به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، به مناسبت (۲۵ محرم) سالروز شهادت امام سجاد(ع) حجت الاسلام امیرعلی حسنلو، مدیر گروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه در یادداشتی به تحلیل مشی فرهنگی آن حضرت پرداخت، که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
آنچه شیوة عملکرد و برخورد ائمه ـ علیهم السّلام ـ را نسبت به مسایل اجتماعی، سیاسی از یکدیگر متمایز می سازد، مربوط به شرایط و مقتضیات زمانشان می باشد؛ نه مبتنی بر تفاوت فهم و برداشت آنان از دین و مسایل سیاست و نه متکی بر تفاوت امکانات علمی و قوای جسمی و روحی. در زمان امامت حضرت سجاد(ع) چند قیام شیعی رخ داد که امام در هیچ یک از آنها شرکت و همکاری نداشت. علل عدم شرکت امام در این جنبشها را چنین می توان تحلیل کرد.
۱. شرایط و موقعیت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ و دوران آن حضرت بسیار حساس بود. دورة امام سجاد ـ علیه السّلام ـ دورة ناامیدی از پیروزی مسلحانه و مصادف با یکی از سیاهترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. حکّام جبّار و خونخواری چون عبدالملک، حجاج و... به صورت آشکار و علنی به مقدسات اسلامی دهن کجی می کردند و هیچ کس هم جرأت کوچکترین اعتراض را نداشت. عبدالملک خلیفة مسلمین می گوید: به خدا سوگند از این پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد. و وقتی زنی بنام «امالدرداء» به او می گوید شنیدم پس از عبادت شراب نوشیدهای!؟ می گوید: نه تنها شراب بلکه خون مردم را نیز نوشیدهام» مسعودی می گوید: حجاج ـ یکی از عمّال عبدالملک ـ در مدت بیست سال فرمانروایی ۱۲۰ هزار نفر را با شمشیر دژخیمان خود به قتل رسانید. رعب و اختناق شدید در جامعة آن روز حکمفرما بود و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ بر سر یک دوراهی دشوار قرار گرفته بود. یا می بایست با ایجاد هیجان و احساسات به یک حرکت تند و عمل متهورانه دست زند و حادثه ای شورانگیز بیافریند؛ و یا میبایست احساسات سطحی را به وسیلة تدبیری پخته و سنجیده مهار کند و عجالتاً از حیات اسلام و جان خود و یارانش حراست نماید. شکی نیست که راه نخست راه فداکاران است، ولی برای یک رهبر الهی کافی نیست که فقط فداکار باشد، بلکه علاوه بر آن باید ژرفنگر و دوراندیش و پرحوصله نیز باشد. امام (ره) هم با ارزیابی اوضاع و شرایط زمان و ملاحظه اختناق شدید، هرگونه جنبش و حرکت مسلحانه را پیشاپیش محکوم و شکست می دانست. آری امام سجاد ـ علیه السّلام ـ این شکستها را پیشبینی می کرد و می دید اگر در آنها شرکت بکند، نه تنها پیروز نمی شود، بلکه خود و پیروان اندکش نیز کشته می شوند، بدون آنکه نتیجه ای برای اسلام و مسلمین حاصل شود، از این رو امام سجاد ـ علیه السّلام ـ راه دوم را انتخاب کرد.
۲. فقدان نیروهای صادق و مخلص و مدافع، و عناصر حمایتگر و عدم اعتماد امام ـ علیه السّلام ـ به مدعیان هواداری از حریم امامت، زیرا یاران صادق در طول تاریخ در بحرانهای جدی اندک بودند امام سجاد ـ علیه السّلام ـ با اشاره به این وضع می فرمود: «در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند». البته تعداد زیادی ادعا می کردند پیرو و حامی اهل بیت(ع) هستند ولی دوستداران واقعی کم بودند؛ امام صادق ـ علیه السلام ـ در ترسیم این وضع تلخ و اندوهبار می فرمود: «مردم پس از (شهادت) حسین بن علی ـ علیه السلام ـ از اطراف خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پراکنده شدند، جز سه نفر: ابو خالد کابلی، یحیی بن ام الطویل، و جبیربن مطعم».
«مسعودی» مورخ نامدار تصریح می کند که: «علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهده دار گردید».
۳. ماهیت سیاسی و اعتقادی این قیامها، اشتباه عمدة سیاسی این قیامها عدم سنجش موقعیت و شرایط نامناسب زمان، و دل سپردن به حوادث بدون در نظر گرفتن تاثیر و نتیجه آن بود. و از جنبة اعتقادی، نیز این قیامها نمیتوانست یک نهضت اصیل شیعی باشد؛ چون افرادی مثل عبدالله بن زبیر در میان صفوف قیام کنندگان حرّه نفوذ یافته بود و امام نمیخواست امثال عبدالله بن زبیر قدرت طلب او را پل پیروزی خود قرار دهند. بنابراین وجود برخی انحرافها و اشتباهات سیاسی و عقیدتی مثل عدم نظرخواهی از امام، گرفتن دستور از محمد حنیفه، در میان انقلابیون امام را وادار میکرد تا از موضعگیری و برقراری رابطة مستقیم و حمایت کامل از آنها خودداری بکند. قیام مدینه مطلقاً مورد تأئید امام نبود و قیام مختار با اینکه مورد تأئید ضمنی امام بود، ولی امام این قیام را هم بخاطر عوارض و تبعات سیاسی زیادی که داشت آشکارا مورد تأئید قرار نداد. بر این اساس که امام می دانست که وارد شدن مستقیم به انقلابها و قیامهای سردرگم، نتیجه ای جز سرکوبی و کشتار ندارد و هیچ زمینه ای برای قیام مجدد نیست؛ لذا آن حضرت به کارهای فرهنگی ایجابی از جمله دعا روی آورد و توانست زمینه را برای حرکت فرهنگی امام باقر و امام صادق ـ علیهم السلام ـ فراهم آورد. امام صادق ـ علیه السلام ـ با کارهای فرهنگی نرم و دعا به تدریج موجبات رشد و تعالی مکتب تشیع را فراهم ساخت.
باری امام چهارم با انتخاب راه دوم، برنامه های ارشادی و فرهنگی و تربیتی و مبارزات غیرمستقیم را آغاز کرد و بدون آنکه حساسیت حکومت ها را برانگیزد، فعالیتهایی مهمی غیر از دعا انجام داد؛ از جمله:
۱. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا؛ واقعة عاشورا در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شد و مشروعیت آن را زیر سؤال بود، امّا برای اینکه این فاجعة عظیم فراموش نشود امام با گریه بر شهیدان و زنده نگه داشتن خاطرة آنان مبارزة منفی را به صورت گریه ادامه داد. شکی نیست که این اشکهای سوزان ریشة عاطفی داشت، امّا چگونگی برخورد آن حضرت با این موضوع اثر و نتیجة سیاسی داشت. یادآوری مکرّر قضیة کربلا نمیگذاشت ظلم و جنایات حکومت بنیامیه از خاطرهها فراموش شود.
۳. برخورد و مبارزه با علماء درباری: اینان کسانی بودند که فکر و ذهن مردم را به سوی بنیامیه جهت میدادند و آنان را با وضعی که بنیامیه طالب آن بودند در جامعه حاکم باشد، عادت میدادند و افکار ناشایست و فرهنگ نادرست اموی را در قالب اسلام به خورد مردم میدادند به عنوان مثال برخورد شدید امام ـ علیه السّلام ـ با محمّد بن مسلم زهری محدث برجستة درباری است.
با این وجود در صحیفه سجادیه اعتراض به وضع حاکم همچنان وجود دارد و دعا برای نابودی حاکمان جنایتکار و دیگر ظالمان برابری می کند با قیام فرهنگی بزرگ از جمله:
امام می فرماید: بار خدایا به قیام آن حضرت (امام مهدی) احیاء بگردان، آنچه را از معالم دینت که ستمکاران نابود کرده اند در دولت حضرتش و پاک گردان زنگار جور و بیداد را از آئینه آئینت. و دور ساز مشکلاتی را در راه توبه به وجود آورده اند و به دست هلاک سپار عناصر ناپاکی که از راه دین تو برگشتند و سرکشان کج اندیش که راه راست تو را منحرف ساختند را پایمال ساز و آن امام را بر دوستانت مهربان ساز و قاهر و غالب فرما بر دشمنان قوی دستت ...
خدایا بر دشمنان رسولان و خلفایت لعنت فرست، از اولین و آخرین و بر هر کسی که راضی به فعل زشت آنها باشد و از آنها پیروی و همراهی کند.
۴. تبیین معارف در قالب دعا و ... تبیین معارف حقه و مبارزه در قالب دعا: امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ در محیطی که ارعاب و اختناق حاکم بود مباحث سیاسی و اصول اعتقادی را در قالب دعا بیان میفرمود که مهمترین آنها مسئلة امامت و رهبری حقیقی جامعة اسلامی و غصب و تصاحب آن توسط حکّام جور بود. پند و ارشاد امت با روشهای حکیمانه و بسیار زیرکانه درقالب دعا ومناجات های عارفانه، در عین حال که نتیجة سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حکومت بود، حساسیت حکومت را برنمی انگیخت.
با تامل درصحیفه می توان بینش حکیمانه و دوراندیشانه ی امام را در تمام مواضع به وضوح دید وحکمت انتخاب قالب دعارا برای بیان حقایق به خوبی درک کرد؛ درقالب دعا به راحتی مواضع سیاسی خود را نشان داد؛ تمام سخن خود را از هدایت و انتقاد دراین قالب ریخت و به آیندگان گذاشت؛ لذا از آن به قرآن صاعد به جهت جامعیت وعمق و رتبه معرفتی و علمی تعبیر کرده اند.
۵. تربیت شاگردان و اصحاب خاصّی که هر یک از آنها حافظ دستاوردهای مکتب عاشورا و امامت بودند.
نظر شما