیتی چندان دور از انتظار نخواهد بود. والدینی که در کودکی، برای دلخوشی لحظهای فرزند از تذکر و انضباط چشمپوشی کردهاند و یا تندروی داشتهاند، در سالهای بعد با فرزندی روبهرو میشوند که نه تنها از آنان فرمان نمیبرد، بلکه حضورشان را مانعی بر سر خواستههای خود میبیند. چنین وضعیتی، ریشه بسیاری از تنشهای خانوادگی و قطع رابطههای عاطفی در دوران بزرگسالی است. از منظر حقوقی نیز، بخش قابل توجهی از دعاوی خانوادگی میان والدین و فرزندان، بهویژه در موضوعاتی چون ارث، سرپرستی یا حمایت مالی، از همین ضعفهای تربیتی اولیه ناشی میشود؛ یعنی زمانی که احترام متقابل و مسئولیتپذیری بهعنوان ارزشهای درونی در کودک نهادینه نشدهاند.
تعبیر «مجبورید آنها را نفرین کنید» در زبان دینی، استعارهای از نهایت اندوه و درماندگی والدین است. در نگاه اسلامی، نفرین فرزند نه از سر کینه بلکه از سر سوختگی دل است؛ سوختگیِ حاصل از رَوَندی بیثمر و سرمایهگذاری بیپاسخ. این هشدار، ناظر بر واقعیتی روانشناختی است که والدینی که در دوران رشد فرزند از تعیین مرزهای روشن غفلت کردهاند، در بزرگسالی احساس میکنند اختیار از دستشان خارج شده و دیگر راه اصلاحی باقی نمانده است. چنین احساس درماندگی، گاه به عصبانیت، گاه به غم و گاه به انکار واقعیت میانجامد. روانشناسی خانواده بر این باور است که تربیت موفق، نیازمند پیشگیری است نه درمان دیرهنگام؛ یعنی پیش از آنکه والدین به مرحلهی حسرت برسند، باید در سالهای آغازین زندگی کودک، ساختار ارتباطی سالم را پایهگذاری کنند.
در عصر ارتباطات کنونی، اجرای این توصیهها دشوارتر اما ضروریتر از هر زمان دیگری است. رسانهها و شبکههای اجتماعی، فضای تازهای از «قدرت و نفوذ» برای فرزندان ایجاد کردهاند. نوجوان امروز، در دنیایی زندگی میکند که اطلاعات، الگوهای رفتاری و حتی ارزشها، دیگر تنها از والدین به او منتقل نمیشود؛ بلکه از هزاران منبع دیگر دریافت میگردد. در چنین فضایی، اگر خانواده نتواند اقتدار خود را بر پایه احترام و گفتوگو بازتعریف کند، فاصله عاطفی میان والدین و فرزندان به سرعت افزایش مییابد. لذا اقتدار والدینی در دوران رسانهای، باید بر مبنای «نفوذ عاطفی» استوار باشد نه کنترل مستقیم. این نفوذ، زمانی شکل میگیرد که فرزند احساس کند والدینش او را میفهمند، به احساساتش احترام میگذارند و در عین حال، در اصول خود قاطعاند.
از منظر سبک زندگی اسلامی، این نوع اقتدار با مفهوم «حکمت در تربیت» پیوند دارد. قرآن کریم میفرماید: «ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛ یعنی دعوت و هدایت، زمانی اثرگذار است که با حکمت و نرمی همراه باشد. در تربیت فرزند نیز چنین است؛ خشونت، سرزنش یا بیتوجهی تنها فاصله میآفریند، در حالی که گفتوگو، احترام و محبت هدفمند، راه نفوذ به دل و ذهن کودک را هموار میسازد. مشاورههای خانوادگی نیز بر همین اصل تأکید دارند: والدینی که شنوندهی خوبتری هستند، تأثیرگذارترند.
در نهایت، آنچه از این روایت و تبیینهای روانشناختی و حقوقی آن برمیآید، ضرورت برقراری تعادل میان محبت و اقتدار در تربیت فرزند است. تربیتی که در آن والدین با رفتار و گفتار خود، مرز احترام را روشن نگه دارند، با یکدیگر همدلانه رفتار کنند و اختلافات را بهگونهای مدیریت نمایند که فرزندان شاهد تزلزل در اقتدار والدینی نباشند. چنین شیوهای، نه تنها از بروز رفتارهای جَری و گستاخانه جلوگیری میکند، بلکه زمینهساز رشد شخصیت متعادل، مسئول و محترم در فرزند میگردد. روایت مورد بحث در حقیقت نقشه راهی است برای والدین امروز؛ نقشهای که اگر با آگاهی روانشناختی و بصیرت دینی همراه شود، میتواند در هیاهوی دنیای ارتباطات، چراغی برای تربیت نسل آینده باشد.
طاهر قلیزاده، کارشناس مباحث خانواده و اجتماع
نظر شما