خبرگزاری شبستان ایلام؛ در شهر ایلام، سال ۱۳۷۸، وقتی ۱۴ شهید گمنام به مسجد جامع آن شهر انتقال یافتند، فضای معنوی و شور شهادت شعلهور شد. در آن شب، مهدی درویشی، جوانی مشتاق به شهدا، دچار حادثهای روحی شد که بعدها تبدیل به یکی از روایتهای ماندگار در میان خانواده و شاهدان گردید.
عشق شهدا از نوجوانی
از همان دوران نوجوانی، مهدی به شهدا عشق و ارادت ویژهای داشت. حضور مداوم او در مراسم یادبود شهدا و حساسیتی که به گمنامی آنها نشان میداد، نشان از پیوندی عمیق با مقوله ایثار و شهادت داشت.
وقتی تصمیم گرفته شد پیکر ۱۴ شهید گمنام در مسجد جامع ایلام خاکسپاری شود، مهدی بیتاب شد. گفتند شب تشییع و بعد از انتقال شهدا به مسجد، در جریان دعای کمیل، او به میان پیکرها رفت و در آن خلوت معنوی برای خود تجربهای حفظناشدنی رقم زد.
شب معجزه: ارتباط معنوی در مسجد
خواهر یکی از شاهدان ماجرا روایت میکند که آن شب، جمعیت زیادی برای زیارت شهدا به مسجد آمده بودند. در میان آنان سمیه، خواهر شاهد، درباره آن لحظه میگوید:
> «مهدی ناگهان دچار حالتی عجیب شد؛ گویی با یکی از شهدا ارتباط برقرار کرده باشد. او به حاجآقا سلطانی، شیخ مسجد، گفت: “لطفاً سکوت کنید؛ چهارده معصوم همراه این چهارده شهید ایستادهاند.”»
چنین ادعایی شاید برای بسیاری باورکردنی نبود، اما گفته میشود حاجآقا سلطانی در زمان حیاتش چنین واقعهای را تأیید کرده است.
به گفته شاهدان، مهدی از آن ارتباط روحانی به حال مرگ افتاد و جمع حاضران او را با آب به هوش آوردند. فردای آن شب، در مسجد اعلام کردند جوانی کنار پیکر شهدا حالش بد شده — و بسیاری دریافتند آن جوان همان مهدی است که تا سر حد مرگ پیش رفته بود.
بشارتِ ملکوتی و تغییر نگرش به دنیا
آن شهیدی که مهدی با او تماس گرفته بود، ظاهراً خود را معرفی کرده و به او گفته بود: «به پدرت بگو تابوتت را آماده کند؛ چون به زودی به ما ملحق میشوی.»
پس از آن شب، مهدی دیگر کمتر از امور دنیوی سخن میگفت. گفته شده است که تمام حرف و اندیشهاش به امور عالم بالا، جاودانگی و سفر روحانی اختصاص یافت. در شب آن واقعه، او معشوق معاد را لمس کرده بود و شهید گمنام به او وعدهای بزرگ از فیض و سعادت ابدی داد.
از روایتها برمیآید که آن شهید گمنام به مهدی ندا داده بود: «مهیّا شو که به زودی هجرت خواهی کرد.» این بشارت چنان شور و جرأتی سراسر وجود مهدی را فرا گرفت که گویی جسم خاکی دیگر نمیتوانست آن روح آسمانی را تاب آورد.
روایت شهید علی کارگر
گزارش سپس به یک روایت دیگر میپردازد: خاطرهای از شهید علی کارگر، از نیروهای ویژه اطلاعات و عملیات لشکر ۱ امیرالمؤمنین در مناطق عملیاتی مهران و مرزهای غربی کشور.
در یکی از عملیاتها، شهید علی با فرمانده عملیات (شهید یادگار امیدی) و چند همرزم وارد خاک عراق شد تا عمق مواضع دشمن را شناسایی کند. بر حسب دستور، علی به تنهایی در کمینی باقی ماند، در حالی که رفقایش برای انجام شناسایی پیش میرفتند.
در سکوت شب، صدای پای افراد مسلحی به گوش رسید؛ با هوشیاری و استفاده از دوربین دید در شب، علی مسیر حرکت آن گروه — حدود ۲۰ نفر مسلح با تجهیزات کامل — را رصد کرد. او خود را از مسیر اصلی کنار کشید تا متوجه نشوند، اما وقتی گروه از مقابل او عبور کرد، ایشان سریعاً آنها را دنبال کرد و موقعیتشان را برای همرزمانش گزارش داد.
محاصره و درگیری در ارتفاعات کوهستانی
نیروهای خودی با اطلاع از حرکت دشمن، آنها را در منطقه کوهستانی و صعبالعبور محاصره کردند. دشمن، که در ارتفاع برتر قرار داشت، ناگهان حملهای سهمگین ترتیب داد اما تحت فشار آتش نیروهای ایرانی مجبور به عقبنشینی شد.
در آن درگیری، تقریباً دوازده نفر از مهاجمان به هلاکت رسیدند و چند نفر توانستند فرار کنند. یکی از آنان که قصد تسلیم داشت، بلند شد؛ اما در همین حال، یکی دیگر از دشمنان از کمین برمیخاست و به سمت فرماندهی نیروها شلیک کرد و شهید امیدی، فرمانده ایرانی، به شهادت رسید. پس از آن، افراد باقیمانده نیز توسط نیروهای ایرانی از پای درآمدند یا تسلیم شدند.
در آن عملیات، شهید علی بهواسطه عملکرد ویژه، مورد تقدیر فرماندهان لشکر قرار گرفت. به گفته نزدیکان، غم از دست دادن فرماندهاش (شهید امیدی) برای او بسیار سنگین بود و خاطره او را همواره در دل داشت.
پیام شهدا به بازماندگان
در پایان گزارش، بخشهایی از وصیتنامه شهدا منتشر شده که بازتاب روح ایمان و آرزوی بقا در دل جبههها بود:
وصیتنامه یاسین جعفری:
او ضمن ابراز تواضع در برابر خداوند، آرزوی زیارت کربلا و نجف را داشت و اگر توفیق نیافت، شهادت را بزرگترین آرزوی خود میدانست. او از بازماندگان خواست که در زمان شهادتش سیاهپوشی و غم و زاری افراطی نکنند و فرزندانش را دلگرم نگه دارند.
وصیتنامه علی حسن یوسفی:
تاکید بر پیروی از خط امام، خالی نکردن جبههها و اتحاد مردم؛ همچنین سفارش به نماز و قرآن به عنوان راه نزدیک شدن به خداوند، در میان سخنان وی جای ویژهای داشت. خطاب به همسرش، او بر یقین و ارزش اسلام تأکید کرد و وعده داد که تا آخرین قطره خون در دفاع از قرآن و اسلام ایستادگی خواهد کرد.
نظر شما