خبرگزاری شبستان_هرمزگان، مصیب رجایی، فعال و کنشگر رسانهای؛ محلههای دوهزار، ششصد دستگاه، نخل ناخدا، شهرک توحید، کمربندی و اسلامآباد، سالهاست که در انتظار شنیدن این زنگ هستند؛ زنگی که نه تنها آغاز سال تحصیلی، بلکه عدالت آموزشی را به گوش فرزندان این سرزمین برساند.
نمایش نابرابری در قاب رسانهها
هر مهرماه، رسانهها پر میشوند از تصاویر آیینهای باشکوه بازگشایی مدارس در آموزشگاههای برخوردار و شیک. مدارسی با امکانات مدرن، حیاطهای تمیز و کلاسهای مجهز که به نماد آموزش در قاب رسانهها تبدیل شدهاند.
اما در این میان، خبری از مدارس محلههای محروم شهر نیست. آیا این انتخاب عمدی است؟ آیا هدف، سرپوش گذاشتن بر کمتوجهی به مناطق کمتر برخوردار است یا صرفاً تلاشی برای نمایش چهرهای بینقص از نظام آموزشی؟
هرچه باشد، این رویکرد، شکاف میان واقعیت و تصویرسازی رسانهای را عمیقتر کرده است.
در محلههای دوهزار، ششصد دستگاه، نخل ناخدا، شهرک توحید، کمربندی و اسلامآباد، دانشآموزان در مدارسی درس میخوانند که گاه از حداقل امکانات محرومند.
دیوارهای ترکخورده، نیمکتهای فرسوده و نبود تجهیزات آموزشی، بخشی از واقعیت روزمره این دانشآموزان است.
در حالی که در مناطق مرفهتر شهر، مدارسی با نامهای پرطمطراق مانند شاهد، فرزانگان، تیزهوشان، فرهنگیان، نمونه دولتی و هیئتامنایی، با امکانات پیشرفته و حمایتهای ویژه، در مرکز توجه قرار دارند.
این تقسیمبندیها که ظاهراً برای تفکیک استعدادها و نیازها طراحی شدهاند، در عمل به ابزاری برای تبعیض و دوگانگی آموزشی تبدیل شدهاند.
چرا زنگ عدالت خاموش است؟
سؤالم این است: چرا زنگ آغاز سال تحصیلی در همه مدارس یکسان به صدا درنمیآید؟ چرا فرزندان مناطق محروم باید شاهد تبعیض باشند، در حالی که همگی زیر پرچم یک نظام آموزشی درس میخوانند؟ مگر نه این است که آموزش، حق مسلم هر کودک ایرانی است؟
تقسیمبندی مدارس به انواع مختلف، از شاهد تا تیزهوشان، اگرچه شاید با نیت خیر طراحی شده باشد، اما در عمل به جدایی دانشآموزان بر اساس پایگاه اجتماعی و اقتصادی منجر شده است.
این ساختار، نه تنها فرصتهای برابر را سلب میکند، بلکه به کودکان مناطق محروم این پیام را میدهد که آنها شایسته امکانات کمترند.
اگر قرار است آموزش، ارزش افزودهای برای جامعه خلق کند، باید عادلانه توزیع شود. اما امروز، نظام آموزشی ما به جای توزیع عادلانه فرصتها، به بازتولید نابرابریها کمک میکند.
چرا باید مدارسی با امکانات ویژه، در رسانهها بهعنوان نماینده نظام آموزشی معرفی شوند، در حالی که بخش بزرگی از دانشآموزان در مدارسی با حداقلها تحصیل میکنند؟
مسئولیت کیست و منجی کجاست؟
این پرسش که چه کسی مسئول این بنیان نادرست آموزشی است، پاسخی پیچیده دارد.
سیاستگذاران، مدیران آموزشی، و حتی جامعهای که به این نابرابریها عادت کرده، همگی سهمی در این وضعیت دارند.
اما اصلاح این رویکرد، نیازمند عزمی ملی و اقدامی عملی است.
وقت آن نرسیده که زنگ عدالت آموزشی نواخته شود؟ زنگی که به جای نمایش ظاهری، به توزیع عادلانه منابع، نوسازی مدارس محروم، و ایجاد فرصتهای برابر برای همه دانشآموزان اختصاص یابد؟
نجات نظام آموزشی از این دوگانگی، نیازمند بازنگری در سیاستهای کلان، تخصیص بودجههای عادلانه و تمرکز بر مناطق محروم است.
مدیران آموزشی باید از خود بپرسند: آیا هدف آموزش، تنها پرورش نخبگان در مدارس خاص است یا ساختن آیندهای برابر برای همه کودکان این سرزمین؟ پاسخ به این پرسش، میتواند نقطه آغاز اصلاح باشد.
سخن پایانی
مهرماه، ماه آموزش و امید است، اما این امید نباید تنها به برخی مناطق و مدارس محدود شود.
فرزندان محلههای دوهزار، ششصد دستگاه، نخل ناخدا، شهرک توحید، کمربندی و اسلامآباد، همانقدر حق دارند که در مدارسی باکیفیت درس بخوانند که دانشآموزان مدارس شاهد و تیزهوشان.
زنگ عدالت آموزشی، زمانی نواخته خواهد شد که همه کودکان، فارغ از محله و پایگاه اجتماعیشان در کلاسهایی برابر، آیندهای روشن را ترسیم کنند.
این وظیفه ماست که این زنگ را به صدا درآوریم.
نظر شما