به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از اندیشگاه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، تقابل رژیم صهیونیستی با ملت ایران سابقهای تاریخی دارد و به پیش از پیروزی انقلاب و مداخلات مأموران این رژیم در عرصه ملی ایران بازمیگردد. این تقابل در طول سالیان متوالی، فرازونشیبهای مختلفی را تجربه کرده و در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ به مقابله مستقیم نظامی منجر شد. تصور اولیه مقامات رژیم صهیونیستی این بود که میتوانند با حملهای چندبعدی به راحتی ملت ایران را تسلیم خواستههای خود کنند و امید داشتند از حمایت مردمی در داخل ایران استفاده کنند. تجربه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نشان داد نظام محاسبات جبهه استکبار در خصوص ملت ایران کاملا اشتباه است و علیرغم امکانات پرطمطراق مادی و تکنولوژیکی، فاقد درکی صحیح از ملت ایران و ولی فقیه این جامعه هستند.
اندیشگاه بیانیه گام دوم باتوجه به رسالت فراراهبردی خود، روز دوشنبه ۲۳ تیرماه ۱۴۰۴ نشستی تخصصی با حضور جمعی از صاحبنظران، پژوهشگران و اساتید دانشگاهی از رویکردهای مختلف، با موضوع «روایت فتح و امید» برگزار کرد. شعور ملی آمیخته به معنویت و اخلاق در کنار رهبری داهیانه آیتالله العظمی خامنهای (مدظلهالعالی) به عنوان مهمترین دلایل شکست دشمن از سوی حاضرین در جلسه مورد تأکید قرار گرفت و پیشنهاداتی در خصوص ارتقای توانمندیها و حفظ انسجام عمومی جامعه ارائه شد.
در این نشست که بیش از ۳ ساعت به طول انجامید، آقایان بیژن عبدالکریمی، سیدجواد میری، داود مهدویزادگان، ابراهیم متقی، فؤاد ایزدی، مهدی جمشیدی، مجید عباسی، محمدباقر خرمشاد، محمدحسن زندوکیلی، جعفر علیان نژادی، حبیب رحیمپور ازغدی و مسعود فراستی حضور داشتند و به بیان نکات خود پرداختند.
اتحاد و اتفاق ملی چگونه شکل گرفت؟
دکتر محمدحسین ضمیریان، معاون اندیشگاه، در ابتدای نشست ضمن تشکر از اعضای جلسه بابت حضور در این نشست، با طرح این پرسش که اتحاد و اتفاقی که در جنگ ۱۲ روزه شاهد آن بودیم از کجا پدید آمد، توضیحاتی را پیرامون موضوع نشست ارائه کرد: پرسش اساسی که همهی بزرگواران به اعتبارات مختلف به آن پاسخ خواهند داد، این است که اساس این همدلی و اتفاق اجتماعی چه بوده است؟ این اتحاد و اتفاق ملی از کجا به وجود آمده است؟ رهبر انقلاب به «رشد ملت، قوام عقلانیت و معنویت» اشاره کردند؛ این رشد ملت ایران محصول چه چیزی بود و این قوام عقلانیت و معنویت و شاید در یک کلام بتوان گفت، شخصیت برجستهای که ملت بزرگوار ایران از خودشان به نمایش گذاشتند، محصول چه وضعیتی بود؟ اعضای حاضر در نشست در حوزههای مختلف صاحبنظر هستند فلذا میتوانند از زاویهی خودشان نسبت به این قدرت ملی ایرانیان که در این دوره صحبت کنند.
خرمشاد: روحی جمعی ایرانیان، باطلالسحر ساحران صهیونی شد
دکتر محمدباقر خرمشاد خلاصه نکات خود را در ابتدا با عبارت «بازسازی معجزهآسای انسجام، همبستگی و وحدت ملی» بیان کرد: اولین چیزی که از جنگ تحمیلی دوازده روزه دیدیم، بازسازی معجزهآسای انسجام ملی، همبستگی ملی و وحدت ملی بود که منجر به ترمیم فوق العادهی سرمایهی اجتماعی برای ایران شد. چرا معجزهآسا؟ اگر اعضای حاضر در این جلسه را سه ساعت قبل از حمله دور هم جمع میکردیم و میپرسیدیم چگونه میتوان جامعه ایران را منسجم کرد، احتمالا پاسخها فرسنگها با آنچه اتفاق افتاد فاصله داشت و شاید کمتر اندیشمندی چنین انسجامی را پیشبینی میکرد و به همین جهت واقعا به یک معجزه شبیه بود.
خرمشاد در ادامه به تعبیر فوکو از تحولات منتهی به انقلاب اسلامی تحت عنوان «روح جمعی» اشاره کرد و افزود: ما در علوم اجتماعی برای تسهیل در فهم آنچه در محیط اتفاق میافتد، مفاهیمی را میسازیم که مابهازای بیرونی ندارد مثل روح جمعی. فوکو در سفری که به ایران داشت اذعان میکند که من در خیابانهای تهران روح جمعی را دیدم. به نظر میرسد ما جنگ ۱۲ روزه نیز شاهد یک روح جمعی ایرانی بودیم که شاید مدتی پنهان شده بود و بواسطه اتفاقات اخیر دوباره راه افتاد و به حرکت درآمد و باطل السحر ساحران صهیونی شد.
ایشان در ادامه نکات خود به شکافهای جامعه ایرانی اشاره کرد و جنگ اخیر را سبب ترمیم برخی از این شکافها نظیر شکاف دولت-ملت و برخی از شکافهای قومی دانست که ذیل مفهوم «ایران» انسجام یافتند: پیش از جنگ در برخی از محافل دانشگاهی سخن از تراکم شکافها در ایران و وضعیت مخاطرهآمیز آن بود. شکافهای اجتماعی، شکافهای قومی، نسلی، مذهبی، طبقاتی و جغرافیایی مورد بحث بود اما همبستگی و انسجام داخلی اخیر نشان داد بسیاری از این شکافهای به معنی واقعی کلمه، برساخته هستند و حقیقتی در واقعیت اجتماعی ندارند. از سوی دیگر اعتماد به حاکمیت نیز افزایش پیدا کرد و معرکه اخیر میدانی شد برای راستیآزمایی ادعاهایی که در طول سالیان گذشته بعضا جدی گرفته نمیشد. گزارههایی نظیر اینکه «اگر در سوریه و لبنان نجنگیم باید در تهران و کرمانشاه و ایلام بجنگیم» یا «نیروهای نظامی و انتظامی فدائیان ملت هستند» یا «توان موشکی ما فتوشاپ نیست و در عین نقطهزنی، مخرب است» کاملا در ذهن مردم تثبیت شد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود به حل ناگهانی بحران هویت پرداخت و تأکید کرد: ما تا پیش از این جنگ از بحران هویت مزمن جامعه ایرانی صحبت میکردیم. سخن از این بود که جمهوری اسلامی ایران با نگاه ایدئولوژیک خود دیگری میسازد و فاصله غیرواقعی ایجاد میکند اما در جریان جنگ اخیر اتفاق جالبی افتاد؛ دیگری هویتی ما (غرب) با عملی خصمانه، نابرابر و ناجوانمردانه، یک دیگری پررنگ در ذهن ایرانیان ایجاد کرد. در واقع اینبار جمهوری اسلامی ایران نبود که غیریتسازی ایدئولوژیک کرد بلکه واقعیت عریان، سبب ایجاد دیگری هویتی در ذهن و ضمیر ایرانیان شد و نفرت مردم از آمریکا و اسرائیل مبتنی بر یک واقعبینی عینی اوج گرفت.
خرمشاد در ادامه به برجسته شدن اصل ۱۱۵ قانون اساسی در جنگ اخیر اشاره کرد: جمهوری اسلامی از زمان تصویب اصل ۱۱۵ قانون اساسی مورد انتقاد برخی از گروههای اسلامگرا نظیر اخوان المسلمین قرار گرفت و از سبب فاصله آنها از ما به اتهام ملیگرایی شد. اصل ۱۱۵ میگوید رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر هستند انتخاب شود؛ ایرانیالاصل بودن، تابع ایران بودن دو شرط ابتدایی است. این در حالی است که هیچگاه جمهوری اسلامی در سیاستهای خود آرمانهای اسلامی را رها نکرده است. در جنگ اخیر ایرانیالاصل بودن، تابعیت ایران، وفادار به ایران و مذهب رسمی کشور احیاء شد.
وی در بخش پایانی نکات خود به نسبت اسلام و ایران در تفکر ایرانیان پرداخت و گفت: پس از جنگ اخیر جمعبندی مردم ایران این شد که در عمل اسلام و ایران هیچگاه از هم جدایی ندارند و نباید به دوگانههای مضر امت-ملت دامن زد. این فهم دقیق از نسبت میان این دو مفهوم امروز ظرفیت عظیمی برای ما در عرصه داخلی و خارجی ایجاد کرده است.
عبدالکریمی: ما با غرب وارد یک جنگ موجودیتی شدهایم و لازمه پیروزی، تقویت و تحکیم استحکام جبهه داخلی است
دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسه، در ابتدا به سخنان دکتر خرمشاد و تشریح ایشان از وضعیت کنونی اشاره کرد و افزود: من نیز با تمام نکاتی که دکتر خرمشاد بیان کردند، همدل هستم اما از سوی دیگر نگرانیهایی نیز دارم. امروز گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه بینالمللی شاهکار خلق کرده است و کشور کوچکی در خاورمیانه توانسته در برابر نظم استکباری بایستد. اما من از موضوعات داخلی بیشتر نگران هستم.
عبدالکریمی در ادامه نکات خود به توصیف وضعیت جامعه ایرانی پرداخت و تأکید کرد: من سالهاست میگویم جامعه ایران یکدست نیست. هرچند در جنگ اخیر یک حس ناسیونالیستی به دلیل شرایط خاص جنگی ایجاد شده که سبب خودآگاهی تاریخی گشته است اما همچنان جامعه ایرانی با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی که پیشبرنده این خودآگاهی تارخی است، کاملا همسو نیست و بخشی از جامعه ایرانی ایده مقاومت را برسمیت نشناخته است و از سوی دیگر با پدیده غربزدگی که اخیرا به غربپرستی و غربسالاری رسیده نیز مواجه هستیم.
بخش دیگری از نکات ایشان به ضعف در روایتسازی پس از جنگ اختصاص داشت و افزود: ما نیاز به آسیبشناسی جدی از وضعیت کنونی داریم. ما در عرصه روایتسازی و بحث رسانهای به نحو مطلق باختیم که البته این صرفا یک بحث مدیریتی نیست که مثلا به ریاست سازمان صداوسیما و ... برگردد.
این استاد فلسفه در ادامه نکات خود به پدیده نفوذ و بسترهای فکری آن در جامعه ایرانی اشاره کرد و گفت: گفتمان انقلاب، نفوذ را یک پدیده سیاسی/پلیسی/ امنیتی دیده است در حالیکه نفوذ به هیچ وجه یک پدیده صرف امنیتی نیست و زمینه دیگری دارد. در انسان مدرن یک تحولات انتولوژیک اگزیستانس شکل گرفته است که یک فهمی از جهان معاصر دارد. البته ما شبه مدرنیم و همین امر سبب شده بستر مناسبی برای رشد نیروهای اهریمنی که از پشت به ما خنجر میزنند فراهم شود.
عبدالکریمی مسئله تأسیس حکومت دینی را نیز مورد بررسی و تحلیل قرار داد و بیان کرد: گفتمان انقلاب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی یک سادهاندیشی در تأسیس نظام دینی در جهان به ذات سکولار داشت. که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها! امروز باید به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه میتوان در یک جهان به ذات سکولار میتوان انسان دینی و جامعه دینی و حکومت دینی را تحقق بخشید؟ این نیاز مستلزم پاسخ به سوالات اساسی است که وظیفه فیلسوف سیاسی است متأسفانه ما پس از فارابی فیلسوفی نداشتیم.
ایشان ضمن اشاره به انسجام کنونی شکل گرفته، آن را ناپایدار توصیف کرد و تأکید کرد: الان به خاطر شرایط جنگی و غلیان احساسات، شکافهای موجود در جامعه ایرانی زیر خاکستر رفته است اما همچنان آتش زیر خاکستر است و باید برای آن فکری کرد. ما امروز وارد یک جنگ موجودیتی با غرب شدهایم که لازمه امتداد آن، تقویت و تحکیم استحکام جبهه داخلی است.
عبدالکریمی در بخش پایانی نکات خود نیز به چالشهای سیاست فرهنگی در کشور پرداخت و گفت: گفتمان انقلاب اسلامی به نحو مطلق فاقد چهرههای فرهنگی است. فرهنگ صداوسیما و سازمان تبلیغات و ... نیست. فرهنگ با تبلیغ متفاوت است. امروز نیاز به افرادی داریم که بتوانند با جان جامعه ارتباط فکری و فرهنگی برقرار کنند و ایده مقاومت را بازتولید کنند و جامعه را دگرگون سازند.
فراستی: شاهکار اصلی در شب عاشورا توسط رهبر انقلاب اتفاق افتاد که به نظرم یک واقعه تاریخی بود
مسعود فراستی، منتقد و مدرس سینما و سردبیر مجله فرم و نقد، در ابتدای نکات خود نسبت به سخنان دکتر عبدالکریمی واکنش نشان داد و گفت: من با برخی از حرفهای ایشان موافق هستم و برخی دیگر را اشتباه میدانم. من میدانم پدیده غربپرستی و بدتر از آن در نسل جدید وجود دارد اما باید توجه داشت که احساسات برانگیخته مردم از هوا نازل نشده است و نمیتوان صرفا به پیامد طبیعی یک جنگ آن را تقلیل داد؛ همچنین باید توجه داشت که احساسات برای چندساعت یا یکی دو روز اول است اما ما طی ۱۲ روز انسجام ملی را شاهد بودیم. از سوی دیگر باید توجه داشت، در هیچ کجای دنیا و هیچ برهه تاریخی، مردم یکدست نیستند و نمیتوان توقعات عجیب و غریب از جامعه ایرانی داشت.
این منتقد سینما در ادامه نکات خود، ضمن دستهبندی نقدهای مطرحشده در جلسه، چنین بیان کرد: نقدها را باید در لایه مسئولین و مردم به صورت جداگانه بیان کرد. در لایه مردم با دکتر خرمشاد همنظر هستم که اعتقاد به معجزه داشت. به نظر من مردم از مسئولین و کارشناسان جلوتر بودند. جلوههای همدلی و کمک مالی، عاطفی و ... در استانها و شهرهای مختلف چیز کمی نیست بتوان صرفا آن را به احساسات غلیانشده تقلیل داد.
فراستی در بخش دیگری از نکات خود به شاهکار شب عاشورای حسینیه امام خمینی (ره) که توسط رهبر انقلاب خلق شد، پرداخت: به نظر من همبستگی در جریان جنگ اخیر از همبستگی در دوران دفاع مقدس جلوتر بود. همه مردم با تمام تنوعات و اختلاف سلیقههایی که داشتند حول «وطن» انسجام داشتند و وطن کلید برنده این جنگ بود. رهبر انقلاب هم به درستی روی آن انگشت گذاشت و شاهکار اصلی در شب عاشورا خلق شد که به نظرم یک واقعه تاریخی بود. رهبری با آرامش آمد، نشست و مداح را صدا زد و گفت ای ایران بخوان. در واقع رهبر انقلاب از همه حرکت مردم ایران، یک جمعبندی ارائه داد. تمِ وطن/ایران دلیل ایستادگی بود و رهبری آن را به درستی فهمید و بر آن تأکید کرد.
ایشان در ادامه ضمن همدلی با دکتر عبدالکریمی در خصوص امر فرهنگی در کشور افزود: واقعیت این است که ما کار فرهنگی نمیکنیم و فقط شعار میدهیم. همه نقدها باید متوجه مسئولین باشد تا مردم چراکه مردم از مسئولین جلوتر بودند و به همین دلیل من به آینده مطلقا بدبین نیستم و ریشه این امید هم در مفهوم «وطن» نهفته است.
میری: شهودی ملت ایران این بود که جبهه استکبار با پیشتازی اسرائیل برخلاف اظهاراتشان، بقا و هویت ما را نشانه رفته است
دکتر سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، در ابتدای سخنان خود به دعواهای پیش از آغاز جنگ در میان مردم و رسانههای اشاره کرد و افزود: یک هفته قبل از واقعهی جنگ تحمیلی اگر رسانهها را نگاه کنیم میبینیم تقریباً همه دارند به همدیگر پنجه میکشند اما جنگ یک روح دیگری به این جامعه دمید و آنها را از روزمرگیهای و دعواهای بیحاصل رها کرد.
میری در ادامه نکات خود چرایی وقوع همبستگی پس از جنگ در جامعه ایرانی را مورد بررسی قرار داد و افزود: دکتر خرمشاد از لفظ معجزه استفاده کردند که در علوم اجتماعی عموما مورد استفاده قرار نمیگیرد اما چرا این معجزه در عراق، سوریه، لیبی یا دیگر کشورها اتفاق نیفتاد؟ به نظرم این همبستگی یک ریشه عمیقی دارد که میتوان نامش را بلوغ یا پختگی تمدنی گذاشت.
ایشان در بخش دیگری از نکات خود به حس جمعی مشترک میان مردم علیه اسرائیل پرداخت و گفت: برخلاف ادعاهایی که اسرائیل مطرح میکرد و مردم و حکومت را از یکدیگر جدا میکرد و خود را طرف مردم و تمدن ایرانی معرفی مینمود، حس شهودی ملت ایران این بود که جبهه استکبار با پیشتازی اسرائیل، بقا و هویت ما را نشانه رفته است و میخواهند ایران را به مثابه یک کلیت تاریخی تمدنی فرهنگی از بین ببرند. این فهم و حس مشترک به نظرم امروز یک سرمایه بسیار مهم است.
سیدجواد میری نکات خود را با اشاره به حرکت تاریخی رهبر انقلاب در شب عاشورا ادامه داد و چنین بیان کرد: غزالی بحثی دارد که اگر بین حفظ شریعت و مُلک مخیّر شویم، باید چه کنیم؟ توضیح میدهد که اگر ملک را رها کنیم و شریعت را حفظ کنیم عملا چون ملکی نداریم، امکانی برای برقرار شریعت هم نیست لذا حفظ مُلک اهمیت مییابد. به نظرم حرکت آقای خامنهای در شب عاشورا که به مداح گفت ای ایران بخوان، اشارت به ایران داشت و ایران را در نقطه ثقل و کانونی قرار داد. در تاریخ معاصر ما نیز استاد مهدی حائری یزدی مفهومی دارد تحت عنوان «ایران به مثابه ملک مشاع» که به همین مضمون میپردازد.
این پژوهشگر اجتماعی ضمن اشاره به این واقعیت که هر مصیبتی در عین دهشتناک بودن، دارای عناصر سازندهای نیز هست، به جنبههای مثبت جنگ ۱۲ روزه پرداخت و گفت: مصیبت وقتی بر کسی نازل میشود خیلی دهشتناک است اما سازنده هست. واقع امر این است که این جنگ دوازده روزه تو گوئی به یک معنا نیاز این جامعه بود. به چه معنا؟ به این معنا که برخی از مسئولانش را که تقریبا در خواب بودند را بیدار کرد. برخی مسئولین واقعا پیش از این حمله به موضوعاتی میپرداختند که هیچ ضروری برای جامعه ما نداشت. گویا یک پارادایم شیفت زورکی و اجباری در دغدغههای مسئولین به ما تحمیل شد.
مهدویزادگان: با علوم انسانی مدرن نمیتوان روایت فتح و امید را برای جامعه ایران ساخت
حجتالاسلام داود مهدویزادگان، استاد حوزه و دانشگاه، در ابتدای نکات خود به مفهوم آتشبس در فقه پرداخت و چنین بیان کرد: به نظر میرسد جنگ تمام نشده است و ما در آتشبس موقت بسرمیبریم. میدانید آتشبس یا مهادنه در فقه بحثهایی دارد. از جمله اینکه آتشبس موقت مسئلهاش محدود است. فقها نیز بحثهایی دارند که مدت زمان آن چقدر است اما در نهایت به دست ولی فقیه است که تصمیم بگیرد بجنگیم یا خیر؟
مهدویزادگان در ادامه به نکات مطرحشده از سوی دکتر عبدالکریمی پرداخت و افزود: صحبتهای آقای دکتر عبدالکریمی تماما پیشاجنگی بود؛ یعنی اگر مثلا جنگی هم صورت نمیگرفت باز همین صحبتها را از آقای دکتر میشنیدیم کما اینکه این نکته که ما سوژگی مدرن را درک نکردهایم، پیشتر نیز شنیده بودیم. حال سوال این است که چرا ما فقط باید آن را بفهمیم؟ چرا آن فرد غربی نباید ما را بفهمد و دائما از تهدید و زور و خشونت سخن بگوید یا چرا آنها یک بار با ما وارد گفتگوی سالم نمیشوند؟
این استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگر نکات خود موانع پرداختن به روایت فتح و امید اشاره کرد و افزود: اگر نگوییم معجزه اما باز هم طی جنگ اخیر اتفاق بزرگی افتاده است که برخی با استفاده از حجابهای متراکم اجازه شناخت و روایت آن را به صورت صحیح نمیدهند. از جمله بیانیه ۱۸۰ نفر است که گویی نمیخواهند عظمت این اتفاق بزرگ درک شود و صرفا در حال بیان مطالبات سیاسی خود هستند.
مهدویزادگان بخش دیگر نکات خود را به علوم انسانی مدرن و نقش آن در جلوگیری از ارائه روایت فتح و امید اختصاص داد و تأکید کرد: یکی از حجابهای مهم کنونی در روایت فتح و امید، علوم انسانی مدرن است. البته در غرب هم تلاشهایی برای فهم تفهمی جامعه صورت گرفته است و افرادی نظیر ماکس وبر تحقیقاتی را پیرامون آن شکل دادهاند اما باز هم برای فهم جامعه ایرانی نارسایی دارد. لذا اگر ما بخواهیم ما با روایت رسمی دانشگاههای علوم انسانی حرف بزنیم، ناموفق خواهیم شد.
ایشان در بخش دیگری از نکات خود به خودآگاهی تاریخی ملت ایران پرداخت و افزود: ملت ایران یک خودآگاهی تاریخی دارد که در دنیای معاصر علیالخصوص مشروطه به این سو، به محاق رفته است اما در برخی دورههای مانند دفاع مقدس خودش را برجسته کرد. این خودآگاهی در دوره دوران دفاع مقدس چرا بروز کرد چون آن سوژه مدرنی که دکتر عبدالکریمی میگویند، وجود نداشت و خودآگاهی تاریخی توانست خود را بازیابی کند و لذا مقاومت کرد. رهبر انقلاب هم همواره از همان ابتدا ارتباط وثیقی با آن خودآگاهی داشتند و هر زمان این خودآگاهی تاریخی ظهور اجتماعی یافت به فتح و پیروزی منجر شد.
متقی: امروز رهبر انقلاب بهمثابه نخ تسبیح کل نظام را به یکدیگر پیوند میدهد و عامل انسجامبخش است
دکتر ابراهیم متقی، عضو هیئت علمی دانشگاه، بحث خود را موضوع شناخت دقیق دشمن آغاز کرد و گفت: ما وسط حادثه قرار داریم. ما در این حادثه شناخت دقیقی از ابزار، امکانات و استراتژی دشمن نداشتیم. وقتی شناخت نداشته باشیم، عملا کاری نمیتوانیم انجام دهیم و به همین دلیل رهبر انقلاب جهاد شناخت را مقدم بر جهاد تبیین میدانند.
این استاد روابط بینالملل ضمن اشاره به این نکته که ما در عصر تهدید دائمی قرار داریم تأکید کرد: ما در عصر تهدید دائمی زندگی میکنیم. این تهدید دائمی ناشی از دو تا مسئله است. یکی رویکرد تدافعی که ما داریم. نکتهی دوم عدم شناخت این شاخصهای تهدید است. چون تهدید را نمیشناسیم ساده سازی میکنیم، تقلیلگرا میشویم و به دامن شعارزدگی میافتیم و در نهایت غافلگیر میشویم.
متقی در ادامه به عنصر حیاتی در وضعیت جنگ ۱۲ روزه که ورق را به سمت ایران برگرداند، اشاره کرد و افزود: دو تا مؤلفهی بسیار بنیادین وجود دارد: اول اینکه ایران این ویژگی را دارد که به سرعت خود را بازسازی میکند و دوم انسجام اجتماعی است. البته در خصوص انسجام اجتماعی نباید خیلی اغراقآمیز سخن گفت. من معتقدم انسجام امروز از انسجام اجتماعی سال ۵۹ کمتر است و برنامه اسرائیل این بود که آشفتگی اجتماعی ایجاد کند ولی مردم از تهران رفتند و عملا مجالی برای چنین چیزی فراهم نشد. در واقع این سفرها توانست کسانی که را طاقت چالش ندارند را از محیط تنش خارج کند که به واکنش منتهی نشود. به همین دلیل گفته میشد هرقدر در پیرامون خدمات ارائه دهید، مرکز ایمن نگه داشته میشود.
ایشان بخش دیگری از نکات خود را به نقش نخبگان حاشیهای در بازتولید مقاومت پرداخت و افزود: شعر شفیعی کدکنی که اسرائیل را حرامزادگان نامید و ایران را ققنوسوار توصیف کرد که میتواند خودش را بازتولید کند یا دیگر تلاشهای غیرمتمرکزی که از سوی صاحبنظران، دلسوزان و اساتید دانشگاهی صورت گرفت عامل اصلی ساخت اجتماعی مقاومت بود. لذا این نخبگان حاشیهای هستند که اندنیشه مقاومت را حول مفهوم «وطن» و امر ملی بازتولید میکنند. از قضا اگر قرار باشد مقاومت در مرکز بازتولید شود دچار الیگارشی خواهد شد و عامل اضمحلال و فرسایش و ریزش ساختار میشود.
ابراهیم متقی همچنین به نقش رهبر انقلاب در تحقق انسجام اجتماعی تأکید کرد و گفت: امروز وطن یک دال مرکزی جدید برای همه جناحها و نیروهای سیاسی داخل کشور است که حول یک رهبر معنا پیدا میکند. در واقع رهبر انقلاب امروز به مثابه یک نخ تسبیح کل ساختار را به یکدیگر پیوند میدهد و عامل انسجامبخش اجتماعی است.
این استاد دانشگاه به وقوع مجدد درگیری نیز اشاره داشت و تأکید کرد: ما امروز در دوران گذار به سر میبریم و نگاهمان این است که تهدید پایان پیدا نکرده است و اسرائیل هر زمان که زمینه مناسبی برای دستیابی به اهداف تاکتیکیاش فراهم شود، بدون فوت وقت جنگ را دوباره آغاز میکند. لذا ما در فضای ایمن نیستیم و در فضای تهدید نیز باید بر انسجام تأکید کرد.
متقی در بخش پایانی نکات خود نیز به توان ملی ایرانیان پرداخت و افزود: ویژگی ایرانیان بازیابی سریع خود است. ویژگی دیگر استعداد بالا و سوم مقابله با تهدید خارجی است.
عباسی: رژیم صهیونیستی اطلاعات و تحلیلهای غلطی را راجعبه جامعه ایرانی و پیامدهای حمله خود داشت
دکتر مجید عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه، در ابتدا سطوح مختلف تحلیل از کلان (بینالمللی)، میانی (منطقهای) و خرد (ملی) را از یکدیگر تفکیک کرد و به دلایل داخلی حمله رژیم صهیونیستی به ایران پرداخت: رژیم صهیونیستی اطلاعات و تحلیلهای غلطی را راجعبه جامعه ایران داشت. اول اینکه تصور میکردند شکافهای بعد از ۱۴۰۱ در صورت حمله اسرائیل سرباز میکند که نتیجه معکوس گرفت. دومین دلیل به دولت قوی مرتبط است. دولت قوی حتما دشمن را به هراس میافکند و به همین دلیل دشمنان ما همیشه تلاش میکردند دولتهای قوی در ایران سرکار نیاید. از زمان امیرکبیر تا مصدق و بعدتر این موضوع نمونه تاریخی دارد. زمانی که دولت ما با مشکلات داخلی نظیر قیمت سکه و ارز و ناترازی و نمیتوانمها و ... مواجه شد احساس کرد میتواند ضربه محکمی به ایران بزند. سومین دلیل نیز به ترور آقای هنیه در یکی از امنیتیترین نقاط تهران مربوط میشود که عملا در قبال این ترور، هیچ واکنش خاصی را مشاهده نکرد. لذا جمعبندی رژیم به این نقطه رسید که اگر حمله کند هزینه زیادی برای وی نخواهد داشت.
عباسی ضمن اشاره به مقوله نفوذ، به آسیبشناسی امنیت در داخل پرداخت و گفت: جامعهی اطلاعاتی ما در این زمینه حتماً بنشیند و یک رسیدگی داشته باشد. من معتقدم که ما باید یک چیزی شبیه وزارت امنیت داخلی آمریکا که بعد از ۱۱ سپتامبر ایجاد کردند داخل کشور داشته باشیم.
این استاد دانشگاه در ادامه نکات خود به عوامل زمینهساز اتحاد علیرغم وجود اختلافات داخلی اشاره کرد و افزود: اولین عامل این بود که رهبر انقلاب علیرغم اینکه نظر خود را مبنی بر غیرهوشمندانه، غیرعاقلانه و غیرشرافتمندانه بودن مذاکره با آمریکا بیان کردند اما با اصرار دولت اجازه مذاکره را دادند و ما وسط مذاکره مورد تهاجم قرار گرفتیم و لذا مجالی برای بروز اختلاف در این حوزه باقی نماند. دوم اینکه بحث بر سر تمامیت ارضی بود؛ ما مورد تجاوز قرار گرفته بودیم و میبایست از خانه و وطن خود دفاع میکردیم که و دغدغه تجزیه در میان عموم مردم جلوهگر شده بود و مردم نسبت به جنگ داخلی نگران بودند. دلیل سوم به این برمیگردد که عملا مردم جایگزینی برای جمهوری اسلامی تصور نمیکنند و در عمل چیزی وجود ندارد.
ایشان در بخش پایانی نکات خود به روحیه ملیگرایی اختصاص داد به نتایج آن پرداخت: روحیهی ملیگرایی باعث همکاری و همگرایی شد و ما به تجربه زیسته خود در این ایام شاهد نمونههای مختلفی از این همدلی بودیم و بنده هم در صف نانوایی نمونه مشابهی را دیدم که مردم با گذشت از خود به دیگران کمک میکردند.
رحیمپور ازغدی: ما برای مواجهههای پیشرو با اسرائیل نیاز به بازتنظیم مناسبات نهاد علم و سیاست داریم
دکتر حبیب رحیمپور ازغدی، استاد دانشگاه، در ابتدای نکات خود، ضمن التفات به روایت فتح، هشدارهایی را ناظر به ایده بقا مطرح کرد: ما در این لحظه و با توجه به اقتضائات موقعیتی که در آن پرتاب شدیم نیاز به ایده بقا داریم و نباید با امیدی کورکورانه در انتظاری مرگبار بهسر ببریم؛ در چنین شرایطی عقل سلیم حکم میکند که ما احتمالات بدبینانه را مدنظر قرار دهیم و بر اساس آن تحلیل کنیم.
رحیمپور در ادامه به دورههای ثبات متوالی در جمهوری اسلامی اشاره کرد و آسیب آن را اینرسی نهادی-گفتمانی دانست و تأکید کرد: ما توانسته بودیم سالها خود را در وضعیت ثبات نگه داریم و نتیجه منطقی این ثبات نیز اینرسی بود که در لایه گفتمانی-نهادی به سیستم تزریق میشد و بدین ترتیب امروز اقتصاد ما وضعیت مطلوبی برای چنین مواجههای ندارد و ما در جنگ ترکیبی بوضوح غیرترکیبی میجنگیم.
ایشان با اشاره به وضعیت جدید اسرائیل پس از هفت اکتبر، بر لزوم افزایش آمادگی ما در مواجهههای پیشرو تأکید کرد و گفت: پس از هفت اکتبر پارادایم فکری اسرائیل تغییر کرده است و گفتار جدید تولیدشده در این فضای مبتنی بر مفهوم اسرائیل جدید است که ما را در وضعیت جدید ناموازنه راهبردی قرار داده است لذا لازم است ما نیز نحوه و ابزار و نوع تاکتیک و تکنیکهای خود را بروزرسانی کنیم.
حبیب رحیمپور بخش دیگر نکات خود را به انتقاد از رویکردهای ضدعلوم انسانی در وضعیت کنونی اختصاص داد و افزود: ما برای مواجهه با اسرائیل به بازتنظیم مناسبات نهاد علم و سیاست نیاز داریم و این ایده با یک نگاه ذاتگرایانه و تهدیدنگرانه به علوم انسانی سازگاری ندارد و حتما ظرفیتهای ما را از بین خواهد برد.
این استاد دانشگاه در بخش پایانی نکات خود نسبت به فرضیههای ساختگی که مخل دکترین امنیت ملی ماست هشدار داد و تأکید کرد: ما بعضا با برخی از فرضیههای معکوس و ساختگی مواجه هستیم که از جمله آنها این است که اسرائیلیها توان جنگ فرسایشی ندارند و ما داریم. در حالی که اسرائیل جدید پس از هفت اکتبر، هم توان فرسایش دارد و هم توان مبارزه در چند جبهه همزمان را دارد و به نظر من تابآوری اجتماعی خود را نیز افزایش داده است.
جمشیدی: نوسان بین برخی از دوگانهها اجازه تولید اصول موضوعه به جمهوری اسلامی ایران نمیدهد
دکتر مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مجموعه نکات خود را ذیل عنوان «فهمهای مناقشهبرانگیز پساجنگی» صورتبندی کرد و گفت: برخی تلاش میکنند از جنگ به عنوان یک واقعیت بیرونی، روایتهایی ارائه دهند که مؤید انگارههای خودشان باشد و عینیت را به مدد نظریه خودشان بیاورند.
جمشیدی ضمن اشاره به دوگانههای فرسایشی که از ابتدای انقلاب وجود داشته و سبب سرگردانی در تصمیمگیری شده است، بر لزوم پایاندادن به این حکمت عملی دووجهی تأکید کرد و افزود: جنگ یک تلنگر عینی بود که به فریاد درآمد اما متأسفانه گوشها سنگین شده است. واقعیت این است که جنگ مسئله حل نمیکند و صرفا تا یک مدتی مسائل را پنهان نگه میدارد اما نباید به آن دلبست و میبایست منطق حکمرانی با صراحت به پیش رود.
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه نکات خود به چهار مناقشه اصلی اشاره کرد که لازم است به آن پایان داد: چهار مناقشه اصلی وجود دارد: ۱. امر ملی یا امر دینی/انقلابی؛ ۲. تکثر یا حقیقت؛ ۳. اقلیت یا اکثریت؛ ۴. تنشزدایی یا دشمنتراشی. نظام باید بین وجود و ماهیتش ظاهرا انتخاب کند. برخی اعتقاد دارند برای اینکه نظام بماند باید دست از ماهیتش از جمله تحقق شریعت بردارد و برخی مانند رهبر انقلاب اعتقاد دارند باید بر ماهیتش باقی بماند. در همین راستا رهبر انقلاب ایده بازسازی انقلابی را مطرح کردند.
جمشیدی در توضیح امر دینی یا امر ملی بر توجه توأمان به تاریخ و جغرافیا تأکید کرد و چنین بیان داشت: یک عده دنبال تهیسازی ملیت از هویتند، یعنی تقدیس یک جغرافیای فاقد تاریخ معنوی. ایده روشنفکری وارد کردن ملیت به یک خلأ است. ما دوتا «ای ایران» داریم، همه میگویند «ای ایران» اما از قیوداتش صحبت نمیکنند. یک «ای ایران» محمد نوری داریم که هیچ نشانه دینی و انقلابی در آن وجود ندارد، یک «ای ایران» محمود کریمی داریم که پر از نشانگان دینی و انقلابی.
ایشان در توضیح تکثر و حقیقت نیز بر لزوم توجه به سبک زندگیهای جامعه اشاره کرد و گفت: دو تا سیاست داریم؛ سیاست تمایز و سیاست هویت، بحث انحصار و تنوع است. میدانیم جامعه خصوصیت موزائیکی دارد اما باید سبک زندگی را رها کرد اگر رها کنیم با بند هفتم بیانیه گام دوم انقلاب چه کار کنیم؟
وی در توضیح اقلیت و اکثریت نیز بر لزوم توجه همهجانبه به بیانات رهبر انقلاب تأکید کرد و افزود: ایده ما آیا ایده ایران برای همه ایرانیان است یعنی یک عده افراطی هستند دارند سرمایه اجتماعی را دچار فرسایش میکنند یا این یک القای روشنفکری است، رهبری که دهه هفتاد گفتند خودی و غیرخودی نسبت به جریانهای سیاسی گفتند یا نسبت به جامعه، اینکه ایشان ایده دولت جوان حزباللهی را مطرح کردند در ۱/۳/۹۸، این یک برش محدود از جامعه ایران هست یا نه؟ این حرفها تاریخی بوده است؟ باید بگذاریم کنار؟ جوان مؤمن انقلابی چطور؟
مهدی جمشیدی دوگانه تنشزدایی یا دشمنتراشی را نیز با بررسی مصداقی مذاکره یا جنگ مورد بررسی قرار داد: آیا در این جنگ واقعاً شناخت جامعه ایران از عالم تجدد افزایش پیدا کرد یعنی شیطان بزرگ را به عنوان شیطان بزرگ شمرد؟ همچنان میخواهد با آن دست بدهد یا نه، قصه چطور است؟ از هفتاد و پنج آمد روی چهل و چهار، دوباره رفته است روی پنجاه آمار میل به مذاکره، این چه چیزی را دارد میگوید؟ یعنی جامعه ما حتی حافظه کوتاهمدت هم ندارد.
ایشان در بخش پایانی نکات خود به دو جریان موازی در قدرت از زمان شهید بهشتی تاکنون پرداخت و گفت: بنابراین به نظرم دوتا جریان موازی در قدرت هست، از زمان شهید بهشتی هم بوده است آقای بهشتی به امام نامه نوشت. الان چه شده است که من دهه شصتی نسل سوم انقلاب معتقدم همان نامه سه صفحهای همچنان کلیت جمهوری اسلامی را میتواند توضیح نظری بدهد و چرا در جمهوری اسلامی اصول موضوعه اصلاً تولید نمیشود؟ چون همیشه بین این دوگانگیها در نوسانیم. چرا در جامعه ایران اجماع واقعی شکل نمیگیرد؟ چرا هنوز اشکالات مهندس بازرگان سر رابطه ما با آمریکا همچنان دارد از دهان دیگران مطرح میشود.
در ادامه نشست و پس از پایان نکات دکتر جمشیدی، دکتر عبدالکریمی نسبت به نکات ایشان تذکراتی را مطرح کردند: من فکر میکنم وقتی از امر ملی صحبت میکنیم باید میان دو نوع آگاهی تمایز قائل بشویم؛ یک آگاهی مفهومی و یک آگاهی پیشامفهومی. بخش عمدهای از زندگی بشر تجربیاتی است که به مفهوم درنمیآید. یعنی وقتی یک پیرزنی احساس میکند که کشورش به خطر افتاده است وقتی از او میپرسید که ایران را مطابق مطهری میفهمد، مطابق شریعتی میفهمد، مطابق کسروی میفهمد یا ... پاسخی ندارد. اصلاً درکی از سوال شما ندارد، یک حس است. بسیاری از نسبتهای ما، بسیاری از مناسبتهای ما، مناسبات پیشا مفهومی است. لذا نمیتوان «ای ایران» محمد نوری را با «ای ایران» محمود کریمی برای عموم مردم تمییز داد.
عبدالکریمی در ادامه نکات خود به اجماع حقیقی و اصول موضوعه پرداخت و تأکید کرد: اگر نتوانیم با بخش عمدهای از جامعه ارتباط برقرار کنیم همان اصول موضوعه نیز معنای خود را از دست میدهد. از صورت دیگر اجماع حقیقی نیز اگر قرار باشد نگاهی خلوصگرایانه داشته باشیم، از دست میرود و عملا بیفایده خواهد شد.
زندوکیل: آیتالله خامنهای اساسا در دوآلیتی نمیاندیشد و فقیه دوگانهها نیست
دکتر محمدحسن زندوکیل، دکترای علوم سیاسی، در ابتدای سخنان خود به عناصر پیشران مقاومت از نگاه آیتالله خامنهای پرداخت و گفت: مقاومت و فتح با مردم معمولی پیش میرود و نه ابرقهرمانها. ما برای روایت فتح به یک منظر حداقلی نیاز داریم که در آن نقش مردم معمولی برجسته میشود و دستکم آیتالله خامنهای نگاهشان به عرصه اجتماعی، یک نگاه minimal و حداقلی است به این معنا که در ناآرامیهای ۱۴۰۱ از نظر ایشان عامل تعیین کننده آن دختر خانمی بود که روسریاش تا وسط آمد ولی کامل برداشته نشد. آیتالله خامنهای رهبر حداقلیهاست و این بزرگوارانی که صحبت از مقاومت در یک هسته سخت محدود به میان میآورند شاید رهبرشان فرد دیگری باشد.
زندوکیل در تشریح این ایده که آیتالله خامنهای رهبر حداقلیهاست چنین بیان کرد: کسی که انسان ۲۵۰ ساله را خوانده باشد نمیتواند به صورت نابگرایانه از مردم سخن بگوید. کسی که بداند نخستین فعالیت آیتالله خامنهای طبق تجربه زیستهاش در کتاب خون دلی که لعل شد توسط انتشارات سپیدار (که الف و لام غلیظ عربی هم ندارد) چاپ شده است، نمیتواند وسوسه شالودهگذاری داشته باشد که ما میهنی داریم که دال تهی است و وقتی میگوییم گفتمان، دستکم به عنوان یک فرد علمی باید بدانیم که گفتمان از کنار همآیی نامتجانسها شکل میگیرد. اگر معجزهای باشد جادوی مجاورت ناهمگونهاست. باید توجه داشت که قوت یک زنجیر به ضعیفترین حلقه آن است و بنابراین ما باید هسته سخت ۹۰ میلیونی را زودتر اعلام میکردیم.
این پژوهشگر حوزه علوم سیاسی در ادامه نکات خود با ارجاع به اندیشه آیتالله خامنهای به تشریح بیاعتباری دوقطبیها پرداخت: آیتالله خامنهای یک خرد پیوستاری دارد که وجه حکمی دارد و مثلا فرهنگ را ایرانی-اسلامی میبیند. آرمانگرایی با واقعبینی مطرح میکند. رهبر انقلاب اساسا در دوآلیتی نمیاندیشد چراکه ایشان میداند فضای اجتماعی یک فضای خاکستری است. برخی از دوگانهها از ابتدای انقلاب هم بود و تعابیری نظیر اینکه انقلاب را بر مصدر رَستن تفسیر کنیم یا رُستن یعنی رویش یا رهایی که ایشان «رویشهای رهاییبخش» را جایگزین آن دوگانهها کردند؛ یعنی هم جنبه نهضتی و هم جنبه نهادی را مدنظر قرار دادند. به همین دلیل میتوان ادعا کرد که آیتالله خامنهای فقیه دوگانهها نیست.
زندوکیل در ادامه نکات خود به موضوع روایت امید پرداخت و آن را امری غیرپیشساخته توصیف کرد که نیاز به واقعبینی نسبت به شرایط موجود دارد و گفت: امید یک سازه از پیش ساخته نیست، امید پیشاتعینیافته نیست. اساساً ما اینجا نیاز به یک واسازی داریم باید یک نامفهوم شکل بگیرد. تاریکی و یأس خیلی مهمتر از امید هست. ما باید به این درک برسیم که در انتهای تونل نوری نیست باید به قواعد زندگی در تاریکی عادت کنیم. در خاطرات شهیدطهرانی مقدم داریم که زمانی ایشان به سمت تولید موشکی حرکت کردند که مطمئن شدند از کشورهای دیگر به ما موشک نمیرسد. لذا امروز نیز ما به یک یأس سازنده نیاز داریم که بتواند انقطاعی در وضعیت کنونی ایجاد کند.
ایشان ضمن اشاره به مفهوم ناسیونالیسم که در نکات سایر اعضا بود، جامعه ایرانی را فاقد استعداد لازم برای پذیرش آن دانست و تأکید کرد: واقعاً جامعه ایرانی هیچگاه مستعد ناسیونالیسم نبوده و نیست. هویت نامفهوم به تعبیر مرحوم شایگان اصلاً اجازه ناسیونالیزم به ما نمیدهد. به تعبیر دقیقتر ما میهنگرا هستیم.
زندوکیل در بخش پایانی نکات خود نیز به آسیبهای نظام تصمیمگیری در سالهای اخیر و دو طیف فکری آن اشاره کرد و افزود: در چند سال اخیر نظام تصمیمگیری ما درگیر دو طیف افراد بوده است؛ کسانی که توانمندیهای ما را به صورت غلوآمیز حکایت میکنند و واقعیت را نمیبینند و طیف دوم کسانی هستند که نسبت به توانمندیهای ما رویکردی تفریطی در پیش گرفتهاند و بالقوهها را نمیبینند. در برابر این دو رویکرد باید دو اقدام انجام داد؛ اول لگامزنی به اکنون از منظر آینده که مردم را نه آنگونه که هستند بلکه آنگونه که میتوانند باشند و ظرفیت بالقوه دارند، بررسی کنیم. از سوی دیگر نیاز به لگامزنی به اکنون از منظر گذشته داریم. اینکه بدانیم مردم در طول سالیان گذشته چه چیزی را از دست دادهاند و این نظم اجتماعی پساتحریم علیالخصوص در یک دهه اخیر نسل جدیدی از جوانان را ایجاد کرده که بسیاری از چیزها علیالخصوص شادکامی خودش را از دست داده ولی در چنین شرایطی میل به همبستگی و وطن دارد و نباید با تفاسیر نوگرایانه این موضوع را کمارزش جلوه دهیم.
علیاننژاد: جنگ باید به مثابه یک تکانه بزرگ نه یک پدیده استثنائی و نه به مثابه یک اتفاق نو یا لحظه بنیادین مورد بررسی قرار بگیرد
دکتر جعفر علیاننژاد، پژوهشگر اجتماعی، در ابتدای سخنان خود، به برداشتهای مختلف موجود در نسبت با وضعیت کنونی و انسجام شکل گرفته پرداخت و تأکید کرد: به نظر میآید که برداشتهای مختلفی وجود دارد که همه خودشان را به یک معنا نگهبان این انسجام میدانند. یعنی در واقع میگویند ما نگهبان این انسجام هستیم و باید روایت ما روایت پذیرفته شدهای باشد. بحث بنده این است که ما به چه برداشتی نیاز داریم که بتوان بواسطه آن به نگهبان فعال این انسجام بدل گردیم. به نظر میرسد برداشت و تحلیل درست همان حماسه ملی باشد.
علیاننژاد در ادامه نکات خود پیرامون برداشت درست از وضعیت موجود به تعابیر مختلف از حماسه ملی پرداخت: در تعبیر اول جنگ به مثابه یک رخداد مورد بررسی قرار میگیرد؛ در این تعبیر مبنا و معنایی که چپها دنبال میکنند مدنظر است و بر این اساس ما باید پیرو این فهم جدید از رخداد جنگ، دنبال تغییرات روبنایی باشیم. در واقع این رخداد تغییر روش مواجهه ما با دشمن را مدنظر قرار میگیرد. در این فضا ما با اولویت رخداد با سوژه مواجه هستیم که یک رخداد سوژههای معطوف به خودش را ساخته است و همبستگی غریزی رخ داده است. بنابراین ما در اینجا با فاعلیت رخداد و انفعال سوژه جمعی مواجه هستیم و دائما باید منتظر یک رخداد باشیم که انسجام اجتماعی ایجاد شود.
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه نکات خود به پیامدهای تعبیر جنگ به مثابه رخداد پرداخت و گفت: پیامد سیاسی چنین تعبیری به جنگستزی مطلق منجر میشود. میل به سازش و مقاومتی فرودستانه از نتایج آن است. در این نگاه همبستگی حاصل جوزدگی و نوعی نگاه پراگماتیستی است.
علیاننژاد در ادامه به تعبیر دیگر از حماسه ملی پرداخت و آن را چنین شرح داد: جنگ یک آن و لحظه بنیادین است که باید به یک تحول عمیق و بینادین منجر شود. از دل این نگاه عبور رادیکال و بنیادین از ساختار و سیستم بیرون میآید که در بیانیه میرحسین موسوی بروز داشت. منجر به عبور رادیکال از ساختار یا بازگشت رادیکال به ارزشها منجر میشود که اساسا برداشتی ضدانسجام است و دو سر طیف خودش، بازیگرانی خودسر ایجاد میکند.
ایشان در ادامه به سومین برداشت از جنگ اخیر اشاره کرد و چنین بیان داشت: تعبیر دیگر از حماسه ملی این است که این جنگ یک تکانه بزرگ برای مواجهه ما با خود حقیقی بود که به نظر میرسد نگهبان فعال انسجام اجتماعی همین تعبیر سوم است. جنگ به مثابه یک تکانه بزرگ نه یک پدیده استثنائی و نه به مثابه یک اتفاق نو یا لحظه بنیادین. این تکانه بزرگ ما را از پیچیدگی واقعیت و پوشیدگی حقیقت در سالهای اخیر فراتر میبرد و ما را با خود حقیقیمان روبرو میکند. برداشت من از بیان رهبر انقلاب نیز همین تعبیر سوم است. در تعبیر سوم ما با همبستگی معنایی مواجه هستیم نه همبستگی غریزی.
ایزدی: امروز درست بودن رویکرد رهبر انقلاب در سیاست خارجی مشخص شده است و باید همگی از این رویکرد صیانت کنیم
دکتر فؤاد ایزدی، عضو هیئت علمی دانشگاه، در ابتدای نکات خود به ویدئوی سومی رهبر انقلاب پس از توقف درگیریها اشاره کرد و چنین بیان داشت: ما در سیاست خارجی دهههاست درگیر دو نوع تفکر هستیم؛ یکی تفکر رهبر انقلاب است که در آن تسلیم در برابر آمریکا و کوتاه آمدن بر سر ادعاهای بیپایان آنان مورد پذیرش نیست و تفکر دیگر تفکری است که پس از امضای توافق برجام در سال ۱۳۹۵ از برجام دو و سو یعنی موشکی و منطقهای سخن میگوید. تفکر دوم تلاش میکند با تعبیر «تغییر رفتار» اقداماتی را پیش ببرد که رهبر انقلاب در مقابل فرمودند تغییر رفتار همان تغییر حکومت است.
ایزدی در ادامه نکات خود به اقدامات ناجوانمردانه تفکر دومی در تفسیر واقعیت به نفع خود پرداخت و افزوذ: امروز که غلط بودن تفکر گروه دوم که به دنبال تسلیم در برابر آمریکا هستند بر همگان ثابت شده است، تلاش میکنند با قلب واقعیت به نفع ایده خود، تفکر متعلق به رهبر انقلاب را تضعیف کنند. تفکری که اعتقاد داشت موشک بهکار ما نمیآید امروز با شکست مواجه شده است اما ناجوانمردانه در پی تضعیف رویکرد واقعبینانه رهبر انقلاب است. امروز مشخص شده است که سیاست منطقهای و موشکی برای ما تأمین کننده امنیت بوده است.
این استاد دانشگاه در ادامه نکات خود به ضعف در تحلیل برخی از مسئولین در داخل در خصوص نسبت میان آمریکا و اسرائیل پرداخت و افزوذ: رابطه آمریکا و اسرائیل و رابطه ترامپ و نتانیاهو در قالب یک پروژه فریب در جریان بود و برخی تصور میکردند میتوان میان این دو اختلاف ایجاد کرد. قبل از جنگ برخی قائل به امکان تفکیک شده بودند و متأسفانه امروز هم برخی با تحلیلی غلط احساس میکنند میتوانند چنین شکافی ایجاد کنند. اصلا اختلافی میان این دو وجود ندارد و هنر نتانیاهو این است که توانست به ترامپ بقبولاند که هزینه حمله به ایران را آمریکا نمیپردازد.
ایزدی در بخش پایانی نکات خود نیز بر لزوم تبیین و ارائه تحلیل صحبح از وضعیت کنونی مبتنی بر دیدگاه رهبر انقلاب در سیاست خارجی تأکید کرد و گفت: امروز تفکری که غلط بودن ادعاهای آنان اثبات شده است میخواهد از شوک بوجود آمده به جامعه استفاده کند و روایت خود را مجدد مطرح کند لذا لازم است همه ما در برابر آن بایستیم.
در پایان جلسه نیز دکتر ضمیریان ضمن تشکر از همه اعضای حاضر در جلسه، نسبت به امتداد برگزاری چنین جلساتی در آیندهای نزدیک اظهار امیدواری کردند.
نظر شما