خبرگزاری شبستان_آران و بیدگل؛ روح اله باقری: در غروبی که خورشید شرمگینتر از همیشه غروب کرد و آسمان، ماتمزدهتر از همیشه بر شهر سایه افکنده بود، ابرها، چادر ماتم بر سر کشیده و نمنم باران، اشک آسمان را بر گونههای شهر جاری میساخت؛ پیکر شهید «میثم فتحٌقریب» که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران به شهادت رسیده بود، پس از ۲۰ روز چشمانتظاری و بیقراری خانواده و همرزمان، بر دستان مردم عاشق و همدل، تشییع شد. این وداع، وداع یک ملت بود با قهرمانی که بیصدا رفت تا صدای حق بلندتر بماند.

از کودک در آغوش مادر تا پیرمرد عصا به دست، از نوجوانان هیأتی تا دوستان مسجدیاش، از مادران چشمبهراه تا پدران سربلند و نوجوانان شورآشنا همه و همه برای بدرقهاش آمده بودند.
از میدان امام حسن مجتبی(ع) تا حرم مطهر امامزاده هادی(ع)، گامهای بیقرار، پرچمهای افراشته، و اشکهایی که در سکوتی حماسی جاری بود، راه را پر کردند. آمده بودند تا بگویند فراموش نمیکنیم آنهایی را که برای ما، آسایش و آرامش را به خون خود نوشتند. قطرهقطره اشک، لابهلای شعارهای «لبیک یا حسین» و «لبیک یا زینب» گم میشد.
در میانه راه، جلو مسجد اعظم محقق همان میعادگاه همیشگی شهید، بغض ایستاد. همسر شهید، استوار و در عین حال شکسته، مقابل تابوت ایستاد و با کلامی که از دل میآمد، خطابهای خواند. کلامی که اشک را بر گونهها جاری ساخت و دلها را لرزاند. هنوز بغضها نشکسته بود که فرزند شهید، با صدایی کودکانه اما با روحی سترگ، مدیحهسرایی کرد. انگار میخواست به پدرش بگوید: “بابا، ما ایستادهایم و راهت را ادامه می دهیم…”
بعد از آن، نغمه مداحان، مهدی فخرالدین و جابر مردان، در خیابان پیچید؛ نوحههایی که از کربلای ۶۱ آمده بود، بر لبان امروز نشست، و شهر، حسینیتر از همیشه شد.

و سرانجام، در صحن نورانی و گلزار شهدای امامزاده هادی(ع)، نماز میّت خوانده شد؛ در سکوتی که فقط صدای فرشتگان حاضر در نماز شنیده میشد. تابوت، آرام آرام به خاک سپرده شد؛ نه در دل زمین، که در جان تاریخ.
در آن لحظه بود که کلامی از سیدالشهدا تداعی شد: «انی لا أری الموت إلا سعادة، و الحیاة مع الظالمین إلا برما...» آری، میثم رفته بود تا در جبهه حسین، تا انتهای تاریخ، ایستاده باشد. او به مرگ در راه حق لبخند زد؛ چرا که آن را سعادت دید.
پیکر پاک شهید، در کنار شهدای دفاع مقدس آرام گرفت؛ اما صدای او، فریاد او، راه او، تا همیشه در ذهن و جان این مردم ماند.
او رفت، اما صلابت نگاهش، شور قدمهایش، فریاد بیصدایش، تا ابد در کوچههای این شهر باقی خواهد ماند.
شهید «میثم فتحقریب»، امتداد خون حسین(ع) بود در عصر موشک، و امروز قبرش، قبلهایست برای دلهایی که هنوز به «جهاد» ایمان دارند.
این پایان نیست، آغاز است؛ آغاز عهدی دوباره با همهی میثمها.



نظر شما