خبرگزاری شبستان-آران و بیدگل/روح اله باقری؛ پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، روزی که نامش با خون و قیام و فریاد آزادی گره خورده است، در تاریخ معاصر ایران یک نقطهی عطف بیبدیل به شمار میآید. این روز، نه تنها یادآور اوجگیری نهضت اسلامی تحت رهبری بیداردلانه آیتالله العظمی روحالله خمینی (ره) است، بلکه نمادی از خیزش خودجوش و اعتقادی ملت ایران در برابر استبداد و نفوذ بیگانه نیز محسوب میشود. در حالی که کانونهای اصلی این قیام خونین در شهرهای مذهبی و سیاسی نظیر قم، تهران و ورامین با شهادت و خونریزی همراه بود، کمتر به نقش سایر نقاط کشور در این رویداد عظیم پرداخته شده است.
در این میان، شهرستان آران و بیدگل، نگین کویر مرکزی ایران، با وجود وسعت جغرافیایی محدود و قرار گرفتن در حاشیهی کانونهای اصلی تحولات سیاسی، نقشی محوری و قابل تأمل در پیشگامی این نهضت ایفا کرد. این شهرستان که از دیرباز به دلیل خاستگاه مذهبی و حضور علمای برجسته، کانون فعالیتهای دینی و پایگاه مقاومت در برابر مظاهر ظلم و انحراف بوده است، در ۱۵ خرداد ۴۲، با شور و بصیرتی مثالزدنی، به صفوف مبارزان پیوست. مردم متدین و ولایتمدار این دیار، که ریشههای اعتقادیشان با آموزههای اسلام ناب محمدی درآمیخته بود، در لحظهای تاریخی، تاب نیاوردند که مرجع تقلید و رهبر دینیشان، آیتالله خمینی (ره)، در بند اسارت رژیم ستمگر پهلوی گرفتار آید.
بیدادگری و خروش از مساجد: آغاز قیام در آران و بیدگل
خبر دستگیری آیتالله خمینی (ره) در بامداد ۱۵ خرداد ۴۲، همچون صاعقهای در سراسر کشور پیچید و به سرعت به آران و بیدگل رسید. ساعت ۹ صبح همان روز، این خبر دهان به دهان در محلات آران و بیدگل چرخید و احساسات عمیق مذهبی مردم را جریحهدار کرد. مردم که پیشتر نیز از سخنرانیهای روشنگرانهی امام و اعتراض ایشان به سیاستهای رژیم، آگاه بودند، تاب نیاوردند.
خیزش مردمی در آران و بیدگل، نه یک حرکت سازمانیافته از پیش تعیینشده، بلکه فورانی از خشم و اعتقاد بود. مردان و زنانی که در طول سالها در مساجد و هیئات مذهبی با تعالیم اسلام و روحیه ظلمستیزی پرورش یافته بودند، خودجوش به خیابانها آمدند. در ابتدا، گروههای کوچکی از مردم با در دست گرفتن چوب و دیگر ابزار ساده به عنوان سلاح سرد، و با سردادن شعارهایی در حمایت از امام خمینی، راهپیمایی خود را آغاز کردند. این حرکتهای اولیه، به سرعت به تجمعاتی بزرگتر تبدیل شد. مردم که از محلات مختلف، به ویژه از دو محلهی “چهارسوق” و “ملاشکراالله” که کانونهای فعالیتهای مذهبی بودند، به یکدیگر میپیوستند، با عزم راسخ به سمت خیابانهای اصلی شهر حرکت کردند.
رهبری روحانیت: قرآن در دست، پرچم عزا بر دوش
روزهای سوگواری عاشورای سال ۱۳۴۲ در آران و بیدگل شور و خروش ویژه ای داشت. روحانیون در منابر به رغم خفقان حاکم تا حدی از مسائل روز سخن گفتند و از مردم درخواست کردند که به رویارویی با یزید زمان بپردازند و حق را یاری نمایند. نقش روحانیت در هدایت و رهبری این قیام، نقشی بیبدیل و حیاتی بود.
حجج اسلام زندهیاد حاج شیخ حبیبالله قاسمیراد و حاج شیخ عباس یوسفیان (از علمای برجسته محلی)، به همراه آیتالله شیخ محمد ناصریان، با شجاعت تمام پیشاپیش جمعیت به حرکت درآمدند. این بزرگان، در حالی که در یک دست قرآن کریم و در دست دیگر پرچمهای عزا را حمل میکردند، نماد وحدت دین و مبارزه را به نمایش گذاشتند.
حضور این رهبران دینی، به تظاهرات مردم مشروعیت مذهبی بخشید و بر روحیهی مبارزاتی آنان افزود. شعارهای مذهبی و انقلابی، در هم آمیخته شده و از گلوی هزاران نفر فریاد میشد.
توزیع گستردهی عکسهای امام خمینی (ره) در میان مردم، به ویژه در صحن مطهر امامزاده محمد هلال بن علی (ع) که از کانونهای اصلی تجمع و فعالیتهای انقلابی بود، نشان از ارادت عمیق مردم به مرجعیت دینی و قصد آنان برای دفاع از رهبرشان داشت. امامزاده هلال، در واقع به پایگاهی برای تجمع و تهییج مبارزان تبدیل شده بود.

رویارویی با رژیم: مقاومت در برابر گلوله و سرکوب
خبر حرکت کاروان مردم آران و بیدگل به سمت کاشان، به سرعت به گوش نیروهای ژاندارمری و ساواک رسید. حدود ساعت ۱۱ صبح، گروهان ژاندارمری کاشان، تیمی از مأموران را به سرپرستی گروهبان یکم عباس صمیمیت، برای بازگرداندن جمعیت اعزام کرد.
مأموران در بین راه، در نزدیکی کاشان، با جمعیتی در حدود ۵۰۰ نفر مواجه شدند. در اسناد امنیتی آن زمان چنین گزارش شده است که: “عدهای از مهاجمین با پرچم و تعدادی از آنها قرآن همراه دارند که به محض برخورد با مأمورین، قرآن روی دست گرفته و اظهار مینمایند: «ما آیتالله خمینی را میخواهیم.»”
این جمله، چکیدهی خواسته و هدف مردم بود: “آیتالله خمینی را میخواهیم! ” مأموران ژاندارمری به تظاهرکنندگان دستور بازگشت دادند، اما مردم که از تصمیم خود برای یاری رساندن به امام، کوتاه نمیآمدند، مقاومت کردند. اسناد حاکی از آن است که “ناگهان عدهای از وسط جمعیت دستور حمله به مأمورین را صادر مینمایند. ” این نشان از شدت خشم و عزم راسخ مردم برای شکستن سد نیروهای رژیم بود.
مأموران پس از اخطارهای مکرر و بیاثر، به سمت جمعیت شلیک کردند. “۲۸ تیر فشنگ” شلیک شد تا مردم را وادار به عقبنشینی کنند. اما حتی شلیک گلوله نیز نتوانست این موج خشمگین را متوقف کند. مردم برای باز کردن راه و حرکت به شهر، با دادن شعار، مقاومت میکردند. این پایداری در برابر گلوله، نمادی از شجاعت بینظیر مردم آران و بیدگل در آن روز بود.
خشم بر بهائیت: نمادی از اعتراض به عوامل رژیم
همزمان با رویارویی مردم با نیروهای ژاندارمری در مسیر کاشان، در داخل شهر آران و بیدگل، حادثهی دیگری در جریان بود. عدهای از مردم خشمگین، به منازل و مغازههای اقلیت بهائیت حمله کردند. به دنبال روشنگری های امام به خوبی برای آنان روشن شده بود که حزب صهیونیستی «بهایی» زیر پوشش مذهب در خدمت آمریکا و صهیونیسم بین الملل قرار دارد و نقش ستون پنجم را در ایران ایفا می کند و مانند سرطان در همه شئون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی رخنه کرده و کشور را به پرتگاه نابودی سوق می دهد و آنها نقش مهمی در شناسایی و گزارش فعالیتهای انقلابیون به ساواک ایفا میکنند. این مسئله، عامل اصلی خشم و انزجار مردم نسبت به آنها بود.
حمله به مراکز بهائیت، در واقع نمادی از اعتراض به رژیم شاه و عوامل آن بود. مردم به این طریق، نارضایتی خود را از وضعیت موجود و حمایت رژیم از اقلیتهای غیرمسلمان به نمایش گذاشتند. این حملات منجر به وارد آمدن خساراتی به اموال بهائیان، ضرب و جرح و حتی در مواردی آتشسوزی مغازهها و خانههای آنها شد. این فشارها، بسیاری از بهائیان را مجبور به ترک شهر کرد.
مأموران دولتی پس از اطلاع از این حوادث، به سرعت وارد عمل شدند تا آتشسوزیها را مهار کنند و جمعیت را متفرق سازند. “۱۵ تیر فشنگ کارابین” نیز در هوا شلیک شد تا مردم پراکنده شوند. (سند شماره ۱۰۴)

گزارش بخشداری: روایت رسمی از یک قیام مردمی
بخشداری آران و بیدگل نیز در گزارشی رسمی به فرمانداری کاشان، جزئیات وقایع آن روز را تشریح کرده است. این گزارش، که توسط اکبر مسجدی در کتاب “آران و بیدگل در انقلاب اسلامی” بازتاب یافته، سندی معتبر از وقایع ۱۵ خرداد در این منطقه است.
بخشداری در این گزارش آورده است: “در ساعت ۱۰ صبح ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هنگامی که در دفتر بخشداری به انجام وظیفه اشتغال داشتم، بر اثر فریاد ناهنجار شخصی به نام محمود رجب زاده که به شغل رانندگی یکی از جیپ ها مشغول به کار بین آران و کاشان اشتغال دارد، متوجه گردید نامبرده در جلو معابر بخشداری مردم را به تجمع دعوت و اظهار می نمود «فوری به کاشان حرکت». پس از جمع (شدن) عده ای نسبت به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی اهانت و احساساتی بر له آقای خمینی ابراز (کرد) ... در حدود پنج دقیقه از عزیمت نامبرده نگذشته بود که اجتماع کثیری از مردم ... در میدان مقابل بخشداری متمرکز و هر لحظه جمعیت روبه ازدیاد می رفت که در این موقع دو نفر آقایان معمم به نام «شیخ عباس» و «شیخ حبیب الله» به رهبری جمعیت مبادرت و پیوسته شعارهای زننده و موهنی نسبت به مقامات عالیه و ابراز احساساتی محترمانه درباره آقای خمینی ابراز و اهالی را جهت عزیمت به شهر و انجام خرابکاری ترغیب و تشویق که در این هنگام با نهایت تاسف مشاهده گردید، جمعیت به وسیله نامبردگان به مرکز شهر هدایت و پس از مدت کوتاهی شعله های دود و آتش به هوا متصاعد (گردید). (سند شماره ۱۰۵)
این بخش از گزارش، نشاندهندهی نقش افراد عادی و کارگران در تهییج مردم و آغاز تجمعات است. همچنین، بخشداری اذعان میکند که “جمعیت به سرپرستی شیخ عباس یوسفیان و شیخ حبیبالله قاسمی به مرکز شهر هدایت شدند و پس از مدت کوتاهی شعلههای دود و آتش به هوا متصاعد گردید. ” این اعتراف رسمی به رهبری روحانیت و وقایع داخل شهر، اهمیت بالایی دارد.
گزارش ادامه میدهد که مردم مجدداً در میدان جلو شهرداری تجمع کرده و سپس “به وسیله کامیونهای کمپرسی و شورلت به سمت شهر [کاشان] حرکت کردند. این وضعیت یک ساعت ادامه داشت. ” این جزئیات، مقیاس و گستردگی قیام را به خوبی نشان میدهد.
سرکوب و عواقب: زندان و محاکمه نظامی
در پی گسترش ناآرامیها و عدم توانایی نیروهای محلی در کنترل اوضاع، رژیم چارهای جز اعزام نیروهای بیشتر و اعلام حکومت نظامی ندید. با ورود نیروهای کمکی، سرکوب گستردهی مردم آغاز شد. مقررات منع عبور و مرور برقرار گردید و نیروهای امنیتی به صورت گسترده به دستگیری مبارزان و افرادی که در تظاهرات شرکت کرده بودند، پرداختند.
شمار زیادی از اهالی آران و بیدگل و حومه، دستگیر و به زندانهای درازمدت محکوم شدند. محاکمات نظامی و فرمایشی، سرنوشت تلخی را برای بسیاری از این مبارزان رقم زد. اما این سرکوبها، هرگز نتوانست شعلههای انقلاب را در دل مردم خاموش کند. بلکه عزم آنان را برای مبارزه با رژیم، راسختر ساخت.
اسناد و مستندات تاریخی
وجود اسناد و عکسهای معتبر در کتبی همچون “نهضت امام خمینی” اثر سید حمید روحانی، اهمیت قیام ۱۵ خرداد در آران و بیدگل را بیش از پیش نمایان میسازد. این مستندات، نه تنها صحت وقایع را تأیید میکنند، بلکه به عنوان گواهانی عینی، از پایداری و مقاومت مردم این دیار در برابر ظلم، سخن میگویند. اجتماع انقلابیون در صحن مطهر امامزاده محمد هلال بن علی (ع) و توزیع عکس امام خمینی در آنجا، تصویری روشن از کانونهای فعالیت انقلابی در منطقه ارائه میدهد.
بخشی از مستندات این قیام تاریخی در گنجیه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس حضرت محمدهلال بن علی(ع) موجود و به نمایش عموم گذاشته شده است.
آران و بیدگل، طلایهدار انقلاب در دل کویر
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در آران و بیدگل، نمونهای برجسته از خیزش خودجوش و مردمی در دفاع از مرجعیت دینی و مبارزه با استبداد رژیم پهلوی بود.
مردم آران و بیدگل، با الهام از آموزههای دینی و با رهبری شجاعانهی روحانیت، حماسهای آفریدند که نام این شهرستان را در کنار معدود کانونهای اصلی قیام، جاودانه ساخت. این واقعهی تاریخی، نشان داد که ریشههای انقلاب اسلامی در اعماق جامعه و در اعتقادات مردم نهفته است و هیچ قدرتی قادر به خاموش کردن آن نیست.
آران و بیدگل در ۱۵ خرداد ۴۲، نه تنها نقشی پیشگامانه ایفا کرد، بلکه به اثبات رساند که حتی در دل کویر نیز، میتوان شعلههای مقاومت را برافروخت و راه را برای پیروزی نهایی انقلاب هموار ساخت. این حماسه، همواره در تاریخ این دیار، به عنوان نمادی از ایمان، شجاعت و پایمردی، یاد خواهد شد.

نظر شما