به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، در سالی که خاورمیانه یکی از حساسترین و پرتلاطمترین ادوار خود را تجربه میکند، آتشبس میان ایران، اسرائیل و ایالات متحده نه نشانهای از صلح، بلکه یک توقف اضطراری در مسیر درگیری بزرگتر تلقی میشود. آتشی که موقتاً خاموش شده، اما خاکسترش هنوز داغ است.
این آتشبس، نه بر اساس یک توافق پایدار، بلکه به تعبیر بسیاری از تحلیلگران، بر پایهی یک «توازن وحشت جدید» شکل گرفت؛ توازنی که اینبار در آن، ایران نهتنها واکنشپذیر، بلکه ابتکار عمل را در دست گرفت.
ایران؛ از استراتژی بازدارندگی تا قدرت بازتعریفشده
در سالهای گذشته، تحلیلگران غربی عادت کرده بودند ایران را در چارچوب سیاست «صبر استراتژیک» یا «واکنش محدود» تعریف کنند. اما حمله مستقیم ایران به اهداف نظامی اسرائیل – در پاسخ به حمله به کنسولگریاش در دمشق – نقطه عطفی تاریخی بود.
قدرت موشکی ایران، شبکههای مقاومت منطقهای و حمایت داخلی از پاسخ قاطع، معادلهای جدید پدید آورد: «امنیت ملی ایران، خط قرمز غیرقابل معامله است.»
در حالیکه رسانههای اسرائیلی تلاش میکردند شدت خسارت را کاهش دهند، تصاویر ماهوارهای و گزارش منابع اطلاعاتی غربی حاکی از ضربهای سنگین به زیرساختهای حساس اسرائیل بود.
این واکنش، عملاً یک پیام آشکار در سطح منطقهای و بینالمللی بود:
اگر خطوط قرمز ایران نقض شود، پاسخ صرفاً سیاسی نخواهد بود؛ پاسخ میدانی خواهد بود.
اسرائیل؛ آسیبپذیرتر از همیشه، با رهبری بحرانزده
تعویق دادگاه بنیامین نتانیاهو به بهانهی «شرایط امنیتی و دیپلماتیک» در میانه درگیریها، نمونهای نمادین از تزلزل ساختار سیاسی اسرائیل بود. اسرائیل که همواره کوشیده چهرهای از «ثبات و قدرت بلامنازع» به نمایش بگذارد، اکنون گرفتار تردیدهای جدی داخلی و بحران مشروعیت جهانی است.
همزمان، برخی از وزرای افراطی کابینه تلآویو، با اصرار بر ادامه جنگ، شکافها در درون ائتلاف حاکم را عمیقتر کردهاند. در میدان نیز، شکست در مهار حزبالله، تداوم تهدید از سوی حوثیها، و قدرتیابی مقاومت فلسطینی، دست برتر نظامی اسرائیل را بهشدت به چالش کشیده است.
آمریکا؛ از بازیگر برتر تا ناظر مردد
ایالات متحده، که سالها خود را بازیگر محوری بحرانهای منطقه میدانست، امروز در جایگاه متناقضی ایستاده است. از یکسو فشار متحدان سنتیاش برای مقابله جدی با ایران، و از سوی دیگر هزینههای سنگین مالی، نظامی و دیپلماتیک، موجب شده است واشینگتن در مقام ناظر فعال اما مداخلهگر مردد ظاهر شود.
در این میان، ورود دونالد ترامپ و اظهارات پرحاشیهاش از جمله دفاع بیقید از نتانیاهو و تهدید به قطع کمک نظامی فضای سیاسی ایالات متحده را تندتر و تصمیمگیری را پرریسکتر کرده است. این مسئله، آتشبس فعلی را بیش از پیش به آیندهی انتخابات آمریکا و تحولات داخلی آن گره زده است.
منطقه؛ میدان مین، نه بستر صلح
در شرایطی که آتشبس برقرار شده، منطقه بهسان میدانی از مینهای فعال باقی مانده است. حضور پررنگ حزبالله در شمال اسرائیل، مانورهای موشکی در عراق و سوریه، تداوم تهدیدات دریایی در تنگه بابالمندب و دریای سرخ توسط یمن، و تحرکات مخفی گروههای مقاومت در کرانه باختری، همگی نشاندهنده وضعیتیاند که تحلیلگران از آن با عنوان «آتشبس تاکتیکی، نه راهبردی» یاد میکنند.
در این میان، چین و روسیه نیز با هوشمندی در حال پر کردن خلأهای آمریکا هستند؛ از ابتکارهای امنیتی در منطقه گرفته تا رایزنیهای گسترده با ایران، عربستان و ترکیه.
نتیجهگیری؛ سکوتی مسلح، موازنهای تازه
آتشبس موجود، نه پایان درگیری بلکه بازتعریف معادله قدرت است.
ایران، برخلاف سالهای گذشته، اکنون در جایگاه بازیگری نشسته که نهتنها تهدید را پاسخ میدهد، بلکه توان بازدارندگی فعال و ابتکار عمل منطقهای دارد.
اسرائیل با همه حمایتهای بینالمللی، در درون گرفتار بحران مشروعیت است.
آمریکا دیگر تصمیمساز بلامنازع نیست.
و منطقه؟ منطقه آماده انفجار است؛ اگر یکی از دهها ماشه فعال، کشیده شود.
آتشبس، اگر به گفتوگوهای واقعی نینجامد، دیر یا زود فرو خواهد ریخت. و آنگاه، اینبار نه یک درگیری محدود، بلکه بازی بزرگتری آغاز خواهد شد؛ با هزینههایی که شاید کسی برایش آماده نباشد.
نظر شما