به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام امیر علی حسنلو، استاد حوزه و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات وپاسخگویی بهشبهات حوزههای علمیه به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع) به تحلیل وضع علم و فرهنگ در عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ و سرآمدی عالم آل محمد (ص) پرداخت که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ در سال ۱۴۸ هـ ق، عالم امکان را به نور وجود خویش منور ساختند. آن حضرت در سن ۳۵ سالگی، پس از شهادت پدر بزرگوراشان امام موسی بن جعفر، در سال ۱۸۳ هـ ق عهدهدار امامت مسلمین گردیدند. بدین ترتیب در دوره ایشان بر خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید، محمد امین و عبدالله مأمون، بودند که بر مسند خلافت تکیه زدند.
این دوره به جهاتی از حیث علمی و فرهنگی حایز اهمیت خاصی است که به مواردی از آن در ذیل اشاره خواهیم نمود:
الف: وضعیت عمومی فرهنگ مردم: آنچه از گزارشات مورّخین بر میآید، علی رغم فعالیتهای علمی که صورت میگرفت، وضعیت فرهنگی جامعه چندان تعریفی نداشته است و مردم و فرهنگ جامعه در یک حرکت قهقرایی به سر میبردند چنانچه حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ در قضیه ولایتعهدی و بیان آن به این قضیه اشاره میفرمایند:
خوفاً علی شتاب الدین و اضطراب حبل المسلمین و لقرب امر الجاهلیه.
از ترس اضطراب وحدت مسلمین و ظهور مراسم جاهلی و مخاطره افتادن دین ولایتعهدی را قبول کردم برای حیات و بقای دین. منظور از مراسم جاهلی در این دوره ظهور چیزهای غیر دینی مثل تعصب قومی و نژادی و برچیده شدن ارزشهایی مثل تقوا که معیار اسلام و قرآن در برتری به تقوا است.
ب: حضور دانشمندان و مجالس علمی: هارون و مأمون سیاستی اتخاذ کردند که در پس آن درهای علمی مملکت اسلامی بر روی همه دانشمندان گشوده گردید. میدان برای عرضه نظریات علمی و افکار مختلف باز بود. مخصوصاً دورة مأمون که به مجالست با علماء و تشکیل مجالس علمی اظهار علاقه میکرد. مخصوصاً که او دارای مذهب معتزله بود و علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک ساخته بود. که در اعتماد به عقل افراط کرده، دستورات و احکام دینی را با عقل قاصر میسنجیدند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید میکرد پذیرفته و بقیه را انکار میکردند.
در این اوضاع شبهات کلامی و اعتقادی رواج بسیار یافته بود و حتی پیروان ادیان دیگر نیز فعالیت داشتند، تشکیل جلسات مناظره توسط امام رضا ـ علیه السّلام ـ با علمای ادیان و فرق خود حاکی از این قضایا است. چنانچه آن حضرت با جاثلیق مسیحیان، رأس الجالوت یهودی، هربز اکبر زرتشتیان و عمران صابی که خود را پیرو حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ میدانست و نیز علمای اهل تسنن و ناصبیان به بحث و مناظره پرداختند.
ج: نهضت ترجمه: نهضت ترجمه از زمان خلافت منصور شروع گردیده بود و تا عهد مأمون به نهایت کمال خود رسید. مرکز این جریان علمی، بغداد بوده است. مأمون کتابخانهای را مخصوص این امر قرار داده بود که به بیتالحکمه و یا به قول بلعمی به گنجخانه مأمون معروف گشته بود. چنانکه از گزارشات بر میآید این روند محدود به ترجمه نبوده است بلکه تصحیح و ترجمه مجدد و ارزشیابی کتب را نیز شامل میشده است همانگونه که رشتههای مختلف علمی را در بر میگرفت.
از پیامدهای ترجمه میتوان به دو مورد زیر اشاره نمود:
۱. انحصار پزشکی به غیر مسلمان: چون مترجمان و ناقلان بیشتر مسیحی بودند و حتی پزشکی در خانوادههای خاص از غیر مسلمین موروثی شده بود. مسلمانان مجال تبحر یافتن در این رشته را نداشتند.
چنانچه شافعی در این مورد میگفت ثلت علم (طب) را ضایع کردند و آن را به یهودیان و مسیحیان سپردند.
البته باید خاطر نشان کرد که حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ با تألیف رساله ذهبیه خویش در طب و بهداشت که همگان را به اعجاب واداشت معلوم نمود که اهل بیت نبوت در تمامی علوم سر آمد جهانیان هستند.
۲. جبهه گیری مسلمانان در برابر علوم بیگانه: اینان در مقابل علوم یونانی واکنش سختی نشان دادند چنانچه بعدها غزالی تهاخت الفلاسفه را در ردّ بر فلسفه نوشت و ابن تیمیّه ردّ علی المنطقیین را نگاشت.
گفتنی است ترجمه شامل کتب مقدس نیز بوده است. ابن ندیم آورده است که شخصی به نام احمد بن عبدالله بن سلام به دوران هارون تورات را به عربی ترجمه کرده بود.
د: جمع آوری کتب قدیمی:
مأمون در جمع آوری تراث ملتهای قدیمی به ویژه یونانی، تلاش مضاعفی انجام داد او هیأتهائی را در جست و جوی کتابهای یونانی و انتقال آنها به بیت الحکمه اعزام نمود چنانچه او به پادشاه روم نامه نوشت تا کتابهایی را که دربارة علوم قدیمی در خزانه روم است برای او بفرستد، پادشاه روم پذیرفت، فلذا هیئتی از دانشمندان، از طرف مأمون این کتابها را از روم آوردند.
بدین سان با این ارتباطات علمی و نیز ارتباط دیگری چون تجارت و فتوحات، اندیشه اسلامی در سه زمینه تحت تأثیر قرار گرفت:
اول به لحاظ شکلی و موضوعی: متکلمان اسلامی از روشهای منطقی یونانی همچون جدل و برهان تأثیر پذیرفتند همانگونه که به لحاظ موضوعی تأثیر اینان بر نوافلاطونیان در تصوف محسوس بود.
دوم اینکه اندیشه اسلامی از فرهنگ هندی از طریق فتوحات و تجارت تأثیر پذیرفت که در زمینة ادبیات و مقولههای ادبی، ریاضیات و ستارهشناسی بوده است. محمّد خوارزمی کتاب السیر هنتای نویسندگان اختر شناس هند را برای مأمون ترجمه کرد.
و) عقل گرایی در مباحث اعتقادی و گسترش اختلافات کلامی:
از آنجائی که مأمون بر مذهب معتزله بود. علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک میساخت و به آنها میدان عمل میداد. پیروان این مذهب طرفدار عقل و منطق و رأی و قیاس بودند چنانچه در توصیف این عقلگرایی مفرط طه حسین میگوید: «عقل قاصر بشری را بر همه چیزی حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بینیاز از سرچشمه وحی میدانستند ...، همین اشتباه بود که درهای اختلاف را به روی آنان گشود و هر جمعیتی به استدلالهای واهی تمسک جستند و شماره فرقههای آنان را از هفتاد گذارند.
هـ) اختر شناسی و گسترش آن:
خلیفه مأمون عباسی گروهی از اختر شناسان را به کار گرفت تا اجرام آسمانی را رصد کنند و نیز اکتشافات بطلیموس را به کار بسته و کسوف خورشید را بررسی نمایند. دراین دورهتوجه به علوم خصوصا در شرق چهان اسلام رونق فراوان داشت؛
عالم آل محمد(ص)
این لقب را به امام رضا ـ علیه السلام ـ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ داده اند. و امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ به فرزندانش توصیه فرمود: برادرتان و فرزندم علی (امام رضا) عالم آل محمد است. درباره عقاید و دین تان از او سؤال کنید از پدرم جعفر بن محمد (امام صادق) بارها شنیدم به من فرمود عالم آل محمد از فرزندان توست، ای کاش او را می دیدم او همنام امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ است.
این لقب اختصاص به امام رضا ـ علیه السلام ـ دارد اگر چه برخی از مردم در دوره بعضی از ائمه از میان سادات و خاندان پیامبر (آل محمد) برخی از امامان را به خاطر برجستگی علمی آنها عالمترین آل محمد یا عالم آل محمد در آن دوره معرفی کرده یا به برجستگی علمی آنان اعتراف داشته اند. برای نمونه وقتی ابو بجیر از زیدیه به حضور امام صادق ـ علیه السلام ـ رسید پس از گفتگو و پرسش به مقام و رتبه و حقانیت امام پی برد و گفت من پیش از این گمراه بودم اکنون فهمیدم که امام بر حق امام صادق ـ علیه السلام ـ و حقاً او عالم آل محمد است.
مأمون که از دشمنان امام رضا ـ علیه السلام ـ است و او را شهید کرده اعتراف کرده است که امام رضا ـ علیه السلام ـ عالمترین است. بنابراین لقب آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای امام رضا از سوی پیامبر و دیگر معصومین داده شده است. در حیات امام رضا ـ علیه السلام ـ حکمت ملقب شدن امام رضا ـ علیه السلام ـ به این لقب روشن شد، و در مناظراتی که مأمون با حضور رهبران مذاهب و ادیان مختلف برگزار کرد علمیت امام بر تمام دنیا اثبات گردید. بسیاری از حاضرین و دانشمندان به برتری شخصیت امام پی بردند، مأمون به هدف و انگیزه ای که در برگزاری این همایش بزرگ داشت نرسید، علمیت و دانایی امام بر همه روشن شد و این امر سبب حسادت مأمون به شخصیت حضرت گردید و برای برداشتن حضرت از ولایتعهدی طراحی کرد و حضرت را به شهادت رساند.
امام رضا (ع) به جهت فعالیتهای علمی و فرهنگی گسترده در زمان خود در میان مردم به عالم آل محمد شهرت یافت؛ اگرچه در واقع این لقب به امام رضا علیه السلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سالها قبل از تولد داده شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام به فرزندانش توصیه فرمود: برادرتان و فرزندم علی (امام رضا) عالم آل محمد است. درباره عقاید و دین تان از او سوال کنید از پدرم جعفر بن محمد (امام صادق) بارها شنیدم به من فرمود عالم آل محمد از فرزندان توست، ای کاش او را میدیدم او همنام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.
این لقب اختصاص به امام رضا علیه السلام دارد اگر چه برخی از مردم در دوره بعضی از ائمه از میان سادات و خاندان پیامبر (آل محمد) برخی از امامان را به خاطر برجستگی علمی آنها عالم ترین آل محمد یا عالم آل محمد در آن دوره معرفی کرده یا به برجستگی علمی آنان اعتراف داشته اند. برای نمونه وقتی فردی از زیدیه به حضور امام صادق علیه السلام رسید پس از گفتگو و پرسش به مقام و رتبه و حقانیت امام پی برد و گفت من پیش از این گمراه بودم اکنون فهمیدم که امام بر حق امام صادق علیه السلام و به راستی او عالم آل محمد است. مأمون که از دشمنان امام رضا علیه السلام است و او را شهید کرده اعتراف کرده است که امام رضا علیه السلام عالمترین مردم است بنابراین لقب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای امام رضا (ع) از سوی پدر بزرگوارش داده شده است. اباصلت از اسحاق فرزند امام هفتم و او از پدرش نقل کرده است، که امام علیه السلام به فرزندانش فرمود این برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است سوالات دینی خود را از آن بپرسید و آنچه که برای شما میگوید آن را حفظ نمائید.
فعالیتهای علمی حضرت علی بن موسی الرضا (ع)
از این رو حکمت ملقب شدن امام رضا علیه السلام به این لقب از سوی رسول الله دراین مقطع از حیات امام رضا علیه السلام روشن گردید، و در مناظراتی که مأمون با حضور رهبران مذاهب و ادیان مختلف برگزار کرد علمیت امام بر تمام دنیا اثبات گردید. بسیاری از حاضرین و دانشمندان به برتری شخصیت امام پی بردند، بنابراین حکمت اصلی این مطلب جلوه گر شدن علمیت آل محمد (ص) به برکت تلاشهای فرهنگی و وجود حضرت و درایت و تدبیرهای فرهنگی هشیارانه آن امام عزیز بود. در زمینه سیره فرهنگی حضرت کتابی مستقل نگارش نموده ام که به زودی منتشر و در اختیار علاقه مندان خواهد گرفت.
امام رضا (ع) در این برهه فعالیت علمی خود را در موارد زیر متمرکز کرده بود؛ اول پاسخگویی به شبهات علمی، عقیدتی و حراست از عقاید مردم، خصوصاً صیانت از شیعه، شرکت در جلسات علمی و مناظرات کلامی که با حضور رهبران فرقههای اسلامی و ملل دیگر تشکیل میشد، تبیین جایگاه امامت در مقابل همه مسلمانان و فرقههایی چون واقفیه که بر امامت امام کاظم (ع) باقی بوده و امامت امام رضا (ع) را قبول نمیکردند، تربیت شاگردان متخصص در علوم مختلف، بیان احکام اسلام و دفاع از اصول مسلم دین، بیان صدها روایت در موضوعات مختلف کلامی، فقهی، بهداشتی، اجتماعی، اخلاقی و برگزاری مجلس ذکر فضائل اهل بیت (ع) که یک ضرورت برای نجات از فتنههای آخرالزمان است.
گوشه ای از علم امام رضا (ع)
بی تردید امام رضا علیه السّلام بر تمام علوم و دانشها احاطه کامل داشت. مورّخان و راویان در این موضوع متفق القولند که او دانشمندترین مردم زمان خویش و داناتر و شایسته تر از همه آنها در فرایض دین و دیگر علوم مانند طب و فلسفه بود. سخن درباره او و علم فراوانش بسیار است. از جمله عبد السّلام هروی گفته است: من هرگز کسی را اعلمتر از علی بن موسی الرضا (ع) ندیدم.
هنگامی که یک عالم دینی او را میدید، دیدن او در وی اثر می گذاشت، همان طوری که در من اثر گذاشت. مأمون برخی از دانشمندان دینی و فقهای اسلامی و حکمای الهی را برای مقابله با امام جمع کرد، ولی امام به هر حال بر تمامی علمای حاضر فایق آمد و آنها در برابر امام به ضعف خود اعتراف کردند. من
خود شنیدم که امام میفرمود: من همواره جای خودم را در مرکز دینی اتخاذ می کردم و تعداد دانشمندان در مدینه بسیار زیاد بود، با وجود این هنگامی که سؤالی به مغز عالمی فشار میآورد، او و بقیه به من اشاره میکردند و سؤال خود را برای من میفرستادند و من هم پاسخ همه آنها را میدادم.
امام رضا علیه السّلام عالمترین مردم زمان خود و نیز بالاترین مرجع در جهان اسلام بود. عالمان دین و فقیهان سؤالاتشان را که درباره فرایض اسلامی بود، به نزد او میفرستادند. ابراهیم بن عباس گفته است: هنگامی که از حضرت رضا علیه السّلام درباره موضوع مشکلی پرسش میکردند، امام براحتی پاسخ میداد. من هرگز کسی را داناتر از او ندیدم. مأمون، امام رضا علیه السّلام را با پرسش درباره همه چیز امتحان میکرد، ولی امام به تمام مسائل پاسخ میداد.
امام رضا علیه السّلام بزرگترین متفکر برجسته اسلامی بود، از این رو میتوانست زندگی علمی و فرهنگی مسلمین را گسترش دهد. مأمون می گوید: من فکر می کنم کسی در روی زمین، داناتر از این مرد وجود ندارد.
مناظرات امام رضا علیه السّلام در خراسان، بصره و کوفه بر این موضوع دلالت دارد که او داناترین افراد در روی زمین بوده است. در طول آن مناظرات از پیچیدهترین مسائل پرسیده میشد و حضرت به آنها پاسخ میداد، به طوری که تمام علمای
دانش امام رضا (ع) بر همه زبانها
می توانست به تمام زبانها سخن بگوید. ابو اسماعیل سندی میگوید: هنگامی که در هندوستان بودم، شنیدم که خداوند یک حجّت عرب زبان دارد، بنابراین از وطن خارج شدم و رفتم تا او را ببینم. مرا به سوی امام رضا علیه السّلام راهنمایی کردند تا به نزدش رسیدم. من قادر به صحبت کردن به زبان عربی نبودم، بنابراین به زبان هندی به امام سلام کردم، ولی حضرت به زبان خودم سلامم را پاسخ گفت. باز به زبان هندی از او پرسیدم و او پاسخ مرا به زبان خودم داد. عرض کردم: چون شنیدم خداوند حجّت عربزبانی دارد، از شهر خود به طلب شما بیرون آمدم تا زیارتتان نمایم.
امام به من فرمود: من همان هستم که دنبالش بودی. بپرس از من آنچه را که میخواهی.
من هم سؤالاتی درباره مسائل مختلف از امام کردم و او پاسخ مرا به زبان خودم فرمود.
ابو الصلت هروی میگوید: امام رضا علیه السّلام با مردم به زبان خودشان سخن میگفت. من در مورد این فضیلت از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ داد:
ای ابو الصلت، من حجّت خدا بر آفریدگانش هستم و خدا حجّتی را که با زبان مردم آشنا نباشد، برای آنها تعیین نمیکند. آیا تو کلام امیر المؤمنین را نشنیدهای که میفرمود: «به ما قضاوت صحیح و کامل عطا شده است»؟ آیا این علم به زبانها نیست؟ یاسر خادم روایت کرده است: دو نفر از اهالی روم و اسلاو در خانه ابو الحسن الرضا علیه السّلام میهمان بودند. امام به آنها بسیار نزدیک بود و هنگامی که این دو با یکدیگر صحبت میکردند، حضرت متوجه شد که به زبان رومی و اسلاوی می گویند: از ما در وطن خود هر ساله دیدار میشد ولی اینجا کسی به دیدن ما نمیآید.
لذا امام رضا علیه السّلام صبح روز بعد، فردی را برای دیدن آنها فرستاد.
شیخ محمد بن الحسن در رابطه با این صفت امام رضا علیه السّلام شعری سروده که معنای آن چنین است: «و علم او به تمام زبانها، واضحترین اعجاز و علامت است.»
شمه ای از پیشگوییهای امام رضا (ع)
امام رضا علیه السّلام بسیاری از حوادث را قبل از آنکه واقع شود، پیشبینی میکرد و آن حوادث همان گونه که حضرت پیشگویی کرده بود، اتفاق میافتاد. این پیشگوییها بروشنی عقیده اصلی شیعه را ثابت میکند که میگوید: خدای تبارک و تعالی به امامان اهل بیت علیهم السّلام فضیلت و علوم باطنی بخشیده است، درست همان طوری که به پیامبرش بخشیده است.
برخی از پیشگوی یهای امام رضا علیه السّلام از زبان شاگردان و افراد مختلف :
۱. حسن بن بشار روایت میکند با سلسله سند موثّق که علی بن موسی الرضا علیه السّلام فرمود: عبد اللّه (یعنی مأمون)، محمّد (یعنی امین) را خواهد کشت.
من (حسن بن بشار) از او پرسیدم: آیا عبد اللّه بن هارون، محمد بن هارون را خواهد کشت؟
امام (ع) پاسخ داد: «بلی، عبد اللّه که در خراسان است، محمد بن زبیده را که در بغداد است، خواهد کشت.» و سپس این شعر را خواند که معنایش این است: «یقینا پیدرپی کینهها تو را نشانه میگیرند و امراض مخفی را آشکار
چند روزی سپری شد و مأمون برادرش امین را کشت، و ما این حادثه را در فصلهای بعدی ذکر میکنیم.
۲. نمونه دیگر از وجود علم ذاتی امام رضا علیه السّلام این است که وقتی محمد بن جعفر الصادق (ع) در مکّه قیام کرد و بیعت مأمون را شکست، امام رضا علیه السّلام به نزد او رفت و فرمود: ای عمو، پدر یا برادرت را به دروغ متهم مکن، زیرا چنین قدرتی با تو سازگار نخواهد بود.
به هر حال محمد بن جعفر توجهی به پند و اندرز امام رضا علیه السّلام نکرد و طغیانش را علیه مأمون اعلام داشت. کمی پس از آن، گروههایی از افراد مأمون به سرکردگی جلودی به محمد بن جعفر و جنگجویانش حمله کردند و آنها را شکست دادند. سپس محمّد از جلودی امان خواست و او نیز به وی امان داد. آنگاه محمّد به منبر رفت و اختیار و قدرت را واگذار کرد و گفت: این قدرت متعلق به مأمون بوده و من حقی بر آن ندارم.
۴.حسین فرزند امام موسی کاظم علیه السّلام گفته است: ما، جوانانی از بنی هاشم در اطراف امام رضا علیه السّلام نشسته بودیم، جعفر بن محمد علوی با سر و وضعی نامرتب و لباسی وصله دار از مقابلمان گذشت و ما نگاهی به یکدیگر کرده و به او خندیدیم. در همین حال امام فرمود: در آیندهای بسیار نزدیک شاهد خواهید بود که جعفر بن محمد علوی فردی ثروتمند خواهد شد و مریدان بسیار خواهد داشت.
یک ماه بعد دیدیم که جعفر حاکم مدینه شد و از موقعیت خوبی بهره مند گردید.
۵. از محاول السجستانی روایت شده است که گفت: هنگامی که من در مدینه بودم، امام رضا علیه السّلام را دستور دادند تا به خراسان برود. امام وارد مسجد شد تا با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خداحافظی کند، پس چندین بار با نبی اکرم (ص) وداع کرد و در تمام این لحظات میرفت و باز به طرف قبر برمیگشت. ناگهان شیونی بلند زد و گریه کرد. شتابان به سوی او رفتم و سلام کردم و تبریک گفتم. امام فرمود: مرا رها کن، چرا که از همسایگی حرم جدّم جدا میشوم و در غربت خواهم مرد و در کنار هارون دفن خواهم شد.
من از شهر خارج شدم و در راه با امام بودم تا وارد خراسان شد. امام رضا علیه السّلام مدتی در خراسان ماند و پس از آن کنار هارون دفن گردید.
جریان همان گونه اتفاق افتاد که امام رضا علیه السّلام خود پیشگویی کرده بود. وی به خراسان رفت و دیگر از آنجا برنگشت و به وسیله مأمون خلیفه عباسی به شهادت رسید و در کنار هارون الرشید دفن گردید.
۶. صفوان بن یحیی میگوید: هنگامی که ابو ابراهیم (امام کاظم علیه السّلام) دار فانی را وداع فرمود و ابو الحسن الرضا علیه السّلام در سمت امامت سخن گفت، برای او از وجود فتنه هایی که تهدیدش می کرد بیمناک شدیم. به امام گفتیم: شما امر عظیمی را آشکار کردید و ما از این شیطان (یعنی هارون) بر شما بیمناکیم.
حضرت پاسخ داد: بگذارید هر کاری که می خواهد انجام دهد، او نخواهد توانست به من صدمهای بزند.
این جریان نیز همان طور که امام رضا علیه السّلام پیشبینی کرده بود، تحقق یافت، بدین معنی که هارون الرشید رفتار بدی با آن حضرت نداشت و امام (ع) خود این موضوع را به اصحابش تأکید نموده بود.
محمد بن سنان میگوید: من به امام رضا(ع) در دوران هارون گفتم: شما خودتان را از طریق این موضوع و همنشینانتان در جمع یاران پدرتان مشهور میکنید، حال آنکه از شمشیر هارون خون میچکد (خون پیامبر و اهل بیت او و پیروانش).
امام رضا علیه السّلام فرمود: همان گونه که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اگر ابو جهل یک مو از سر من کم کند، شاهد باش که من پیامبر خدا نیستم» به تو می گویم که اگر هارون الرشید یک تار مو از سر من کم کند، گواه من باش که من هم امام نیستم.
امام رضا علیه السّلام چندین بار اعلام کرده بود که هارون به او توهین نخواهد کرد و در کنار هارون دفن خواهد شد. حمزة بن جعفر ارجانی روایت کرده است که هارون از مسجد الحرام از دروازه خارج شد و امام رضا (ع) از دروازه دیگر، و فرمود: خانه چه دور است و ملاقات چه نزدیک! مطمئنا شهر توس من و او را با هم جمع میکند.
امام رضا علیه السّلام در بسیاری از روایات بر روی مدفون شدن خود در کنار هارون الرشید تأکید فرموده است. موسی بن هارون روایت میکند:
هنگامی که هارون الرشید مشغول صحبت کردن در مسجد مدینه بود، علی بن موسی الرضا علیه السّلام را دیدم که به من فرمود: تو خواهی دید که من و او (هارون) در یک خانه دفن خواهیم شد.
۷. نمونه ای دیگر از علم ذاتی امام رضا علیه السّلام خبر دادن از هلاکت برامکه است با توجه به شوربختی آنها. مسافر گزارش کرده است: من با ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام بودم، یحیی بن خالد برمکی از برابر ما گذشت در حالی که صورتش را با دستمالی پوشانده بود تا از گرد و غبار فرار کند. امام فرمود: «بدبخت کسی که نمیداند در این سال برایش چه رخ خواهد داد.» سپس اضافه کرد: «تعجب آورتر از این آنکه من و هارون به مانند این دو انگشت هستیم.» و در همین حال انگشت سبابه و انگشت وسطیاش را با هم جمع کرد. مسافر می گوید: به خدا قسم مفهوم کلام ابو الحسن (ع) را در رابطه با هارون تا زمان شهادتش و دفن او در کنار هارون نفهمیدم.
۸. محمد بن عیسی میگوید از روی صحّت، این حدیث را از ابو حبیب نباجی که گفته بود: پیامبر خدا (ص) را در خواب دیدم که به نباج آمد و در مسجد، جایی که هر سال حاجیان میایستادند، ایستاد. من به نزد او رفته و سلام کردم. در جلوی او طبقی بود پر از خرمای صیحانی. او به من مشتی از آن خرماها داد. من آنها را شمردم، هجده دانه بود. پس، از یک نفر تقاضا کردم که خواب مرا تعبیر نماید و او به من گفت که تا هجده سال دیگر زنده خواهم بود. دو سال بعد در حالی که در مزرعهام بودم، شخصی آمد و با من راجع به آمدن حضرت رضا علیه السّلام از مدینه و ماندنش در آن مسجد گفتگو کرد.
من مردم را دیدم که پیش امام می رفتند، من هم نزد او رفتم. دیدم امام در همان جایی نشسته است که در خواب دیده بودم پیامبر (ص) نشسته بود، در حالی که طبقی ساخته شده از لیف خرما پر از خرماهای صیحانی نزد او بود. من سلام کردم. امام سلام مرا پاسخ داد و فرمود: «جلو بیا.» جلو رفتم و امام مشتی از آن خرماها به من داد، و آنها را مانند آنچه در خواب دیده بودم شمردم، دقیقا برابر بود با آنچه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در خواب به من داده بود. پس گفتم: ای پسر رسول خدا، اضافهتر از این به من بده.
حضرت فرمود: اگر پیامبر خدا اضافه تر از این به تو داده بود، ما هم برای تو اضافه میکردیم. اینگونه امام از خواب او با خبر وآگاه بود.
۹. جعفر بن صالح روایت کرده و می گوید: من به نزد رضا (ع) رفتم و به او گفتم: زنم باردار است، از خدا درخواست کن تا فرزند من پسر باشد.
امام پاسخ داد: آنها دوقلو خواهند بود. من به کناری رفته و با خود گفتم: نام یکی را علی و نام دیگری را محمد میگذارم. سپس به نزد امام برگشتم و او به من فرمود: نام یکی را علی و نام دیگری را امّ عمرو بگذار. هنگامی که به کوفه برگشتم، همسرم دوقلو وضع حمل کرده بود و من دیدم که یکی پسر و دیگری دختر است. پس پسرم را علی و دخترم را امّ عمرو نام نهادم.
راویان پیشگویی های بسیاری را از امام رضا علیه السّلام روایت کرده اند که دلالت بر این دارد که خدا آنها را با علم صحیح، همان طور که به دوستان پارسا و بندگانش اختصاص می دهد، به آن حضرت الهام فرموده است.
این ها تنها گوشه ای از علم امام بود که در اینجا اشاره وار ذکر گردید ...
نظر شما