از ناقوس کلیسا تا ندای اذان؛ روایت کشیشی که مبلغ اسلام شد

داوید کونا، کشیشی که روزگاری مأموریت داشت، صدای اذان را در محله‌های مسلمان‌نشین ساحل عاج خاموش کند و ناقوس کلیسا را جایگزین آن سازد، پس از تجربه‌ای روحانی و رؤیایی عجیب، مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. او اکنون با نام «ابراهیم کونا» امام جماعت مسجد و بنیان‌گذار نهادی اسلامی است که به نوکیشان مسلمان خدمت می‌کند و بیش از دهه دعوت به اسلام را رسالت خود قرار داده است.

خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: اسلام در قاره آفریقا قصه‌های بسیاری از تحول و هدایت در دل خود دارد؛ قصه‌هایی که نشان می‌دهد ندای ایمان چگونه در قلب‌هایی می‌نشیند که گاه از دل دشمنی و عناد برمی‌خیزند. یکی از این داستان‌ها، زندگی کشیشی ساحل عاجی است که برای مبارزه با اسلام آموزش دید، اما خود به مروج قرآن و ندای اذان بدل شد.

داوید کونا که امروز نام «ابراهیم کونا» دارد، در معرفی خود می‌گوید: «من اکنون روحانی و و راهنما و موسس سازمان غیردولتی «میفاکوسی» هستم؛ نهادی که به امور نوکیشان مسلمان در ساحل عاج می‌پردازد، به ویژه کشیشان و کسانی که مسیحیت را رها کرده و به اسلام روی آورده اند.»

آغاز راه در کلیسا

داوید کونا در جوانی میان دو مسیر قرار گرفت: ورود به ژاندارمری یا تحصیل در مدرسه دینی کشیشان. او برخلاف میل پدرش، راه کلیسا را برگزید و هفت سال در مؤسسه الهیات مسیحی درس خواند. طی این سال‌ها کتاب مقدس را از «سفر پیدایش» تا «مکاشفه یوحنا» از بر کرد و در فنون تبلیغ، مناظره و جذب پیروان آموزش دید. کلیسا او را یکی از نیروهای توانمند خود می‌دانست و مأموریتی بزرگ بر دوش او گذاشت: سفر به بواکی، دومین شهر بزرگ ساحل عاج، جایی که مسلمانان اکثریت را تشکیل می‌دادند و حدود هزار مسجد در آن فعال بود. مأموریت او روشن بود: جذب مسلمانان به مسیحیت و گسترش کلیسا.

مأموریت در بواکی

بواکی شهری پرجنب‌وجوش با محله‌هایی قدیمی و مسلمان‌نشین بود. ناقوس کلیسا در میان صدای پرطنین اذان، ضعیف به گوش می‌رسید و همین کلیسا را بر آن داشت تا کشیش جوان را برای تغییر این وضعیت اعزام کند. داوید با اعتمادبه‌نفس به این مأموریت قدم گذاشت. او سخنور بود، مناظره می‌کرد و می‌کوشید جوانان مسلمان را به مسیحیت جذب کند. اما هرچه زمان می‌گذشت، بیشتر احساس می‌کرد دل‌های مسلمانان با اذان پیوندی ناگسستنی دارد و تلاش‌هایش ثمربخش نیست.

از ناقوس کلیسا تا ندای اذان؛ روایت کشیشی که مبلغ اسلام شد

شب سرنوشت ساز که همه‌چیز تغییر کرد

در سی‌ودو سالگی، واقعه‌ای سرنوشت‌ساز رخ داد. حادثه‌ای که مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. در شبی گرم، پس از چند روز روزه‌داری سخت و ضعف جسمانی، او بر بستر افتاد. صدای اذان برایش همچون ندای جنگی بود و با بی‌قراری به خواب رفت. در رؤیایی عجیب دید که کتاب مقدس از دستانش گرفته و به جای آن قرآنی به او سپرده شد. این رؤیا او را تکان داد. تردید در دلش جوانه زد.

کونا گفت: مردی که صورتش می درخشید که نمی‌توانست مستقیماً به او نگاه کند. سرش را پایین انداخت و خطبه‌ را متوقف نکرد، اما سرش همچنان پایین بود. این شخص به سمت من آمد و درست روبروی من ایستاد و مستقیماً به من خیره شد و کتاب دیگری به خط عربی به او داد و گفت که این «این همان حقیقتی است که تو به دنبالش هستی. این حقیقتی است که از این به بعد باید موعظه کنی.» سپس برگشت.

او می‌گوید که پیش از این از یک جوان مسلمان قرآنی گرفته بود، در سنت کلیسا، از هر مسلمانی که به مسیحیت می‌پیوندد خواسته می‌شود کتاب‌های اسلامی خود را بیاورد و ما آنها را می‌سوزانیم. با این حال، متوجه شدم که نسخه قرآنی که آن جوان فرستاده بود به زبان عربی و فرانسوی بود. به نسخه فرانسوی نگاه کردم و با خودم گفت: «بسیار خب، اشکالی ندارد. آن را در خانه نگه می‌دارم. بعد از آن، مطالعه می‌کنم که چگونه بهتر به مسلمانان حمله کنم.»

آن روز صبح، به یاد قرآن افتادم و رفتم تا آن را بردارم. نشستم و کتاب را کنار گذاشتم. اما از خدا پرسیدم: «پروردگارا، اگر خواب من درست بود، می‌خواهم- اگر تصادفاً قرآن را باز کردم چیزی پیدا کنم که قلبم را آرام کند. اگر درست نبود، چیزی به من نشان بده که مرا دلسرد کند.»

وقتی دعاء تمام شد، قرآن را برداشت و باز کرد و  آیه ۱۵ سوره آل عمران آمد.

کونا می‌گوید که هرگز از خواندن آن سوره دست نکشیدم. آن را تا صبح خواندم. من زندگی مریم، دختر عمران، و زندگی حضرت عیسی(ع) را خواندم. به طرز غیرقابل تصوری فوق‌العاده است. دنبال چیزی می‌گشتم. لذت‌بخش است، روح را لمس می‌کند و در قلب می‌نشیند. اما برای متقاعد کردن من به مسلمان شدن کافی نبود.


دوباره کتاب مقدسم را برداشت. هر روز صبح، کشیش موظف است ابتدا کتاب مقدس را بخواند، سپس قبل از رفتن دعاهای خود را بخواند. کتاب مقدس را برداشت و آن را باز کرد.اما همانطور که می‌خواند، متوجه شد که نحوه درکش از کتاب مقدس، نحوه مطالعه آن، به هم ریخته بود. خدا حتماً بدون هیچ واسطه‌ای انتخاب کرده بود که مرا به آنچه بر اساس آن بزرگ شده بودم، شک دهد.

من شروع به فهمیدن قرآن کرده بودم، اما دیگر کتاب مقدس را نمی‌فهمیدم. آن را می‌خواندم اما نمی‌فهمیدم. من در تفسیر هرمنوتیکی، الهیاتی و معنوی این کتاب تعمق می‌کردم، اما حالا دیگر آن را نمی‌فهمیدم.

این خواب آغازگر تردید و جست‌وجویی عمیق شد.  برای نخستین‌بار، به جای رد کردن اسلام، به مطالعه دقیق قرآن پرداخت. آنچه یافت آرامشی بود که هرگز در سال‌های خدمت به کلیسا تجربه نکرده بود.

تصمیمی دشوار اما قاطع

داوید کونا پس از ماه‌ها جست‌وجو و کشمکش درونی، تصمیم گرفت همراه همسرش شهادتین بگوید. در مسجدی در بواکی اسلام آورد و نام «ابراهیم» را برگزید. این انتخاب آسان نبود. خانواده‌اش به شدت با او مخالفت کردند، کلیسا از او روی گرداند و حتی برخی از دوستانش او را طرد کردند. با این حال، ایمان تازه به او نیرویی بخشید تا بر دشواری‌ها فائق آید. او استعفای خود را از کلیسا نوشت و برای همیشه مسیر گذشته‌اش را پشت سر گذاشت.

از ناقوس کلیسا تا ندای اذان؛ روایت کشیشی که مبلغ اسلام شد

از کشیش تا امام جماعت مسجد

ابراهیم کونا نه تنها مسلمان شد، بلکه به‌تدریج به امام جماعت مسجد بدل گشت. او مسجدی در منطقه یوبوغون ابیدجان بنا کرد که نامش را «عرفات» گذاشت. این مسجد تنها محل عبادت نبود؛ بلکه پناهگاهی برای تازه‌مسلمانان شد. او خطبه‌های جمعه را با همان شور و بلاغتی که پیش‌تر در کلیسا داشت، اما این‌بار با پیام قرآن و سنت ایراد می‌کرد. بسیاری از نوکیشان در این مسجد نخستین گام‌های خود را در مسیر ایمان برداشتند.

تأسیس سازمان «میفاکوسی»

ابراهیم کونا همچنین سازمان غیردولتی‌ای به نام «میفاکوسی» تأسیس کرد. هدف این نهاد حمایت از نوکیشان مسلمان، به‌ویژه کشیشان سابق مسیحی بود که پس از پذیرش اسلام با مشکلات اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو می‌شدند. این سازمان به آن‌ها کمک می‌کند تا در جامعه جایگاه تازه‌ای بیابند و در مسیر ایمان استوار بمانند.

شعار الهییٔة التی یرأسها کونا والتی تعنی بالمهتدین الجدد ممن یترکون المسیحیة ویتحولون للإسلام

سه دهه دعوت و خدمت

اکنون بیش از سی سال از آن روز تاریخی می‌گذرد. ابراهیم کونا بارها روایت اسلام آوردنش را برای جوانان و نوکیشان بازگو کرده است. او معتقد است اسلام پاسخ پرسش‌های عمیقی را داد که در مسیحیت پاسخی برای آن‌ها نمی‌یافت. مسجد عرفات امروز به عنوان نماد این تحول شناخته می‌شود؛ مکانی که کشیشی سابق به امامی برای مسلمانان بدل شد و زندگی خود را وقف نشر معارف اسلامی کرد.

سرگذشت ابراهیم کونا نمونه‌ای از قدرت معنویت و حقیقت اسلام در آفریقاست؛ حقیقتی که حتی در دل کسی که برای مبارزه با آن آموزش دیده بود، نفوذ کرد. او روزی مأمور خاموش کردن اذان بود، اما امروز صدای اذان برایش سرود آرامش و آزادی است. داستان او نشان می‌دهد که ایمان چگونه می‌تواند در سخت‌ترین شرایط نیز راهی تازه بگشاید و انسان را از تاریکی به روشنایی رهنمون شود.

کد خبر 1838690

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha