خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: داود احمدزاده کارشناس مسائل غرب آسیا در یادداشت اختصاصی درباره جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نوشت: نزدیک به یک ماه از تجاوز غیرقانونی نظامی گسترده اسرائیل با حمایت آمریکا علیه ایران میگذرد به رغم تبادل پیام وطرح مجدد میانجی گری بین تهران وواشنگتن برای یافتن راه حل دیپلماتیک بر موضوع هسته ای ایران ,چشمانداز حل و فصل این بحران به سرعت در حال از بین رفتن است. آنچه که به عنوان تلاشی برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران آغاز شد،در طول جنگ ۱۲روزه وپس از آن به هدف مهم اسرائیل وآمریکا برای تخریب زیرساختهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی ایران به منظور فراهم نمودن تغییر رژیم تبدیل شده است. نتیجه آن بی اعتمادی کامل طرف ایرانی به آمریکا برای آغاز هرگونه گفتگو ومذاکره احتمالی است.
به نظر میرسد مذاکرات هستهای بین ایالات متحده و ایران قبل از شروع حملات اسرائیل به بنبست رسیده بود، و واشنگتن اصرار داشت که ایران باید غنیسازی را کنار بگذارد و تهران، اصرار داشت که ایران هرگز از این موضوع دست نمیکشد. گستردگی حملات نظامی اسرائیل علیه ایران، که بخشهای کلیدی زیرساختهای هستهای آن، مقامات ارشد نظامی و دانشمندان هستهای، ذخایر موشکهای بالستیک و اخیراً زیرساختهای انرژی را در بر گرفت، احتمالاً در ایران با هدف تغییر نطام انجام شد و این احتمال را بیشتر میکند که آمریکا درقالب فریب مذاکرات، با فشار اسرائیل به فکر شکست وحمله به ایران بود
این رویارویی در حال تحول، جمهوری اسلامی ایران را در نقطه عطف حساسی قرار می دهد. تهران با انتخابهایی روبروست که از مذاکره محدود و محدودیت استراتژیک تا تشدید تنش و در نهایت قبول شرایط تحمیلی را در بر میگیرد. تجزیه و تحلیل سناریوهای کلیدی ممکن است در روزها، هفتهها و سالهای آینده واقعیتهای دقیقتری را آشکارتر سازند :
۱- راه خروج دیپلماتیک
از نظر تئوری، تنش زدایی از طریق مذاکره همچنان امکان پذیر است. اما هزینه های سیاسی و استراتژیک برای تهران سرسام آور است. برای قانع کردن دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و مذاکره کنندکنندگان، شاید تهران باید پیشنهاداتی بدهد و از مواضع خود عقب نشینی کند.
این پیشنهادات می تواند شامل توقف کامل غنی سازی اورانیوم به صفر. برچیدن کامل زیرساختهای غنیسازی، از جمله فردو و نطنز، تحت بازرسیهای دقیق به رهبری ایالات متحده و کاهش شدید زرادخانه موشکهای بالستیک و ظرفیتهای تولیدی آن و شاید در زرادخانه و کارخانههای پهپادهای آن باشد.
مشوق های سناریو یا پیشران ها: این مسیر به معامله بزرگ و توافق هسته ای منتهی می شود. ایران با یک توافق جامع هستهای، کنار گذاشتن اورانیوم غنیشده، پذیرش بازرسیهای سرزده، و بهطور بالقوه غنیسازی اورانیوم در فراساحل تحت نظارت بینالمللی موافقت خواهد کرد. این امر موجب کاهش تحریمها و احیای اقتصادی میشود، زیرا تحریمهای مهم اروپا و آمریکا برداشته میشوند و به هجوم تجارت و سرمایهگذاری منجر میشود. نتیجه این مسئله بهبود زندگی برای ایرانیان عادی و ادغام مجدد تدریجی این کشور در جامعه بین المللی خوااد بود.
موانع و سد کننده ها: از نظر جمهوری اسلامی، چنین امتیازاتی معادل تسلیم شدن یا آنچه ترامپ «تسلیم بی قید و شرط» نامید، خواهد بود. از نظر بیرونی، ایران را از قابلیت های بازدارندگی و اهرم ژئوپلیتیکی محروم می کند. در داخل، در معرض واکنش آسیب پذیر در برابر جمعیت ناراضی قرار می دهد بعلاوه، بعید است که دولت ایالات متحده تمایل داشته باشد با توجه ضعف ساختار در نظام منطقه ای بدلیل انفعال کامل اعراب درقبال تجاوزات مکرر به نوارغزه .لبنان وسوریه به فکر خاتمه بحران وصلح سازی واقعی درمنطقه باشد.
خاورمیانه جدید از نظر ترامپ ونتانیاهو با استیلای کامل نظامی و اقتصادی تل آویو در حال شکل گیری است در سیستم جدید یا کشورها کاملا با منافع غرب واسرائیل در منطقه همسو هستند یا دشمن ودیگر کشوری بی طرفی وجود ندارد.
لذا بعد از جنگ۱۲روزه , رژیم صهیونیستی در راستای اهداف بزرگ خود بحث تداوم جنگ در منطقه حتی ضربه به ترکیه و پاکستان را مطرح می کنند با شکل گیری بلوک بندی های جدید قدرت درمنطقه ونزدیکی بیشتر اسرائیل به هند وگسترش نفوذ درمنطقه به نظر می رسد کشورهای چون پاکستان وحتی ترکیه احساس خطر بیشتری می کنند . بنابراین صدای اعتراض بیشتری از طرف اسلام آباد وآنکارا نسبت به دخالت غیر قانونی وجنگ طلبانه رژیم صهیونیستی در منطقه شنیده می شود.
در خوشبینانه ترین حالت این سناریو منجر به کاهش تنش گسترده تری در سراسر خاورمیانه می گردد، چراکه اسراییل با دستیابی به اهداف فوری خود، می تواند با الگوی توافق ابراهیم، عادی سازی را با عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی دنبال کند. ولی این امر، به طور حیاتی، مستلزم آتشبس در غزه و به رسمیت شناختن اصل دو کشور است امری که شخص نتانیاهو وکابینه افراطی وی طرح دو دولتی را سم مهلک برای رژیم ارزیابی می کند و بر سیطره کامل بر نوار غزه و نیز کرانه باختری تاکید دارد.
برای بقیه جهان: آتش بس تا حد زیادی پابرجاست، اما تنش های اساسی بدون یک توافق بلندمدت جامع باقی می ماند. اسرائیل به احتمال زیاد به حملات هدفمند علیه دارایی ها یا نیروهای نیابتی ایران در لبنان و سوریه ادامه خواهد داد که منجر به شعله ور شدن گاه به گاه می شود. تلاشهای عادیسازی اسرائیل و اعراب به دلیل مناقشه حلنشده اسرائیل و فلسطین و بیاعتمادی مداوم نسبت به ایران با مانع مواجه میشود. منطقه به «درهمرفتن» ادامه میدهد و صلح ناآرام، درگیریهای نیابتی و دیپلماسی محدود را بدون مسیر روشنی برای ثبات پایدار ادامه میدهد، در حالی که تعامل ایالات متحده ممکن است کاهش یابد.
۲- گزینه تشدید
تنش جنگ ۱۲ روزه اخیر بین اسرائیل و ایران، که با حملات ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران و آتشبس سریع که توسط دونالد ترامپ ترتیب داده شده است، به طور غیرقابل برگشتی پویایی خاورمیانه را تغییر داده است. همانطور که اکونومیست به درستی بیان می کند، "جنگ سایه بین آمریکا، ایران و اسرائیل به پایان رسیده است: آنها تابوی درگیری مستقیم را درهم شکسته اند." اما بعد از آن چه می شود؟ آیا این مداخله چشمگیر راه را برای صلح پایدار هموار می کند یا صرفاً زمینه را برای رویارویی بیشتر فراهم می کند؟
اگر تهران به این نتیجه برسد که دیپلماسی مرده است، یک جایگزین تشدید تنش است. این احتمالاً شامل حمله به پایگاه های ایالات متحده در منطقه می شود در حالی که هنوز ظرفیت انجام این کار را دارد. همچنین ممکن است شامل اختلال در کشتیرانی خلیج فارس از طریق بستن تنگه هرمز باشد البته ایران همواره ملاحظات امنیتی خود را لحاظ کرده وبه رغم توانائی در انجام بستن تنگه هرمز , به دلیل اشتراکات اقتصادی با چین وکشورهای شرق آسیا وتمایل به بهبود روابط با اعراب از این گزینه حذر کرده ولی امکان دارد درصورت حملات مجدد اسرائیل وآمریکا از همه ظرفیت خود برای حفظ منافع خویش استفاده کند. بنابراین این سناریو همچنان بعید است.
جمهوری اسلامی میداند که چنین اقدامی صرفاً باعث درگیری نظامی در مقیاس بزرگ ایالات متحده میشود، احتمالاً با حمایت قوی منطقهای، اروپایی و احتمالاً حتی چینی ؛ زیرا چین نمیتواند قیمتهای بلندمدت نفت را تحمل کند و منجر به نابودی سریعتر نهادها و ظرفیتهای میشود.
از دیگر سو در شرایط بحرانی و شعله ورشدن دوباره جنگ ایران به برنامه هستهای خود ادامه میدهد و احتمالاً همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را کاهش میدهد یا حتی از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) خارج میشود.
در مورد تمایل ایران برای پیشبرد برنامه هستهایاش، این حمله ممکن است بهطور متناقضی، ایران را تشویق کند که به تسلیح بیشتر در حوزه دفاعی وحتی تهاجمی پیش رود .تحرکات ایران برای دریافت هواپیمای جنگی از چین ونیز تلسحات دفاعی از روسیه امروز داغتر شده است .
با این وجود، اتخاذ چنین تصمیمی در این زمان، بدون هزینه نخواهد بود بنابراین، ایران ممکن است ترجیح دهد از تشدید تنش اجتناب کند - حداقل در این مرحله - و در عوض این گزینه را در آینده در نظر بگیرد.
برای بقیه جهان: اگر برنامه هستهای ایران دوباره ظهور کند، اسرائیل احتمالاً ایران را دوباره بمباران میکند که منجر به پویش های بالقوه دشوارتر و غیرمحبوبتر میشود.
آمریکا برای حمایت از اسرائیل به طور فزاینده ای به خاورمیانه کشیده می شود و منابع نظامی و تمرکز سیاسی را از اولویت های استراتژیک دیگر مانند آسیا منحرف می کند. این درگیری طولانیمدت کشورهای خلیج فارس را عصبی میکند، ثبات آنها را خدشهدار میکند و به طور بالقوه منجر به اختلالات اقتصادی میشود. خطر درگیری گسترده منطقه ای به طور قابل توجهی افزایش می یابد، در کنار از دست دادن صبر جامعه بین المللی با استفاده مکرر از جنگ به عنوان یک راه حل موقت، که به طور بالقوه باعث ایجاد شکاف بین آمریکا و اسرائیل خواهد شد. در وخیمترین نتیجه، ایران میتواند با قطع کامل همکاری با آژانس بین المللی ودرصورت فعال شدن مکانسیم ماشه با خروج از ان. پی.اتی فعالیت هستهای درحالت ابهام پیگیری کند وهزینه ها برای آمریکا و اروپا چندین برابر کند .
۳- استقامت استراتژیک: بقا وخیزش مجدد
جنگ ۱۲ روزه اخیر نشان دادکه دولت ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر افراطی اسرائیل، از نظر اهداف با یکدیگر در موضوع ایران ومنطقه همسو ، اما کمتر از نظر ابزارها اختلافاتی دارند. به شکل کلی هر دوی آنها اهداف مشترکی دارند، چراکه بدنبال تضعیف ایران وتثبیت برتری رژیم صهیونیستی در منطقه اند.
آنها در این هدف مشترک هستند که حماس برای همیشه از قدرت در غزه برکنار شود و حزب الله در لبنان از قدرت بسیار کمتری نسبت به الان برخوردار باشد وحوثی ها تهدیدی برای امنیت کشتیرانی در باب المندب ودریای سرخ نباشند.
گزینه محتملتر برای ایران این است که با تحمل شرایط کنونی فرایند بازسازی نظامی وتقویت انسجام درونی خویش را به سرعت پیگیری کند و به سمت استراتژی مقابله با طوفان روی بیاورد. ایران ممکن است زیانها را بپذیرد، ساختارهای اصلی را حفظ کند، در طول زمان مجدداً سازماندهی شود و استراتژیهای بلندمدت را دنبال کند.
به هر حال، هدف آنها علیه ایران مستلزم یک تهاجم تمام عیار است که در کار نیست، یا ایجاد سناریو آشوب داخلی از طریق دامن زدن به نارضایتی ها به ویژه در حوزه معیشتی با دشواریهای بسیاری روبروست.
این درحالی است به رغم مشکلات داخلی ناشی از تحریم ها انسجام داخلی پس ازجنگ اخیر در داخل حفظ شده ودر خارج ایران در سخت ترین شرایط موجود به فکر حفظ متحدان سنتی وحمایت از آنان درمنطقه است گرچه محور مقاومت آسیب دیده ولی هسته ا ی اصلی آن حفظ شده است وهمچنان درغزه حماس مقاومت می کند ودر یمن حوثی ها کنترل کشتیرانی را در دریای سرخ در اختیار دارند . و شرایط در لبنان و سوریه نیز آبستن تحولاتی است .
۴-انتقام نامتقارن و بازگشت به سایه ها
حتی در یک وضعیت تنزل یافته و شرایط دشوار، ایران برخی از قابلیت های نامتقارن را حفظ می کند. شبکههای جهانی و منطقهای حامی ایران که طی دهههای گذشته از حمایت ویژه برای رویارویی با رژیم صهیونیستی برخوردارند، ممکن است به ابزار اصلی مقاومت آن تبدیل شوند.
این می تواند شامل حملات مجدد به منافع اسرائیل، ایالات متحده یا متحدان آن شود. حملات سایبری به زیرساخت ها و سیستم های نظامی واطلاعاتی ؛ باشد گرچه ممکن است درکوتاه مدت این سناریو برتری منطقه ای ایران را باز نگرداند، اما می تواند هزینه های مستمری را بر دشمنانش تحمیل کند. برای ایالات متحده و شرکای آن در منطقه و در سطح بینالملل، این یک چالش بلندمدت بیثباتی، درصورت تداوم سیاست های نظامی آمریکا واسرائیل درمنطقه درپی خواهد داشت .
فرجام
درشرایط موجود پس از جنگ ۱۲ روزه شرایط ناپایداری در منطه خاورمیانه بوچود آمده است وطرفین منازعه پس از ارزیابی توانمندی خویش در حوزه نظامی واطلاعاتی بدنبال اتخاذ گزینه های متفاوت هستند به نظر می رسد جنگ وحمله اخیر به ایران خصومت میان طرفین منازعه را بیشتر کرده وموجب شکل گیری بلوک بندی های جدید قدرت در منطقه خواهد شد.
در این میان, در طرفداری مطلق آمریکا ازسیاست های تجاوزکارانه اسرائیل در منطقه هیچ ابهامی وجود ندارد واروپا نیز پا به پای آمریکا در راستای تفوق این رژیم در منطقه بدنبال فشار سیاسی ونظامی بر ایران است. در چنین شرایطی باید دید متحدان ایران نظیر چین وروسیه برای حفظ جایگاه خود در منطقه وجهان چه کنشی را برای مقابله با استیلای کامل غرب اتخاذ می کنند ؟ سناریوهای طرح شده هرکدام با پیشران ها وپسران ها ی متفاوت روبرو هستند از آنجا دینامیزم وساختار قدرت درمنطقه با پویای وتحول روبرو است بنابراین عدم قطعیت ها در تحقق هر از یک سناریو ها مشهودند.
نظر شما