خبرگزاری شبستان - مهدی رحمانیان| راه باریک کوه، از میان بوتههای سبز و خاکی میگذرد. چند پسر جوان، کولهپشتیهایشان را روی شانه انداختهاند و، به دنبال بوتههایی میگردند که بوی آشنایی دارند. انگشتانشان روی ساقههای نازک گیاهان میلغزد و با دقت، گلها و برگها را جدا میکنند. هر گیاهی که در دستشان جا میگیرد، تقدیم زائران اربعین میشود.
بچههای مسجد روستای فتحآباد داراب، ماهها قبل از اربعین، به کوه میروند تا گیاهان دارویی و معطر را جمع کنند، خشک کنند، و روزهای اربعین، همان دمنوشها را در لیوانهای داغ و بخاردار به دست زائران بدهند.
آغاز یک رسم ساده اما ماندگار
پنج سال پیش، وقتی گروه جهادی «موسی بن جعفر(ع)» برای اولین بار موکبش را در عمود ۸۰۴ مسیر نجف به کربلا برپا کرد، دمنوش گیاهی فقط یک ایده کوچک بود. اما حالا، به یکی از شاخصترین نشانههای این موکب تبدیل شده است.
«جواد کارجو»، مدیر کانون فرهنگی هنری خاتمالانبیا(ص) میگوید: «بچههای مسجد خودشان این گیاهها را از کوههای اطراف جمع میکنند. هر گیاه فصل مخصوص خودش را دارد؛ بعضی بهار، بعضی تابستان. آنها با عشق میروند، با عشق جمع میکنند، و با عشق دم میکنند.»

دمنوشهای کوهستان در جاده عشق
شب که میشود، زائران خسته از پیادهروی، روی پتوهای ساده موکب مینشینند. بخار دمنوشها در هوا میپیچد و بوی آویشن، گلگاوزبان یا بابونه، مسیر را پر میکند. لیوانها یکییکی پر و دستبهدست میشود. هیچکس نمیپرسد این نوشیدنی چقدر قیمت دارد؛ چون اینجا همهچیز نذر است.
آنگونه که مدیر کانون میگوید شبها، زائران با لیوانی از دمنوشهای گیاهی صد درصد طبیعی پذیرایی میشوند؛ گیاهانی که بچههای مسجد، ماهها پیش، از دل کوههای اطراف روستا جمعآوری کردهاند. روزها هم شربتهای خنک کام تشنهها را تازه میکند. این موکب محلی برای چشیدن طعم مهر مردم فارس است.
خادمانی که شب و روز نمیشناسند
۳۰ نفر در این موکب خدمت میکنند؛ از نوجوانانی که تازه پایشان به مسیر اربعین باز شده، تا مردان مسنی که سالها تجربه برپایی موکب را دارند. هرکدام گوشهای از کار را گرفتهاند؛ یکی آب میآورد، یکی گیاهان خشک را در سماور میریزد، یکی قند و نبات آماده میکند. اینجا روز و شب معنی ندارد؛ فقط فرصت خدمت است.

جواد کارجو میگوید از ۳۰ نفر خادم که در این موکب فعالند ۲۰ نفرشان از مربیان و اعضای اصلی کانون هستند. آنها بهخاطر عشق به ارباب بیکفن شب و روز کنار زائران هستند. بزرگان با تجربه روستا هم در کنار جوانها کار میکنند؛ از پذیرایی گرفته تا همدلی با زائرانی که پای پیاده آمدهاند.
شیرینی راه با پشمک کودکانه
برای کودکان هم این موکب معنای خاصی دارد. دستگاه پشمکساز همیشه روشن است و روزانه سه هزار پشمک بین کودکان حسینی توزیع میشود. همان بچههایی که گاهی لیوان دمنوش برای پدر و مادرشان میبرند، با دستهای چسبناک و لبخند شیرین برمیگردند. خستگی مسیر با همین لبخندهای کوچک و شیرینیهای ساده گم میشود.
همراهی دلهای بینام و نشان
هزینه همه این پذیراییها را مردم و خیرین روستا تأمین میکنند. گاهی یک پیرزن روستایی کیسهای آویشن تازه هدیه میآورد، گاهی جوانی هزینه یک سماور را پرداخت میکند. حتی برای اسکان زائرانی که شب را باید بمانند، با موکب «عشاقالحسین(ع)» در جنتشهر همکاری میکنند. هیچکس اینجا دنبال نام و نشانی نیست؛ همه آمدهاند تا سهمی در این سفر عشق داشته باشند.

و حالا، وقتی آخرین لیوان دمنوش شبانه در دست آخرین زائر جا میگیرد و بخار گرمش در هوای مسیر گم میشود، بچههای مسجد میدانند که تمام خستگی روزشان به لبخند همان زائر گره خورده است. آنها میدانند گیاهانی که ماهها پیش از دل کوه چیدهاند، حالا در دلهای خسته و پاهای تاولزده زائران جا گرفته و عطری از مهر و خدمت را تا کربلا کشانده است. این قصه، قصه پیوند یک روستا با جادهای است که مستقیم به حرم میرسد.
نظر شما